شماره ۱۶۷۲ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۹ فروردين
صفحه را ببند
نگاهی به «متری شیش‌ونیم» و کارنامه سعید روستایی در گفت‌وگوی «شهروند» با کیوان کثیریان
سینمای «روستایی»؟! او فقط دوفیلم ساخته، والسلام
سعید روستایی فیلمسازی است که مشغول آزمون و خطاست فیلم «متری شیش و نیم» به‌رغم نیمه اولِ درخشانی که دارد، در نیمه دوم تبدیل به یک «ابد و یک روزِ» دیگر می‌شود

مریم قرایی|  «هیچ وقت ساعت 2 نصفه شب مصاحبه نکرده بودم.» این را در پایانِ حرف‌هایمان می‌گوید. او این روزها حسابی مشغول کارهای سی‌وهفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر است. کیوان کثیریان، روزنامه‌نگار و منتقد شناخته شده سینمای ایران است. او از آن دسته آدم‌های دست‌به‌قلم و باسوادی است که حضورشان در عرصه فرهنگ و هنر غنیمت است. ما در ادامه با این منتقد سینمایی از «متری شیش‌ونیم»، «ابد و یک روز» سعید روستایی و سبک در سینمای ایران حرف زده‌ایم. کثیریان به ما می‌گوید که چرا نیمه اول فیلم روستایی درخشان است و بخش دوم آن به «ابد و یک روز»ی دیگر تبدیل شده. او معتقد است هر دو فیلمِ سعید روستایی از یک سطحی بالاترند و آینده این کارگردان قطعا آینده امیدوارکننده‌ای خواهد بود. حرف‌های کثیریان صریح است؛ اگر «متری شیش‌ونیم» را دیده‌اید یا می‌خواهید ببینید، از خواندن این گفت‌وگو پشیمان نمی‌شوید.
 «متری شیش‌ونیم» را چقدر می‌توانیم دنباله «ابد و یک روز» بدانیم؟ آیا سعید روستایی خودش را در فیلم تازه‌اش تکرار کرده؟
من اصلا «تکرار کرده است» را خیلی متوجه نمی‌شوم. ولی به‌هرحال روستایی فیلمسازی است که کار دومش را تولید کرده. او توقع‌ها را در فیلم اولش بالا برد. چون «ابد و یک روز» فیلمی بود که خیلی مورد توجه قرار گرفت و به هر صورت نگاه‌ها را به خودش جلب کرد. اما «متری شیش‌ونیم» فیلم دوم اوست و روستایی فیلمساز جوانی است. او به حوزه اجتماعی علاقه دارد و کارهایی با بستر نقد اجتماعی می‌سازد. فیلمساز خوبی است و این کارش هم به لحاظ بخش‌هایی از کارگردانی و قصه قابل توجه است و به نظرم فیلم متوسط رو به بالایی است.
 یعنی از نظر شما نمره قابل قبولی می‌گیرد؟
ببینید، این فیلم نیمه اول خیلی درخشانی دارد. به نظرم قصه دزد و پلیس می‌توانست خیلی جذاب باشد که البته تا حدودی هم است. اما نقطه ضعف‌هایی هم طبیعتا مثل همه فیلم‌ها دارد که می‌شود در موردشان حرف زد.
 اگر موافقید، بیشتر در این مورد صحبت کنیم. شما گفتید که «نیمه اول فیلم»، این نیمه و نیمه دیگرش را چطور متمایز می‌کنید؟
فیلم از نظر شکلی دو پاره است. کارگردان سعی کرده دو شخصیت اصلی داشته باشد. شخصیت پلیس در جایی از داستان خارج می‌شود و تمرکز قصه و فیلم روی شخصیت قاچاقچی و شخصیت منفی فیلم می‌رود. اما نهایتا فکر می‌کنم این اتفاق به نفع فیلم تمام نشده است. در قسمت اول شما با قصه پلیسی با بستری بسیار جذاب روبه‌رو هستید که یک پلیس خیلی خوب و خاکستری است. او هم خشونت لازم برای خشونتی که از پلیس می‌شناسیم را دارد و هم به‌هرحال انسان است و رگه‌های انسانیِ خودش را در مقاطع مختلف نشان می‌دهد. از یک جایی که شخصیت منفی دستگیر می‌شود، عملا فیلم جانش را از دست می‌دهد.
 و دلیلش؟
چون به یک داستان تقریبا تکراری تبدیل می‌شود. فیلمساز سعی می‌کند شخصیت منفی فیلمش را کاملا توجیه کند.
