| مرتضي حقي | مدرس ارتباطات |
افكار عمومي به مجموعه باورهاي شخصي افراد جامعه گفته ميشود. وقتي كه آراي اعضاي جامعه در ارتباط با يكديگر قرار ميگيرد و رابطه ايجاد ميكنند، افكار عمومي شكل ميگيرد. در گذشته افکار عمومی با احساسات و عقاید قومی و باورهای دینی معادل دانسته ميشد. «گابریل تارد» جامعهشناس، افکار عمومی را مجموعهای از قضاوتهاي مردم درباره مسائل روز ميداند که مورد پذیرش اكثر افراد جامعه است. مقوله افكار عمومي در زمان انقلاب فرانسه مطرح شد. البته در شكلگيري افکار عمومی، نظرهاي متفاوتي مطرح است. بسياري از نظريهپردازان حوزه ارتباطات سعي كردهاند كه ويژگيهاي آن را مشخص و براي شكلگيري آن مواردي را برشمارند. اما آنچه مسلم است اينكه رسانهها و رهبران فكري مهمترين شكلدهندههاي افكار عمومي هستند. خيليها رسانهها را مهمترین عامل شکلدهی به افکار عمومی ميدانند. در مقابل هم افرادي هستند كه نقش رسانه در شكلدهي به افكار عمومي را ضعيف توصيف ميكنند و موارد ديگري را جايگزين آن ميكنند.
واقعيت آن است، وسايل ارتباط جمعي چنان قدرتي پيدا كردهاند كه درواقع ميتوانند در جهت تحريك و تقويت افكار مردم براي انجام فعاليتي قدم بردارند. نقش رسانهها در شكلگيري افكار عمومي انكارنشدني است. اگر رسانهها كه يكي از وسيلههاي مهم ارتباطي تلقي ميشوند در كنترل افكار عمومي، فرهنگعمومي را ناديده بگيرند، يك بحران اجتماعي و فرهنگي بهوجود ميآيد كه مضرات بسياري را درپي خواهد داشت. اگر رسانهها متناسب با فرهنگ عمومي حاكم در جامعه حركت كنند، مسلما نتيجه رضايتبخشتري به دست خواهد آمد. افكار عمومي به سادگي از راه رسانهها نفوذ ميكنند. با اين بينش، خبرنگاران بهعنوان چهرههای پرنفوذ جامعه تلقي ميشوند.
افكار عمومي در سرزميني به كار برده ميشود كه رسانهها دولتي نيستند بلكه در سطح جامعه به صورت آزاد عمل ميكنند و افكار عمومي را حتي به صورت زماني كوتاه در راستاي رسيدن به منافع اقتصادي و اجتماعي هدايت ميكنند. البته پژوهشگران اين حوزه، كمتر به بررسي افكار عمومي قبل از مواجهه با اخبار ميپردازند و آن را مورد ارزيابي قرار ميدهند. بررسي اين مسأله ميتواند به بسياري از موارد مربوط به افكار عمومي كمك كند. بسياري از مردم با دغدغههاي دنياي امروزي سرگرم شدهاند و اطلاعات جديد، تغيير چنداني در افكار آنها ايجاد نميكند. اما وقتي كه بخواهند اطلاعات كسب كنند مطمئنا سراغ قابل دسترسترين راه كه همان رسانهها (روزنامه، راديو و تلويزيون) است، ميروند. قدرت رسانه آنقدر شگفتانگيز است كه اگر رسانه نخواهد، هيچ واقعهاي تبديل به افكار عمومي نميشود. رسانه ميتواند تا حد زيادي به افكار عمومي شكل دهد و مردم را به تماشا بنشاند، اما حقيقت آن است كه واقعهاي وارد ذهن و روان مردم ميشود كه مردم خود در آن نقش بازيگر داشته باشند و تنها يك تماشاچي نباشند. در اين ميان، گروههاي فشار را هم نبايد از ياد برد؛ گروههايي كه البته با بهرهگيري و سوءاستفاده از كاركرد رسانهها به القاي اهداف خود دست ميزنند و بر افكار قسمت قابلتوجهي از اعضاي جامعه تاثير ميگذارند، هرچند مقطعي و مغرضانه. مورد ديگر اينكه، يكي از موارد تغییر نگرش در علم روانشناسي كه با عنوان «متقاعدسازی» از آن ياد ميشود، تاثير گذاشتن بر افكار عمومي جامعه است. افکار عمومی بر مبناي باورها و نگرشها شكل ميگيرد و هدايت آن در مسيري معين، تلاش فراواني ميطلبد.
نكته ديگر، تاثير قابلتوجه افكار عمومي در جنگرواني است. افكار عمومي در جنگ روانی تاثير بسزايي دارد؛ بسياري از دولتمردان براي پيشبرد اهداف خود از اين حرفه ارتباطي بهره ميبرند و متناسب با آن سياستهاي خود را پيش ميبرند. در اين روش با تمركز روي احساسات مردم، برنامههاي مختلفي تدوين ميشود و احساسات مردم را تهييج ميكنند. در چنين جنگهايي (جنگهاي رواني) افكار عمومي نقش انكارنشدني دارند. در جنگ رواني سعي ميشود كه در نگرشهاي اكثريت جامعه تغيير ايجاد شود.
افكاري مورد پذيرش مردم قرار ميگيرد كه زمان معين داشته باشد و بر مبناي منافع عمومي طرح شده باشد. افكار عمومي، به شكلي است كه مسئولان سياسي و تبليغاتي میتوانند از قدرت آن برای پيشبرد اهداف خود استفاده كنند. ميتوان ادعا كرد كه اهميت افكارعمومي و قدرت هدايتگرايانه آن، از هيچ قدرت نظامي يا اقتصادي كمتر نيست و حتي در بسياري از موارد با عنوان يك اهرم قوي بالاتر از تمام شاخهها عمل كرده است. اما در پاسخ به اين سوال كه «چرا افكارعمومي متشنج است؟» دلايل ديگري ميتواند مطرح شود كه از حوصله اين بحث خارج است و مطمئنا ما را وارد قضاياي ديگر ميكند. اگر رسانهها بهعنوان يك كانال ارتباطي امن و قابل اعتماد بين مردم و مسئولان عمل كنند، آن وقت، از فضاي متشنج دوري خواهد شد.