شماره ۴۴۹ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۹ آذر
صفحه را ببند
حاجی محمد احمدی، مدرس ارتباطات در گفت‌وگو با «شهروند» مطرح کرد:
افکارعمومی‌سازی، جواب نمی‌دهد

راضیه زرگری خبرنگار گروه طرح نو

 در تحول سیستم‌های نوین ارتباطاتی دیگر نمی‌توان گفت نبض افکار عمومی در هر کشوری در دست جریان‌های اصلی رسانه‌ای قرار دارد؛ با شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی با قابلیت ارتباطات میان‌فردی، مردم هرکدام می‌توانند یک شبکه اطلاع‌رسانی داشته باشند. حاجی محمد احمدی، مدرس دانشگاه در حوزه ارتباطات و روزنامه‌نگاری معتقد است جریان‌سازی شبکه‌ای که امروز شاهدش هستیم زنده است، چون از انسان‌ها ساطع می‌شود یعنی از گروه‌هایی که به نوعی مسائل حوزه‌های مختلف روز را لمس، تحلیل و بررسی می‌کنند. این به نوبه خود بسیار خوب است چون در گسترش آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و باز شدن عرصه برای فعالیت‌های مدنی و حزبی تاثیرگذار است و این جریانات درواقع می‌تواند در این‌که مردم به چه چیزهایی فکر کنند و منافع خود را از چه طرقی پیگیری کنند، تاثیرگذار باشد. گفت و گوی «شهروند» با این مدرس دانشگاه را در ادامه بخوانید؛

 افکار عمومی به چه چیزی گفته می‌شود؟ یا بهتر بگوییم افکار عمومی چطور ساخته می‌شود؟
افکار عمومی به‌طورکلی دیدگاه‌ها، عقاید و تفکرات کلی مردم در موضوعات مختلف در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. این تفکرات و عقاید نوعا به‌عنوان افکار عمومی شناخته می‌شوند. افکار عمومی در زمان‌های مختلف به سمت و سوهای خاص کشیده می‌شود و این جهت‌دهی به تفکر غالب در جامعه، به‌واسطه تحولات حوزه‌های مختلف اتفاق می‌افتد. بیشترین گروه‌ها و اشخاصی که در شکل‌دهی به افکار عمومی نقش دارند، گروه‌های سیاسی، شهرت و ارزش افراد حقیقی و حقوقی و  جریانات سیاسی - اجتماعی جامعه هستند که در جهت منافع ملی و منافع حزبی و گروهی می‌تواند به افکارسازی عمومی بینجامد. در این میان هر یک از جریانات و تحولات سعی در جهت‌دهی افکار عمومی جامعه دارند.
 با تعریفی که ارایه دادید به نظر شما افکار عمومی در کشور ما، افکار اقلیت است یا اکثریت؟
در رابطه با اقلیت بودن یا اکثریت بودن مفهوم افکار عمومی باید توجه داشته باشیم که در ایران گفتمان غالب یا پارادایم‌هایی وجود دارد که تا حد زیادی سعی در انحصار جریان‌سازی افکار عمومی جامعه دارند. رسانه‌ها در ایران اغلب دولتی هستند و طبیعتا این جریان تلاش می‌کند در راستای ارزش‌ها و اهداف سیستم، افکار عمومی را سوق دهد، پس به این جریان‌سازی نمی‌توان گفت اکثریت جامعه. در مقابل رسانه‌های مستقل و رسانه‌های غیررسمی مثل انواع شبکه‌های اجتماعی هم به نوعی برای خود جریان‌سازی می‌کنند که بیشتر در خلاف پارادایم غالب است. اتفاقا هرچه این شبکه‌های غیررسمی اطلاع‌رسانی و رسانه‌ای در حوزه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بیشتر فعالیت کنند، تک‌صدایی‌ها با مشکل مواجه می‌شوند.