 چطور؟
یعنی جُدا از ریشه‌یابی به خاطر خلق چنین آدم‌هایی در جامعه‌مان می‌آید و خودش و ما را همدل با او نشان می‌دهد. به نظرم می‌آید که در این همدلی که از ریشه‌یابی فراتر می‌رود و تبدیل به یک جانبداری می‌شود، افراط شده؛ یعنی بیش از حد این توجیه اتفاق افتاده و بیش از حد سعی شده که ما نسبت به این شخصیت سمپاتی داشته باشیم. به هر صورت یادمان نرود که ما با یک شخصیتی مواجهیم که قاچاقچی بین‌المللی و یک تاجر بزرگ مواد است که به عبارتی صدها و صدها و صدها آدم را بدبخت کرده است. درست است که ما باید ریشه این ماجرا را پیدا کنیم و علت را شماتت کنیم، ولی این دلیل نمی‌شود که با هر شخصیت منفی همذات‌پنداری و همدلی کنیم و طرف او را بگیریم. این شخصیت منفی یک موادفروشِ جزء نیست که به خاطر نان شبش و به خاطر فقری که دارد این کار را می‌کند. ممکن است در اوایل کارش به این شکل باشد، اما الان تبدیل به یک گرگ شده که طبیعتا نباید با او همدلی کرد. اما در این فیلم این اتفاق می‌افتد. یعنی فیلمساز اصرار دارد که این شخصیت را بیش از چیزی که لازم دارد به ما نزدیک کند. به نظرم این یکی از خطاهای «متری شیش‌ونیم» است. این‌که سعی شده شخصیت ناصر خاکزاد و شخصیت پلیس هردو به یک اندازه در فیلم پُررنگ باشند. درحالی‌که در نیمه اول، فیلم آن‌قدر درخشان است که همراهیِ ما را برمی انگیزد. طوری که بعد از دستگیری شخصیت خاکزاد، فیلم باید در سراشیبی قرار بگیرد و با یک شیب به سمت پایان برود. اما عملا یک قصه و فیلم جدید شروع می‌شود و حالا فیلمساز به ما می‌گوید که پلیس را ول کن و همراه من شو با شخصیت منفی. به نظرم پلان‌های طولانی زندان به فیلم لطمه زده. زیاده‌روی در نمایش سیاهی لشگرها بیشتر به رخ کشیدن کارگردانی به نظر می‌آید. با توجه به این فکر می‌کنم فیلم به‌رغم نیمه اول درخشانی که دارد در نیمه دوم تبدیل به یک «ابد و یک روزِ» دیگر می‌شود.
 پس معتقدید این‌جا «متری شیش‌ونیم» با «ابد و یک روز» فصل مشترک دارد؟
بله، در قسمت دوم قطعا دارد. می‌خواهم بگویم فیلم با یک اوجی شروع می‌شود و در قسمت دوم به یک فرودی می‌رسد که سطح فیلم را در اندازه‌های یک «ملودرام اشک انگیز ساده» فرو می‌کاهد. این اثر می‌توانست یک اتفاق خیلی بزرگ در کارنامه روستایی باشد که این اتفاق به‌هرحال نیفتاده است. «متری شیش‌ونیم» کار متوسط رو به بالایی است که خوش ساخت است. البته این طور بگویم بهتر است: در نیمه اول خیلی خوش ساخت، پرهیجان و پرکشش است، اما در نیمه دوم عملا لحن فیلم عوض می‌شود. ضمن این‌که فکر می‌کنم این فیلم می‌توانست یک قصه پلیسی خیلی خوب باشد، به جای این‌که یک نقد اجتماعیِ تکراری باشد که این افراد، معلول و زاییده اجتماع‌اند و خودشان تقصیری ندارند و فقر اینها را فاسد می‌کند و جامعه مقصر است و خودشان مقصر نیستند و آرزوهایشان را می‌خواهند برآورده کنند و ... . اینها قصه‌هایی تکراری است که بارها گفته شده. حالا با شدت و ضعف و لحن‌ها و قصه‌های مختلف. چیز جدیدی در نیمه دوم فیلم وجود ندارد و می‌توانست تایم کوتاه‌تری داشته باشد. درواقع از قسمت دومِ کار می‌شد خیلی کم شود.
 «قسمت دوم» یعنی جایی که آن را فصل مشترک «متری شیش‌ونیم» و «ابد و یک روز» می‌دانید. درست است؟
بله.
