شماره ۴۴۷ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۱۷ آذر
صفحه را ببند
همه ما، متاثر از روابط انسانی هستیم

جشمید خانیان داستان‌نویس

«نقد» از موضوعاتی است که سال‌ها بحث زیادی درباره آن به‌وجود آمده و درباره‌اش صحبت زیاد است. اما گاهی از محتوای بحث‌ها چنین برمی‌آید که برداشت درستی از این مقوله وجود ندارد. به هر روی واقع موضوع این است که نقد از ضرورت و شناخت به وجود می‌آید. زمانی که نسبت به موضوعی منتقد هستیم یا خودمان مورد نقد قرار می‌گیریم، نیازمند نوعی شناخت هستیم. تا زمانی که این شناخت به وجود نیاید، درباره موضوعی مثل نقد کردن، موضع می‌گیریم. در این بین نکته حایزاهمیتی وجود دارد که پیش از پرداختن به نقد اصولی، باید آن را موردتوجه قرار دهیم. ما باید از نقد مکانیکی پرهیز کنیم. در کتاب‌هایی که در مورد نقد و پژوهش نوشته‌ام درباره واکنش مقدم بر نقد صحبت کرده‌ام. این دیدگاه متعلق به قرون 17 و 18میلادی است اما به‌نظر می‌رسد جامعه کنونی ما به‌شدت نیازمند آن است. پیش از وارد شدن به نقد اصولی و آکادمیک، نیازمند رسیدن به نگاهی هستیم که با عنوان «واکنش مقدم‌بر نقد» معنا می‌یابد. پیش از این‌که مقوله‌های مختلف را وارد نگاه‌هایمان کنیم باید به احساس خودمان نسبت به پدیده‌ای که با آن مواجه هستیم، شناخت داشته باشیم. به‌عنوان مثال، اگر قرار است دست به نقد یک داستان بزنیم باید عناصر تشکیل‌دهنده داستان را به‌خوبی بشناسیم. باید شخصیت‌پردازی و زاویه‌دید را بشناسیم. تازه آن موقع می‌توانیم ادعا کنیم گام‌های اولیه موردنیاز برای نقد را برداشته‌ایم. متاسفانه برخی از نقدهای ارایه‌شده، بدون شناخت چارچوبی که به آن اشاره کردم به‌وجود می‌آیند. در برخی از مواقع هم، آدمی که خود یا آثارش مورد نقد قرار می‌گیرد، در مواجهه با این فضا، موضع‌گیری‌های تندی از خود نشان می‌دهد. همیشه به صراحت گفته‌ام خودم و آثارم از نقد برآمده‌اند. به‌نظر من این بهترین شکل کار است که در یک پروسه طولانی، همراه با تجربه به دست می‌آید. وقتی فردی را با تجربه می‌دانیم به‌صورت غیرمستقیم بر نقدپذیر بودن او، صحه گذاشته‌ایم. چراکه تجربه، جدای از نقد و نقدپذیری امکان‌پذیر نیست. تمام قدم‌هایی که هرکدام از ما در طول دوره‌های مختلف زندگی برداشته‌ایم موردنقد و قضاوت دیگران قرار گرفته‌اند. اگر در مواجهه با این ماجرا، بیاموزیم و تجربه کنیم، بازی را برده‌ایم و گام بعدی را به‌درستی خواهیم برداشت. شخصا در مقابل نقدهایی که یا به‌درستی یا ‌نادرستی از من ارایه می‌شود، سعی می‌کنم ضعف‌های موجود در کارم را به قوت تبدیل کنم. باید بپذیریم که این روحیه در شرایط جهان امروز و زندگی شهری معنای ویژه‌ای پیدا کرده است. آثار داستان‌نویس‌ها و نمایشنامه‌نویسان ایرانی متاثر از مسأله شهر و شهروند است. هرکدام از این آثار به‌عناوین مختلف به موضوعات شهری می‌پردازد. اساسا موضوع این است که هرجا صحبت از جامعه‌انسانی به میان می‌آید، درواقع پای جامعه شهری و حقوق‌شهروندی هم به ماجرا باز می‌شود. ما متعلق به جامعه‌ای هستیم که در آن مدنیت وجود دارد و شهروند و شهری بودن ازجمله مولفه‌های اساسی همین مدنیت است. این جامعه متعلق به روزگار امروز و مسائل خویش است. وقتی از جامعه مدنی و مدنیت سخن می‌گوییم، خواسته یا ناخواسته با برخی مولفه‌های دیگر هم مواجهیم و مسائل خاص خود را به دنبال خواهد داشت.
شناخت ما از جامعه و روحیات انسانی جوامع مختلفی که از این مدنیت پیروی می‌کنند، دارای مختصاتی خاص است. بنابراین نمی‌شود مختصات جامعه آمریکا را برای جامعه ایرانی، یا مختصات جامعه ایرانی را برای جامعه آمریکا تجویز کرد. شناخت این جوامع و مناسبات انسانی جامعه امروزی ما، برای حضور در فضای فرهنگی حایزاهمیت است. دقت کردن به این‌گونه روابط نیازمند بینشی جامعه‌شناسانه و روانشناسانه است. به همین خاطر است که معتقدم هرکدام از کسانی که قلم به دست می‌گیرند خواسته یا ناخواسته درحال پرداختن به این مسائل هستند. همه ما نویسندگان متاثر از روابط انسانی موجود در جامعه هستیم.

 


تعداد بازدید :  393