 آیا فعالیت این جریانات غیررسمی می‌تواند جریان‌سازی‌های سیستمیک را تحت‌تأثیر قرار دهد؟
گفتمان غالب در حقیقت در سطح است؛ یعنی ظاهر این را نشان می‌دهد که جریان‌سازی گفتمان غالب در افکارعمومی تاثیرگذار است، این گفتمان تلاش می‌کند خودش را مطرح کند و در راستای اهداف مشخص خود جریان سازی فکری داشته باشد. این درحالی است که مردم ارتباطات شفاهی، شبکه‌های خانوادگی، وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی را در اختیار دارند که جریان‌سازی خبری و افکارعمومی خود را جلو می‌برند بدون توجه به گفتمان غالب. جریان اکثریت که همان افکار عمومی جامعه است تحت‌تأثیر گفتمان غالب نیست و براساس جریان‌های غیررسمی شکل می‌گیرد آن‌هم براساس مجموعه‌ای از رسانه‌های مستقل و شبکه‌های اجتماعی که امروزه در جریان‌سازی نوین اطلاعاتی بروز کرده‌اند.
 آیا می‌توان گفت این جریاناتی که به‌عنوان شبکه‌های غیررسمی فعال هستند، دغدغه مردم و حل مشکلات و مسائل مردم را دارند؟
این جریان‌سازی شبکه‌ای که امروز شاهدش هستیم زنده است چون از انسان‌ها ساطع می‌شود؛ از گروه‌هایی که به نوعی مسائل حوزه‌های مختلف روز را لمس، تحلیل و بررسی می‌کنند، این به نوبه خود بسیار خوب است چون در گسترش آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و باز شدن عرصه برای فعالیت‌های مدنی و حزبی تاثیرگذار است. این جریانات درواقع می‌تواند در این‌که مردم به چه چیزهایی فکر کنند و منافع خود را از چه طرقی پیگیری کنند، تاثیرگذار باشد. اما درمورد این‌که آیا این جریانات هم به‌طور صدردصد در جهت اهداف عموم مردم جامعه حرکت می‌کند یا نه مسأله این است که حتی اگر جریانات غیررسمی مسائل مردم را بازگو کنند، درواقع آنها هم به نوعی اهداف خود را دنبال می‌کنند. نقش مردم در این میان هم چندان آشکار نیست؛ به‌طوری که رسانه‌های رسمی و غیررسمی هر یک کار خود را براساس منافع‌شان انجام می‌دهند و مردم هم در این صحنه جریان‌سازی، چون فرصت تعمق زیادی ندارند معمولا چندان پیگیر موضوعات نمی‌شوند. همه ما می‌شنویم که مثلا در حوزه سیاسی چه اتفاقی روزانه می‌افتد اما این‌که به چرایی و تحلیل و بررسی آن بپردازیم چندان درمیان مردم دیده   نمی‌شوند.
 چرا افکار عمومی در کشور ما عموما با حدی از التهاب مواجه است؟ چطور می‌توان افکار عمومی را به آرامش، امنیت و انسجام اجتماعی بیشتر سوق داد؟
در جریان تحول نظام اطلاع‌رسانی و راه‌افتادن شبکه‌های غیررسمی که اخبار از انحصار کانال‌های رسمی درآمده و مردم خودشان می‌توانند با استفاده از این قابلیت‌ها خبر رسانی کنند، افکار عمومی به شدت تحت‌تأثیر این امواج قرار می‌گیرد. برای مثال می‌بینیم که هر هفته یا دست‌کم هر 10 روز یکبار یک موضوع سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی در کشور خوراک خبری رسانه‌های رسمی و غیررسمی می‌شود. مردم هم که هر یک به نوعی در این شبکه‌ها فعال هستند ناخودآگاه در مورد آن حرف می‌زنند ولی این‌که این موج چقدر روی مردم اثر می‌گذارد قابل پیش‌بینی نیست چون همان‌طور که گفتم این‌که افکار عمومی چه میزان در مسیر این جهت‌دهی‌ها حرکت کند، مبهم است. افکار عمومی بیشتر سطحی و مقطعی است. دلار یکی از موضوعات پرتنش این روزها است؛ قیمت ارز در همه جای دنیا ثبات نسبی دارد ولی در کشور ما اتفاق‌هایی که باعث افت و خیز شدید قیمت دلار می‌شود، مشخص نیست. رویدادهایی در خفا غیرآشکار می‌افتد و مردم فقط پیامدهای تورمی و اجتماعی آن را می‌بینند. همین باعث ملتهب شدن افکار عمومی می‌شود. در کشور ما اساسا بر چرایی رویدادها چندان تمرکز نمی‌شود و فقط به این‌که چه اتفاقی افتاده است، بسنده می‌شود. هیچ‌کس جوابگو نیست که چرا این نوسانات در بازار ارز ایجاد شده است بنابراین مردم نیز همیشه در بلاتکلیفی به سر می‌برند.