 پس می‌توانیم به این نتیجه برسیم که نظر مثبتی هم درباره فیلم قبلی آقای روستایی ندارید؟
اتفاقا خیلی آن فیلم را دوست داشتم. به‌ هرحال ماها همه آدم‌های احساسی‌ای هستیم و این فیلم در آن زمان خیلی احساسات ما را تحریک کرد و خب فیلمی بود که خوب ساخته شده بود، بازی‌های خیلی خوبی داشت، لحظات گیرایی داشت، لحظات تاثیرگذار عاطفی‌ای داشت. بازی خوب بازیگران و قصه، تاثیرگذاری را دوچندان می‌کرد، اما جوری شد که فیلم خیلی منصفانه بررسی نشد؛ یعنی همه چیز تحت‌تأثیر فضای ساخت بود که الحق هم خوب درآورده شده بود، اما نهایتا یک نقد اجتماعی دم‌دستی بود. خانواده‌ای که با اعتیاد ازهم پاشیده و اساسا این خانواده فروپاشیده‌ای است و ما مناسبات داخل آن را می‌بینیم و این‌که فقر باعث چه چیزهایی می‌شود.
 کدام‌یک را موفق‌تر می‌دانید؟ «ابد و یک روز» یا «متری شیش‌ونیم»؟
به نظرم هر دو از یک سطحی بالاترند و هردو در کارنامه آقای روستایی امیدوارکننده‌‌اند. یعنی آینده او قطعا آینده امیدوارکننده‌ای خواهد بود. اما به نظرم هنوز با نقطه‌ای که بشود او را یک فیلمساز باثبات و خوب دانست که هر فیلمش یک اتفاق تازه است، فاصله دارد. کمی به‌ هرحال تبلیغات در کارهای آقای روستایی مهم است و کنجکاوی‌ها را برای دیدن فیلم بالا نگه می‌دارد. اینها خوب است. اما اصلش آن است که وقتی من 5سال دیگر فیلم را می‌بینیم، نه تبلیغاتی در کار است و نه چیز دیگری، آن موقع درمورد فیلم چه نظری دارم.
 اینکه می‌گویید با گزاره «هر فیلمش یک اتفاق تازه است، فاصله دارد» را می‌توانیم به این شکل تعبیر کنیم که او خودش را تکرار کرده؟
شما روی کلمه «تکرار» اصرار دارید، اما من آن را تأیید نمی‌کنم. شما هی «تکرار» را تکرار می‌کنید.
 شما گفتید که موافق این کلمه نیستید؛ من دیگر از این واژه استفاده نمی‌کنم. اما دنبال این پاسخم که قصه، کاراکترها و کارگردانی «ابد و یک روز» و «متری شیش‌ونیم» چقدر شباهت دارند. آیا او همان سبک و سیاق قبلی‌اش را پیش گرفته؟
ببینید، آخر فیلمسازی که کار دومش است، سبک و سیاقی ندارد. چه سبک و سیاقی؟ فیلمسازی که صاحب یک کارنامه طولانی باشد را می‌توانید ردیابی کنید و سبکی برایش بیابید، اما درمورد کسی که کار دوم اوست، چطور درباره سبک می‌شود حرف زد؟ من همین الان درمورد آقای فرهادی هم نمی‌توانم درباره سبک حرف بزنم. سبک چیزی است که چون در معنای نادرستش به کار برده می‌شود، این برداشت‌ها پیش می‌آید. به نظر من سبک یعنی کیارستمی؛ یعنی مدلی که مختص به خودش است؛ مدلی که فقط شما را یاد آن آدم می‌اندازد و در واقع این مدل معیارهایی دارد که تازه است. سبک یعنی ویژگی‌هایی که بتوانید برای آن کار و اثر، بشمارید و بگویید با این چارچوب و ویژگی‌ها یک سبک است و کس دیگری آن را ندارد. چون واژه سبک در معنی نادرستش به کار می‌رود، ما همه را صاحب سبک و سینما می‌دانیم. مثلا می‌گوییم «سینمای روستایی». روستایی فقط دوتا فیلم ساخته و والسلام. او مثل همه فیلمسازها تاثیرهایی گرفته و در واقع خلاقیت‌های خودش را هم با این تاثیرات درهم آمیخته و درحال حاضر فیلمساز قابل قبولی است. ممکن است کارهای نبوغ‌آمیزی هم بعدا انجام دهد. اما الان فیلمسازی است که دارد آزمون و خطا می‌کند، والسلام. مثل همه فیلمسازهای جوان دیگر. او خیلی راه دارد تا بتوانیم صاحب سبک اطلاقش کنیم. اکثریت فیلمسازهای ما سبک ندارند. زمان و تعداد فیلم لازم است که به یک خط مشخصی در کارنامه فرد برسیم.
