شماره ۱۶۹۴ | ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۵ ارديبهشت
صفحه را ببند
گفت‌وگو با «کاظم عقلمند» که جای یکی از معروف‌ترین کاربران اینستاگرام است
روزمرگی‌های فوق‌العاده یک آبدارچی در فضای مجازی

شهروند| کاظم عقلمند، جوان 34 ساله‌ای است که به‌خاطر شخصیت منحصر به فردش معروف شد. اصالتا اهل روستای صومعه زرین شهرستان سراب در استان آذربایجان ‌شرقی است، اما متولد عبدل‌آباد تهران با مدرک تحصیلی سیکل. آقای عقلمند اما مانند نام فامیلی‌اش با زندگی‌اش عاقلانه کنار آمد و درحالی‌که آبدارچی یک شرکت در تهران بود، درس خواندن را هم در کنار کارش شروع کرد. در کنار اینها گاهی هم برای دل خودش در وبلاگ، فیس‌بوک و اینستاگرام هم می‌نوشت و هیچ‌وقت فکر نمی‌کرد که یک روز «روزمرگی‌های یک آبدارچی» مسیر زندگی‌اش را عوض کند. کاظم عقلمند حالا دیپلمش را گرفته و الان ترم سوم رشته علوم ارتباطات است. او که 10‌سال به شغل خدماتی آبدارچی مشغول بود و در این دوران ازدواج کرد و بچه‌دار شد، یکی از معروف‌ترین کاربران اینستاگرام است تا جایی که چند‌سال پیش اکانت اصلی حسن روحانی، رئیس‌جمهوری ایران هم او را فالو کرد. پیج او که نزدیک به 400‌هزار دنبال‌کننده دارد بازتابی از زندگی معمولی و روزانه او در محیط کار و خانه‌اش است و در بیوگرافی پیجش نوشته است: «برای یک روز هم که شده، دنبال چیزهایی که نداری نرو! از چیزهایی که داری لذت ببر.» با همه اینها عقلمند که با پیج «روزمرگی‌های یک آبدارچی» معروف شد، چند روزی است که از کارش استعفا کرده و می‌گوید: «دیگر نمی‌خواهم آبدارچی باشم، اما من هنوز هم همان آبدارچی هستم، آبدارچی‌ای که پیشرفت کرد.»

  آقای عقلمند شما معروف‌ترین آبدارچی ایران هستید و با صفحه‌ای به نام «روزمرگی‌های یک آبدارچی» در اینستاگرام مخاطبان زیادی جذب کردید؛ اما مدتی است که از کارتان بیرون آمدید. درست است؟
بله؛ دوهفته است که از کارم استعفا دادم.
  ببخشید که رُک می‌پرسم ولی دلیلش این نبود که حالا می‌توانید با تبلیغاتی که در صفحه اینستاگرام‌تان می‌گذارید، کسب درآمد کنید؟
اصلا. اینستاگرام سفره‌ای است که الان خداوند به من داده و معلوم نیست تا چه زمانی. من قبلا هم وبلاگ‌نویس بودم و زمانی که یک‌سری آدم‌های معروف با 3 تا کامنت از خوشحالی خوابشان نمی‌برد، من روزی 150 تا کامنت در وبلاگم می‌گرفتم ولی الان آیدی‌اش هم یادم نمی‌آید و تمام شد و رفت. منظورم این است که کلا فضای مجازی چندان جای قابل اعتمادی نیست که بخواهم به خاطر آن کار نکنم. من زن و بچه دارم و کلا از کودکی کار کردم و نمی‌توانم در خانه بنشینم و 24ساعت توی گوشی باشم و تبلیغ بگیرم.
  ولی درآمدش خوب است.
بله؛ شاید درآمد خوبی داشته باشد ولی من دنبال یک شغلی هستم که شغل اولم حساب شود و اینستاگرام و درآمدش در کنار شغل اصلیم باشد.
  پس دلیل استعفای‌تان چه بود؟
من بی‌نهایت از ریسک‌کردن می‌ترسم و چون خودم را می‌شناسم، می‌دانستم تا روزی که آبدارچی باشم، نمی‌توانم به کار دیگری فکر کنم. برای همین تصمیم گرفتم که بیکار شوم تا برای شغل و ایده‌های جدیدی که در ذهنم دارم، تصمیم بگیرم.
  الان که خیلی‌ها می‌دانند شما از کارتان بیرون آمدید، پیشنهاد کار هم دارید؟
به هرحال به خاطر تعداد فالووری که دارم، پیشنهادهای شغلی زیادی داشتم. یک‌سری دوباره پیشنهاد شغل آبدارچی را به من می‌دهند که خب طبیعتا من دیگر به این کار فکر نمی‌کنم و اگر می‌خواستم خب در همان شرکتی که کار می‌کردم، می‌ماندم. ولی یک‌سری‌ها پیشنهاد‌هایی مثل فروشندگی یا کافی‌شاپ می‌دهند که مثلا سرمایه از آنها کار از من. ولی من خودم به ایده‌های دیگری فکر می‌کنم.
  چه شغلی را دوست دارید؟
یک شغلی که خیلی دوست دارم، کار در حوزه کودک است. مثل داشتن یک شهربازی یا زمین بازی کوچک برای کودکان.
  پیج‌تان به خاطر «روزمرگی‌های یک آبدارچی» برند شد. الان که دیگر آبدارچی نیستید، نمی‌ترسید که مخاطبان‌تان را از دست بدهید؟
ببینید من با پیج روزمرگی‌های یک آبدارچی معروف شدم و آن آبدارچی ازدواج کرد، بچه‌دار شد، ادامه تحصیل داد. کسی که شما الان دارید با او مصاحبه می‌کنید، یعنی هنوز شما پیج آبدارچی را دنبال می‌کنید، آبدارچی که الان بیکار است. مثال می‌زنم مثلا من فردا می‌روم یک شرکتی و اصلا مدیرعامل می‌شوم اما به‌ هرحال همان آبدارچی بودم که پیشرفت کرده است. من هنوز هم برای فالوورهایم همان آبدارچی هستم با این تفاوت که دارد تغییر می‌کند. آبدارچی‌بودن کارخوبی است. از دیوار کسی بالا نمی‌روی و دزدی نمی‌کنی و پولش حلال است، ولی به‌ هرحال پایین‌ترین رده شغلی در یک شرکت آبدارچی است و من می‌خواستم که پیشرفت کنم.