 به‌نظر شما انسجام و اقناع افکار عمومی در مسائل زیستی چقدر می‌تواند در پیشبرد دموکراسی در کشور ما تاثیرگذار باشد؟
تعریف دموکراسی تمرکز بر خواسته‌های بین مردم و حاکمیت است که جامعه را به سمت تفاهم، وحدت و انسجام اجتماعی پیش ببرد. اهرم‌های اجرایی دموکراسی موازنه قوای مجریه، مقننه و قضائیه است که این 3 ضلع دموکراسی را در سرزمین ما پیش می‌برند؛ حال باید ببینیم افکار عمومی چقدر به سمت المان‌های دموکراسی سوق پیدا می‌کند. شاخص‌های دموکراسی، صلح، احترام، صداقت، عدم تبعیض و عدالت‌اجتماعی است که جزو  آرمان‌های هر جامعه‌ای است و درواقع حقیقت‌هایی است که هر جامعه‌ای برای رسیدن به آن تلاش می‌کند، اما واقعیت جامعه ما در همه‌جا این نیست. شاخص‌های دموکراسی در کشور ما جای خود را بعضا به چیزهای دیگر می‌دهند و بیشتر بر تأمین نیازهای زیستی و گذران معاش زندگی انسان ایرانی متمرکز است. حرکت به سمت توسعه المان‌های حقیقی دموکراسی در رسانه‌های رسمی چندان دیده نمی‌شود و در رسانه‌های غیررسمی هم اغلب به سمت منافع گروهی و جناحی سوق پیدا می‌کند. حتی جریاناتی که در شبکه‌های‌اجتماعی هم ایجاد می‌شود اغلب منافع گروهی حزبی را دنبال می‌کنند تا منافع عمومی مردم.
به‌طور کلی در مورد افکار عمومی در ایران، باید توجه داشته باشیم که آیا بازیگران اصلی در افکار سازی عموم جامعه حضور دارند یا نه؛ در جامعه‌ای که کانال‌ها و شبکه‌های رسمی فقط و فقط اخبار سفید را پوشش می‌دهند، فضای چندانی برای شبکه‌های غیررسمی وجود ندارد. آنها سعی می‌کنند جریانات را آن طور که اتفاق می‌افتد به مردم نشان دهند. شبکه‌ها و تشکل‌های دانشجویی، کارگران و بسیاری از نهادهای مردمی امروز در کشور فعال هستند. کاش فضای گفت‌وگو، ابراز عقیده و مطرح کردن خواسته‌های صنفی و گروهی به‌طور کامل محقق بود. امروز دیگر جهت‌دهی نادرست به افکار عمومی جواب نمی‌دهد چرا که هزاران راه ارتباطی و شبکه‌های غیررسمی در دسترس مردم هست. با این حال به نظر من این فعالیت‌های شبکه‌ای هم باید در یک قالب بزرگتر و یک شبکه گسترده‌تر مدیریت شود تا بتواند برای تحقق المان‌های دموکراسی در کشور موثر واقع شود. چیزی که امروز شاهدش هستیم این است که هر کانال و شبکه‌ای به صورت جزیره‌ای عمل کرده و اهداف خودشان را دنبال می‌کنند.


تعداد بازدید :  75