درمورد تکرارکردن هم بگویم که: تکرارکردنِ خود، به خودی خود بد نیست. می‌تواند همان‌طور که شما گفتید، منجر به سبک شود. ممکن است شکل فیلم‌ها عوض شود، اما یک حس و حال و خط و نگاهی دارد که مال خود آدم‌هاست. اصلا به نظرم آقای کیمیایی این ویژگی را دارد. چه او را قبول داشته باشیم، چه نداشته باشیم، این ویژگی را دارد؛ یعنی خطی را دنبال کرده که شما از توی آن به یک نتیجه‌ای می‌رسید. حالا بعضی‌هاش ضعیف است و بعضی‌های دیگر هم قوی است. آقای کیمیایی چنین شرایطی دارد و درطول سال‌ها مسیری را برگزیده و آن را ادامه داده و به نظرم توانسته به یک شخصیت و شناسنامه‌ای در کارش برسد. درمورد خیلی از فیلمسازها نمی‌شود این تعبیر را به کار برد. یعنی در واقع ظلم به بیضایی، تقوایی، کیمیایی و کیارستمی است، چون آنها درطول سال‌ها و با اندوخته‌های بسیار و با دانسته‌های ریشه‌ای به شناسنامه و شخصیت واحد رسیده‌اند.
 خب به بحث اصلی‌مان برگردیم. بارزترین نقطه قوت و ضعف کار جدید آقای روستایی را نسبت به «ابد و یک روز» چه مواردی می‌دانید؟
من تاکیدی روی کار قبلی ندارم. به ‌هرحال هر فیلمی را باید با خودش قضاوت کرد. فقط باید بگویم که یک فیلم می‌تواند دوپاره باشد، اما دوپاره‌بودن باید همدیگر را تکمیل کنند و به کمک هم بیایند. اما در این فیلم به کمک همدیگر و به کمک فیلم نیامده‌اند. فیلم در دقیقه 90، 95 می‌توانست جمع شود. فیلم تا جایی که پلیس حضور دارد، جذاب و درست است. اما از جایی که پلیس از ماجرا بیرون می‌رود، قصه دیگری شروع می‌شود که حال و هوا و لحن و نگاه کارگردان نزدیک به کار قبلی اوست. نمی‌گویم نزدیک‌بودن بد است، می‌گویم مال این فیلم نیست. مال فیلم دیگری است.
 و نقاط قوت؟
نقطه قوتش به نظرم این است که آقای روستایی سعی می‌کند کارهایی که نکرده را انجام دهد. همان‌طور که گفتم در نیمه اول، فیلم درخشان و پرتب‌وتاب و پرکشش و با جزییات زیاد است و پلیس خیلی جذابی دارد. خلاصه اگر بخواهم بگویم، نقاط قوت فیلم، فیلمبرداری خیلی خوب آن است و بازی‌های درخشانی دارد. نقطه ضعف آن هم نیمه دومش است که به کار به لحاظ سینمایی لطمه زده است. احتمالا اما در مخاطب عام قصه حس‌برانگیزی است و اشک درمی‌آورد و اخلاقی است و دلسوزی دارد. بالاخره مخاطب عام از اینها خوشش می‌آید.
 آقای کثیریان؛ اگر اطرافیان شما بخواهند به سینما بروند و از شما بپرسند که چه فیلمی ببینند... «متری شیش‌ونیم» جزو پیشنهادهایتان هست؟
والا بستگی دارد که در چه سن و سالی باشند. واقعیت این است که دُز خشونت فیلم‌های امسال بالاست. یعنی خیلی از فیلم‌ها باید اساسا رده سنی داشته باشند که البته این فیلم هم دارد. به ‌هرحال حتما دیدن این فیلم را توصیه می‌کنم. در ترکیبی که الان روی پرده است، این فیلم به‌علاوه «تختی» را پیشنهاد می‌کنم. یکی دوتا از فیلم‌های دیگر را دیدم، واقعا خجالت‌آور است.
 موردی هست که بخواهید اضافه کنید؟
این مورد که تا حالا ساعت 2 نصفه‌شب مصاحبه نکرده بودم.