هیچ‌وقت نفهمیدم چرا رئیس‌جمهوری مرا فالو و آنفالو کرد

  آقای عقلمند به عقب‌تر برگردیم. به این‌که اصلا چه اتفاقی افتاد که شما این‌قدر مخاطب جذب کردید و دیده شدید؟
یاد دیالوگ مرد ‌هزارچهره افتادم که مهران مدیری می‌گفت: «من فقط اشتباهی بودم» خیلی‌وقت‌ها هم درباره‌ام می‌نویسند معمولی‌ترین آدمی که معروف شد. من هیچ کاری نکردم برای این‌که معروف شوم. من هیچ کلیپی نساختم برای این‌که معروف شوم. من فقط یک پیج ساختم مثل همه کاربران اینستاگرام و خودم نفهمیدم چطور شد. من فقط اشتباهی بودم.(می‌خندد)
  شاید دلیلش این بود که با عشق و علاقه از زندگی روزانه و معمولی‌تان لذت می‌بردید.
اتفاقا چندوقت پیش یکی از دوستانم که خودش هم فالوورهای بالایی دارد، به من گفت فرق تو با ما این است که اگر می‌خواهیم یک عکس از غذای‌مان بگذاریم، خیلی شیک چیدمانش می‌کنیم ولی تو با همان ماهیتابه‌ای که در آن غذا پخته‌ای، عکس می‌گیری و می‌گذاری. درحالی‌ که هر دو ما در همان ماهیتابه غذا درست کردیم ولی ما روی نشان‌دادن واقعیت را نداریم ولی تو خودتی و همان را هم نشان می‌دهی.
  البته یک اتفاق خیلی جالبی که برایم پیش آمد، این بود که پیج دکتر حسن روحانی شما را فالو کرد. هیچ‌وقت نفهمیدید چه شد که رئیس‌جمهوری شما را فالو کرد؟
نه هیچ‌وقت نفهمیدم؛ ولی یک شب ساعت یک بامداد چند تا کامنت پشت سر هم برایم آمد که دیدی رئیس‌جمهوری تو را فالو کرده؟ من هم با شوخی و خنده جواب دادم آره دیدم. بعد که دیدند من با خنده جواب دادم، گفتند شوخی نمی‌کنیم برو خودت ببین. همسرم هم کنارم نشسته بود و باز من با خنده گفتم بریم پیج رئیس‌جمهوری را ببینیم بچه‌ها به شوخی می‌گویند مرا فالو کرده. رفتم پیج اصلی حسن روحانی را سرچ کردم و دیدم حدود 200 تا پیج برایم آمد خلاصه یک پیجی بود که دیدم 660‌هزار تا فالور دارد و حدس زدم این پیج اصلی رئیس‌جمهوری باشد؛ چون بقیه پیج‌ها فالوور زیادی نداشت. پیج را باز کردم و دیدم دو نفر را فالو کرده باز با شوخی به خانمم گفتم الان من را فالوکرده ببین. باز کردم دیدم منم! آمدم بیرون. گفتم گوشیم هنگ کرده. دوباره زدم دیدم منم. باورم نمی‌شد 10 بار از اینستاگرام آمدم بیرون و گوشیم را خاموش و روشن کردم تا بالاخره باورم شد که بله رئیس‌جمهوری مرا فالو کرده.
  چه حسی داشتی از این‌که رئیس‌جمهوری شما را فالو کرده؟
باورم نمی‌شد دست و پایم می‌لرزید. البته قبلا هم یک‌سری از آدم‌های معروف مثل خانم بهنوش بختیاری مرا فالو کرده بود ولی هیچ‌کدام مثل رئیس‌جمهوری برایم این‌قدر جذاب نبود.  
  رئیس‌جمهوری تا چه مدت فالوورتان بود؟
چند ساعت بعد آنفالو کردند. بچه‌ها به شوخی به من می‌گفتند حالا خیلی خوشحال نباش احتمالا گوشی دست نوه‌های رئیس‌جمهوری بوده دستشان خورده تو را فالو کردند بعد هم که خودشان دیدند آنفالو کردند. (می‌خندد)
  اولین‌باری که با پیج شما برخورد کردم و با عنوان«روزمرگی‌های یک آبدارچی» روبه‌رو شدم، فکر کردم به خاطر واژه «روزمرگی» دلنوشته‌های‌تان هم غمگین یا گلایه‌آمیز و ناامید‌کننده است اما برخلاف بار معنایی منفی که دارد، محتوایش نشان می‌دهد که با همه داشته‌ها و نداشته‌ها از زندگی‌تان لذت می‌برید.
