شماره ۴۴۹ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۹ آذر
صفحه را ببند
بعد از ماندلا ما ماندیم و «راه دشوار آزادی»*

|  کمند چوبینه  |

یک‌سال از مرگ نلسون ماندلا گذشت. مردی که نامش با جنبش ضد آپارتاید گره خورده است. سال‌ها رنج زندان کشید تا در کشورش سیاه و سفید به یک چشم دیده شوند. او رئیس‌جمهوری کشوری شد که نماد تبعیض نژادی بود. تفکر ماندلا اما در مرزهای آفریقای جنوبی باقی نماند و فریاد عدالت‌طلبی‌اش به گوش همه جهان رسید. قصه پرفراز و نشیب زندگی ماندلا که برای مردم کشورش همانند پدری دلسوز و مهربان بود برای همیشه در تاریخ باقی خواهد ماند. اما یک‌سال بعد از درگذشت وی آیا ما در جهانی بدون تبعیض نژادی زندگی می‌کنیم؟ آیا نلسون ماندلا به آرمانش و به هدفی که برای آن رنج 27‌سال زندان را به جان خرید، رسیده است؟
ورق زدن روزنامه‌ها و تماشای اخبار این روزها شاید پاسخ این سوال را دشوار کند.
شهر فرگوسن ایالات متحده آمریکا از زمان کشته شدن یک نوجوان سیاهپوست غیرمسلح به نام مایکل براون بر اثر اصابت گلوله یک افسر پلیس سفیدپوست در روز نهم ماه اوت (هجدهم مرداد ماه)، صحنه اعتراضات مردمی و ناآرامی شد و پلیس از این اتهام تبرئه شد، این اعتراضات زمانی به اوج رسید که چند روز قبل پلیس آمریکایی که یک سیاهپوست مبتلا به آسم را در اوایل تابستان خفه کرده بود نيز توسط هیأت منصفه دادگاهی در آمریکا بی‌گناه شناخته شد. شاید انتظارات از نخستین رئیس‌جمهوری سیاهپوست ایالات متحده آمریکا آن‌قدر بالا رفته است که باراک اوباما را مجبور به واکنشی صریح کرد به طوری‌که وی در آخرین اظهار نظرهایش پیرامون این اتفاق گفت:  باید به مردم اطمینان دهیم که پلیس حافظ آنهاست و لازم است شکاف میان عدالت قانونی و آنچه را که در واقعیت اتفاق می‌افتد پر کنیم.
به هر حال آنچه این روزها در آمریکا می‌گذرد و معترضان را به خیابان‌ها کشانده، همان آرمانی است که ماندلا در یکی از سخنرانی‌هایش با صراحت از آن سخن گفت. وی در تاریخ ۱۶ دسامبر ۱۹۶۱ به منظور افشای شکست سیاست کنگره ملی آفریقا پس از امتناع بیگانگان از سرمایه‌گذاری در این کشور با این عبارات به اظهارات خود خاتمه داد: «در طول زندگی‌ام خود را وقف مردم آفریقا کرده‌ام. با استیلای سفدپوستان مبارزه کرده‌ام و با استیلای سیاهان نیز مبارزه کرده‌ام. به دنبال آرمان جامعه‌ای آزاد و دموکراتیک که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصت‌هایی برابر زندگی کنند بوده‌ام. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد آماده‌ام برای این آرمان بمیرم.»
شاید باور کردنش برای ما قرن بیست و یکمی‌ها سخت باشد که هنوز در این کره خاکی و در کشورهایی پیشرفته هنوز برده‌داری رواج دارد و رنگین‌پوستان گاهی در شرایطی دور از تصور به سفید پوستان خدمت  می‌کنند.
اما پیام نلسون ماندلا تنها برای سیاهان و سفیدپوستان نبود. تبعیض نژادی همین حوالی ما، در گفتار و کلاممان جریان دارد. وقتی میان کودک خود و کودک مهاجر از کشور همسایه برای تحصیل و حقوق اولیه‌شان تفاوت قائل می‌شویم. وقتی برای کوچک شمردن دیگران آنها را به ملیت کشور دیگر به سخره می‌گیریم، وقتی حتی به قومیت‌های سرزمین خودمان هم رحم نمی‌کنیم و هر گوشه‌ای از این سرزمین را به نام و صفتی ناپسند لقب می‌دهیم. بی‌شک ماندلا احترام را تنها برای سیاهان متصور نبود چراکه اگر چنین می‌پنداشت دیگر مظهر آزادیخواهی لقب نمی‌گرفت بلکه خود سمبل آپارتایدی دیگر و دیکتاتوری این بار به سود سیاهپوستان می‌شد.
باید باور کنیم «راه دشوار آزادی» همچنان برای نسل‌های بعد از ما هموار نشده است. آیا جهان در انتظار تولد ماندلایی دیگر خواهد ماند؟
*«راه دشوار آزادی» نام کتاب خاطرات نلسون ماندلاست


تعداد بازدید :  69