سکانس پرطرفدار
سکانسی از «متری شیش و نیم» با نقش‌آفرینی نوید محمدزاده بارها و بارها در فضای مجازی منتشر شد. این سکانس را عوامل فیلم منتشر کردند و خواستند مردم از گرفتن فیلم و عکس از روی پرده سینماها خودداری کنند. شخصیت ناصر خاکزاد در این 27ثانیه می‌گوید: «وقتی همه زندگیت میشه یه دختر... پنج‌ساله عمرمو گذاشتم پاش. من می‌دونم با یکی دیگه‌س. می‌دونم اون منو لو داده. می‌دونم منو لو داده. می‌دونم منو دیگه نمی‌خواد، ولی من الان دلم پر می‌کشه واسه این‌که یه‌بار دیگه ببینمش.» نوید محمدزاده درباره نقشش گفته است: «من این کار را انجام دادم. دوست دارم آن چیزی که می‌بینند را ببینند، درباره این‌که چه کردیم و چه شد زیاد حرف نمی‌زنم. این فیلم به‌هرحال فیلمی است که خرس روی صورت قاچاقچی چنگ ننداخته. قاچاقچی می‌تواند آدمی باشد که زندگی نرمالی داشته باشد و خیلی معمولی باشد. این نقش باید سی‌ساله می‌بود، ولی من ۳۲ ساله هستم. آن کسی که این اتفاق برایش افتاده است حتی ۲۶ ساله بوده است. نمی‌دانم چرا فکر می‌کنیم قاچاقچیان باید سن بالایی داشته باشند.»

کامنت منتقدان
 حمیدرضا جلائی‌پور: «تمرکز سیاست‌گذاری باید بر کاهش تقاضای مواد مخدر باشد و مشکل اصلی «ناصر خاکزادها» نیستند بلکه محور تعریف مسأله باید تغییر کند. همچنین در فیلم چندان مشخص نیست که این اثر ضد اعدام است یا نه، زیرا در عین حال که به نظر می‌آید کارگردان می‌خواست این فیلم ضد اعدام باشد، اما عناصری در فیلم وجود دارد که به نفع اعدام است. در این میان فیلم‌های «قسم» و «جان‌دار» به صورت روشن‌ی ضد اعدام بودند. در این فیلم روایت به‌گونه‌ای است که همه مشکلات برآمده از فرودستان است یا فرادستانی که قبلا فرودست بوده‌اند، درحالی‌که تحلیل اجتماعی پیشروتر می‌گوید بیشتر مشکلات به خاطر منافع فرادستان است. نکته دیگر، نقش زنان فیلم است که به‌طور کلی همه‌شان در فیلم قربانی یا ضعیف بودند، از نامزد ناصر خاکزاد تا حتی پلیس‌های زن نقش تاثیرگذاری نداشتند.»
پرویز جاهد: «در این فیلم، انبوهی از زندانیان (معتادان و قاچاقچیان مواد مخدر) را می‌بینیم که در فضایی تنگ و خفقان‌آور که امکان نفس‌کشیدن هم نیست در کنار هم می‌لولند و خیلی از آنها اعدامشان را انتظار می‌کشند. پیمان معادی در نقش پلیسی سختگیر، تندخو و سازش‌ناپذیر- با الگوبرداری از کاراکتر کلینت ایستوود در «هری کثیف»- یکی از واقعی‌ترین و باورپذیرترین پلیس‌هایی است که در سینمای ایران خلق شده است. فیلم با ضرباهنگ تندی پیش می‌رود و فیلمساز، بر کارگردانی صحنه‌های داخلی و خارجی و کنترل بازیگران غیر حرفه‌ای در کنار بازیگران حرفه‌ای تسلط دارد.»
سعید قطبی‌زاده: «مهمترین ویژگی فیلم به نظر من شخصیت‌پردازی پلیس است که او جایزالخطاست. این‌که پلیس در یک فیلم آشفتگی با خود داشته باشد، کار جدید و جذابی است. به نظر من  نخستین‌بار است که در سینمای ایران کاراکتر پلیسی را دنبال می‌کنیم که پر از تنش است، اما با این حال به کار خود ایمان دارد. شخصیت‌های منفی در فیلم‌های ما همیشه سمبل شرارت هستند، اما در فیلم سعید روستایی شخصیت منفی با بازی نوید محمدزاده کشش عاطفی دارد.»
