برزو طنزنویس
واقعیت اینه که موجوداتی با اینهمه نقص و ایراد باید چندهزارسال پیش منقرض میشدن ولی متاسفانه همین الان دارم یکیشون رو با چیزی حدود پنجاهدرصد اضافهوزن جلوی خودم میبینم. گندهبک مثل اژدهای کومودو دراز کشیده روی زمین و شکمش رو چسبونده به سرامیکهای کف. هر وقت کلافه میشه از گرما، همین کارو میکنه. همین واژه انسانیت دستوپای این بیچارهها رو بسته، وگرنه مثل گاومیش میرفتن میپریدن توی گل و لجن تا خنک بشن. اما قسمت دردناکِ ماجرا، بعد از قضیه دورزدنِ مشکوکِ پروسه انقراض، اینه که همچین موجودی به خودش حق میده که بخواد یکی مثل من رو تربیت کنه. مثل همین گندهبکِ بیتربیتِ ولنگارِ باری به هرجهت، که همیشه دلش میخواسته من رو منظم و مودب بار بیاره. اون اوایل رفته بود یه زنگ خریده بود که مثلا من هروقت گشنهم شد، بزنم روی زنگه و استاد بیاد بهم غذا بده. نمیدونم چه حالی میده یکی زنگو بزنه که بری بهش سرویس بدی؟ بابا وا بده داداش. نمیشه که هر چیزی توی اینستاگرام دیدی، بیای روی من پیاده کنی! یهبار هم رفته بود توی اینترنت سرچ کرده بود که چطور بهم یاد بده باهاش دست بدم و هایفایو بزنم و غلت بزنم رو زمین و اینجور مسخرهبازیها. هی میرفت و میاومد میگفت برزو بشین، برزو برو، برزو بیا، برزو بخواب. بابا لامصب مگه من سگم که این دلقکبازیهارو دربیارم؟ سیرکه مگه؟ بعد رفت توی یه سایت خرابشدهای خوند که بهتره یه جورایی شرطیم کنه. یه صدایی تو مایههای سوت درمیآورد از خودش و بعد بلافاصله غذا میریخت برام. همینقدر ساده و مبتدی. که مثلا هر وقت سوت میزنه، من بدوم خبردار وایستم جلوی جناب پروفسور، به امید غذا! یعنی چی خونده بوده توی اینترنت؟ احتمالا یه چیزی تو مایههای «ابتدا برای حیوان خانگیمان سوت زده، سپس غذایش را در ظرف اعمال مینُماییم. این عمل را به مدت یک هفته تکرار نموده و سپس حیوان مشروط ما حاضر است» اینکه میگن اینترنت کله آدم رو پوک میکنه، واسه همین چیزاست. صدبار بهش گفتم ول کن اون لپتاپ کوفتی رو رفیق! پاشو یه تکونی به سبک زندگیت بده، رها کن این روش زندگیِ تلفیقیِ رقتانگیزِ اسب آبیِ پرخور رو، لااقل دست از سر من یکی بردار با این روشهای ابلهانه تربیتی. اما حیف که این آدم همیشه مقاومت غریبی داشته در برابر فهمیدن. برای همین من هم به احترام قانون سوم نیوتن، مجبور شدم پاتکی بزنم متناسب و در جهت مخالف تکِ گندهبک: چندماه هر روز قبل از اینکه موبایلش ساعت 7 صبح زنگ بزنه، میپریدم روی تخت و سیبیلهام رو فرو میکردم توی دماغش که عطسهش بگیره. استاد کمکم جوری شرطی شد که الان دوساله هر روز قبل از 7 صبح با عطسه بیدار میشه. بیچاره فکر میکنه حساسیت فصلی گرفته، یعنی اینجوری که به هر چهار تا فصل آلرژی داره دیگه! کسی که واسه برزوپاولُفبازی دربیاره سزاش همینه.