درست می‌گویید؛ «روزمرگی» بار معنایی منفی دارد و یعنی تکراری‌بودن روزها. من خودم نمی‌دانستم این کلمه با محتوایی که قرار است پیجم داشته باشد، تضاد دارد اما صددرصد اشتباه بود. الان هم خیلی‌ها به من می‌گویند اسمش را عوض کنم اما واقعا نمی‌توانم چون همه تبلیغاتی که برای من شده یا کسانی که در موردم حرف می‌زنند، نوشته‌اند پیج روزمرگی‌های یک آبدارچی و این برایم برند شده و دیگر نمی‌توانم تغییرش دهم.
  این سادگی، خوشبختی، آرامش و رابطه خوب‌تان با همسر و بچه‌ها واقعیت صددرصد زندگی‌تان است یا از روی فضای مجازی نمی‌شود قضاوت کرد؟
 من پیج نساختم که معروف شوم و یک‌دفعه این اتفاق افتاد؛ ولی در کل قبلا هم در یکی از مصاحبه‌هایم گفتم که چیزی که شما می‌بینید صد‌درصد زندگی واقعی من است؛ ولی یک‌هزارم از زندگی من هم نیست. یک عکس یک ثانیه‌ای نمی‌تواند همه لحظات 24 ساعت زندگی‌ام را نشان دهد. می‌خواهم بگویم من هم غم دارم، مشکل دارم، عصبانی می‌شوم، با همسرم بحث می‌کنم، سر بچه‌هایم داد می‌زنم و.... ولی هیچ‌وقت این چیزها را  در پیجم به اشتراک نمی‌گذارم چون می‌خواهم شادی‌هایم را با مخاطبانم تقسیم کنم.
  آقای عقلمند بعد از این‌که پیج شما دیده شد، طبیعتا خیلی از کاربران اینستاگرام هم به این فکر افتادند که پیجی مشابه شما درست کنند؛ درست است؟
بله؛ الان خیلی زیاد شده. بیشترین روزمرگی‌ها هم پیج خانم‌های خانه‌دار است؛ روزمرگی‌های مریم جون، روزمرگی‌های شهناز، روزمرگی‌های مهناز. در حالی‌که به ‌هر حال همان‌طور که گفتیم کلا واژه روزمرگی با محتوای خیلی از پیج‌ها در تضاد است.
  پیجی مشابه پیج خودتان ندیدید؟ یا مثلا از شما بخواهند که کمک کنید پیج روزمرگی‌های یک شغل دیگر هم دیده شود.
آبدارچی که ندیدم فقط خیلی از همکارانم دایرکت می‌دهند و می‌گویند دمت گرم تو پرچمدار شغل‌های خدماتی هستی؛ ولی چند وقت پیش پیجی به نام روزمرگی‌های یک نانوا به من دایرکت داد و گفت منم دوست دارم معروف شوم به من هم یاد بده که باید چکار کنم. گفتم مشکلی ندارم ولی اتفاقی که افتاد این بود که هر روز عکس نان بربری می‌گذاشت. به او گفتم وقتی می‌خواهی روزمرگی‌های یک نانوا را نشان دهی، باید کل زندگیت را نشان بدهی؛ مثلا از خانواده‌ات و سبک زندگیت هم عکس بگذاری نه این‌که فقط از نان‌پختن عکس بگذاری. او گفت نه من نمی‌توانم از خانواده‌ام عکس بگذارم و برای همین هم ادامه نداد.
  همسرتان با این همه معروفیتی که پیدا کردید، مشکلی ندارد؟
خانم خودم الان پیجش بیش از صد‌هزار فالوور دارد؛ ولی اوایل خیلی دوست نداشتند البته نه فقط او بلکه دوستان و فامیل‌هایم هم نگاه خوبی نداشتند اما بعد با توجه رسانه‌ها به پیجم و این‌که مردم کامنت مثبت می‌دادند، نظرشان عوض شد.
  دو تا بچه دوقلو هم دارید. درست است؟
بله.
  بچه دوقلو داشتن سخت نیست؟
خیلی سخت است ولی همه چیزش دوبرابر است؛ یعنی هم سختی‌اش دوبرابر است و هم عشق و حالش.


تعداد بازدید :  731