شماره ۴۴۷ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۱۷ آذر
صفحه را ببند
تغییرات آب و هوا؛ واقعیتی انکار شده

|  می سه کریستنسن، نینا مولر، لیبی روبین -   مترجم: سودابه قیصری| منبع: لوموند- نوامبر 2014 |

رسانه‌ها وقایع را مجزا و ترجیحا جنجالی پوشش می‌دهند اما از موضوعات درازمدت مانند گرم شدن زمین که بیش از هر چیزی ما را تهدید می‌کند، غفلت می‌کنند.
در ابتدای سال‌های 2000 رسانه‌ها به مسائل تغییر آب و هوا زیاد می‌پرداختند و مسائلی مانند آب شدن یخ‌های قطبی را به تیتر اول خود تبدیل می‌کردند اما روایت این فاجعه مدت زیادی در صدر اخبار نبود. درست پس از گفت‌وگوهای کپنهاگ در ‌سال 2009، سکوتی ناگهانی رخ داد و پوشش خبری در ‌سال 2010 نسبت به‌سال قبل 70‌درصد کاهش نشان داد. لابی گران سوخت‌های فسیلی و بسیاری دیگر از این سکوت حسابی بهره بردند. تظاهرات مردم برای اعتراض به تغییرات آب و هوا در ماه سپتامبر امسال و درست قبل از اجلاس آب و هوای سازمان‌ملل در نیویورک نشان داد با آن‌که شعار تظاهرات «دعوت به تغییر همه چیز» بود و بیش از 15هزار سازمان از سراسر جهان آن را امضا کردند، رسانه‌ها تغییرات آب و هوا، همایش‌ها و واکنش‌ها به آن را به‌عنوان موضوعی کوتاه‌مدت در نظر می‌گیرند.
در شهرهای مختلف جهان تظاهرات برپا شد و تظاهرات نیویورک نظر بسیاری از رسانه‌ها را به خود جلب کرد. حضور بان‌کی‌مون دبیرکل سازمان‌ملل، ال‌گور معاون اول سابق رئیس‌جمهوری آمریکا، جین‌گودال نخستین زیست‌شناس بریتانیایی، سگولن رویال وزیر محیط‌زیست فرانسه و حضور احتمالا مهم‌ترین فرد« لئوناردو دی کاپریو» نظر رسانه‌ها را به خود جلب کرد. رسانه‌های کوچک و کانال‌های دیجیتال برای تشویق مردم به حضور، حرکت و واکنش به‌طور قابل ملاحظه و وسیع و جهانی به‌کار گرفته شدند. انتظار می‌رفت سازماندهی‌کنندگان صدهزار نفر باشند اما حدود 300 تا 400‌هزار نفر به نیویورک آمدند و گزارشگران، این گردهمایی را «بزرگترین تظاهرات اعتراض به تغییرات آب و هوا در تاریخ» نامیدند.
تصاویر نشان می‌دهد که ده‌ها‌هزار نفر خیابان‌های منهتن را که همیشه پر از خودرو، اتوبوس و تاکسی است کاملا اشغال کرده بودند.
نقل قول‌ها حماسی بود: دی کاپریو خاطرنشان کرد که تغییر آب و هوا «مهم‌ترین مسأله زمان ما است» و بان‌کی‌مون هشدار داد:  هیچ «برنامه B» وجود ندارد چون «سیاره B» نداریم.
مشکل اصلی با پوشش خبری تظاهرات این بود که فعال‌ترین رسانه‌ها بر خود اتفاق، افراد مشهور، بزرگی و شکوه مراسم تأکید داشتند و استفاده از خبر و گزارش برای شروع گفت‌وگویی عمیق‌تر درباره تغییرات آب‌وهوا و تاثیرات و نتایج آن را نادیده گرفتند. کسانی که در صف‌های اول تظاهرات بودند، جوامعی که بیش از دیگران از تغییرات آب و هوایی آسیب می‌بینند، کارگران اتحادیه‌ها، قربانیان طوفان سندی، گروه‌های بومی و هواداران فقرا در سطح جهان هیچ جایی در صدر خبرها نداشتند.