مسعود فراستی: «فکر می‌کنم که مستقل از فیلم اول روستایی (ابد و یک روز)، فیلمساز این‌جا چند کار موفق انجام داده است. اول این‌که دوربین فیلم، مخاطب را با خود همراه می‌کند. دوم این‌که در نوع حمله پلیس به خانه‌ موادفروش، پیمان معادی بهترین بازی خود را انجام داده است. به‌طور کلی به نظرم شخصیت پیمان معادی در فیلم کاملا شکل گرفته و نکته مثبت ماجرا این است که روستایی در مقابلش یک شخصیت می‌سازد که به اندازه‌ شخصیت مثبت فیلم است. نخستین نمایی که از نوید محمدزاده می‌بینیم، قبل از این‌که خودش را ببینیم؛ از صحبت‌های داخل فیلم ساخته می‌شود. با این ساختن در غیبت شخصیت، آرام به سراغ او می‌رویم و فضای او را می‌بینیم. نخستین مواجهه این دو با تضاد در زندان شروع می‌شود که معادی را بهتر می‌شناسیم که یک آدم اصولی است و بشدت روی اصول خود است و آرمان دارد.»
محمدتقی فهیم: «فیلم سعید روستایی یک سر و گردن از فیلم‌های جشنواره بالاتر بود. اما این را هم نباید فراموش کنیم که فیلمساز باید در شخصیت‌پردازی کد بدهد تا در ذهن مخاطب شکل بگیرد. ما دو آدم داریم؛ یک پلیس و یک خلافکار. این دو آدم با هم درگیرند، ولی از دفتر قاضی، پلیس کمرنگ می‌شود.»

دیالوگ ماندگار
یکی از دیالوگ‌های ماندگار «متری شیش‌ونیم» که به نام فیلم هم تبدیل شده از زبان ناصر خاکزاد (نوید محمدزاده) به قاضی (فرهاد اصلانی) گفته می‌شود: «کفن، متری شیش‌ونیمه، اما پارچه مشکی متری چهارونیم.» یعنی در این روزگار، مردن هم صرف ندارد! البته اسم «متری شیش‌ونیم» تنها از این دیالوگ برداشت نشده؛ تهیه‌کننده در توضیح علت نام‌گذاری این فیلم گفته: «علاوه بر دیالوگ نوید محمدزاده، دلیل دیگری هم داشت. آن هم دیالوگ پیمان معادی بود که در جایی از فیلم می‌گفت: «ما شیش‌ونیم‌میلیون نفر معتاد داریم» که حذف شد. این تیتر یک روزنامه بود که نوشته بودند شش‌ونیم‌میلیون نفر در ایران تفننی مواد مصرف می‌کنند.»
این فیلم دیالوگ‌های جذاب دیگری هم دارد: «هرچی زور می‌زد آدم حسابی باشه نمی‌شد، دست خودش نبود»؛ «بلایی به سرت میارم که توی زندان خواب عروسیتم نبینی »؛ «اگه مامور نبودی جیگرش رو داشتی از کمتر از پونصد متری من رد شی؟»

حاشیه‌ها
  سعید روستایی بعد از 6 ماه، موفق به دريافت پروانه ساخت فيلم شد.
 «متری شیش‌ونیم» در روز اول جشنواره فجر  به نمایش درنیامد.
 قرار بود شهاب حسینی به‌عنوان نقش اصلی در کنار پیمان معادی در فیلم بازی کند، اما او در همان مراحل پیش‌تولید انصراف داد.
 قرار بود امیر جدیدی در فیلم «متری شیش‌ونیم» بازی کند.
 فیلم در لوکیشن‌های واقعی فیلمبرداری شده و افرادی که در فیلم هستند واقعا درگیر اعتیاد بودند، نه هنرور.
 سعید روستایی در مراسم پایانی جشنواره فیلم فجر خطاب به وزیر ارشاد گفت: «من پشت دستم را داغ می‌کنم که از این به بعد، پلیس از جلوی دوربینم نه، از پشت آن رد شود.»
 سیدجمال ساداتیان، تهیه‌کننده فیلم گفت: «ما پنج‌بار در ایام جشنواره فیلم را تغییر دادیم، اما این حذفیات به قصه لطمه نزد. پدری بود که پسری 41ساله داشت و پدرش او را معتاد کرده بود که هر کاری دوست دارد سر او بیاورد و مثل ربات باشد. ما از او فیلم گرفتیم ولی در تدوین خودمان آن را حذف کردیم، چون واقعا تلخ بود. یا سکانس دیگری که در خانه رضا مرادی وجود داشت و به ما گفته شده بود پلیس نباید خشونت داشته باشد و برخورد با زن درست نیست.»


تعداد بازدید :  898