مسائل مطرح شده توسط تظاهرات‌کنندگان درون فضای رسانه‌ها به سرعت بخار شده و از یاد رفت، همان اتفاقی که برای خود قضیه اعتراض روی داد (هر چند رویداد را رویدادی تاریخی نامیدند اما این خبر چگونه می‌تواند با خبرهای مربوط به سر بریدن توسط داعش یا بیماری ابولا رقابت کند؟)
همانطورکه ناتاشا لنارد گفت: این حرکت‌ها می‌تواند منعکس‌کننده یا آغازگر افزایش فعالیت سیاسی در خیابان‌ها باشد و من امیدوارم که پس از راهپیمایی ماه سپتامبر شاهد این‌گونه تحرکات باشیم. جمعیتی بیش از 300‌هزار نفر که در این تظاهرات شرکت کردند به خانه برمی‌گردند و لباس‌های گیاهی دست‌دوز خود را تا می‌کنند و تا فراخوان جدی بعدی که آنها را به واکنش احساسی و لیبرالی دعوت کند، از خانه‌ها بیرون نمی‌آیند. اما ما نباید امکان پدید آمدن یک حرکت سیاسی که در درون فعالیت آب و هوایی ریشه دارد و توسط مخالفان سرمایه‌داری پشتیبانی می‌شود1را ندیده بگیریم.
خشونت نامحسوس علیه آب و هوا
راب نیکسون در کتاب «خشونت نامحسوس و محیط زندگی فقرا»2 به یادمان می‌آورد که رسانه‌های سنتی «خشونت نامحسوس علیه آب و هوا» را در مقاطعی طولانی از چرخه خبری فراموش می‌کنند.
بنابراین وقتی تصاویر زیادی از نیویورک زیر آب رفته بر اثر طوفان سندی در 2012 در رسانه‌ها کار شد، تعداد بسیار کمی خبر یا تصویر از قربانیان 10‌سال خشکسالی و قحطی در شاخ آفریقا دیده می‌شد هر چند که هر دو فاجعه به تغییرات آب و هوایی مرتبط هستند.
به خاطر روشی که اخبار آماده می‌شوند، «خشونت‌نامحسوس» مورد غفلت قرار می‌گیرد و ما به «رسانه‌های آرام و مداوم» نیاز داریم تا مطمئن شویم که بی‌عدالتی‌های درازمدت نسبت به مردم و زمین مورد غفلت قرار نمی‌گیرند. یکی از این راه‌ها موزه‌ها هستند- که می‌توانیم آنها را رسانه آرام بنامیم مانند جنبش آرام غذا- که می‌توانند فضاها و نمایشگاه‌هایی را برای ترغیب واکنش نسبت به سلامت زمین در اختیارمان بگذارد: مردم موزه‌ها را در فضای انسانی تماشا می‌کنند و می‌توانیم پاسخ شخصی بیشتری را نسبت به مشکلات اساسی سیاره‌مان از آنها دریافت کنیم. در طولانی مدت، موزه‌ها برای منظور ما بهتر هستند. در کوتاه‌مدت می‌توانند میزبان گردهمایی‌های چالش برانگیز باشند اما در درازمدت می‌توان از گالری‌ها، نمایشگاه‌ها و مجموعه‌های آنان برای آگاهی‌بخشی استفاده کرد.
موزه‌ها باید مواظب مسائل داغ سیاسی باشند، زیرا دوره زندگی یک گالری دایمی غالبا بیش از یک دهه است و حتی یک نمایشگاه موقت هم زمان زیادی برپا خواهد بود و فقط موضوعات درازمدت به سطح می‌آیند- دقیقا موضوعاتی که «رسانه سنتی و سریع» به آنها هیچ توجهی ندارد. اما با وجودی که پارامترها درحال تغییر هستند، در گالری راهی برای تمرکز و توجه به موضوع اصلی وجود ندارد، بنابراین باید روی اصول و داده‌های تحقیقاتی محکم تمرکز کرد.
موزه‌هایی مثل موزه تاریخ طبیعی آمریکا در نیویورک و موزه آلمان در مونیخ نمایشگاه‌هایی برپا کرده‌اند که به نوعی «رسانه آرام» را در معرض دید قرار داده است. موزه آلمان- بزرگترین موزه علم و تکنولوژی در جهان- در 4 دسامبر گالری مهمی را افتتاح کرد: «به شناخت انسان خوش آمدید» که روی ایده عصر جدید زمین‌شناسی و مصرف سوخت فسیلی که منجر به تغییرات بیولوژیکی و فیزیکی در شکل سیاره‌زمین شده است، فعالیت‌هایی انجام شد.
«انسان‌شناسی» هنوز دوره‌ای فرضی است و هر چند که این لغت بیش از یک دهه است که در بحث‌های تکنیکی استفاده می‌شود، بررسی بازدیدکنندگان موزه در ‌سال 2012 نشان می‌دهد که لذت کشف و شناخت آن برای مردم تازه بوده است، بازدیدکنندگان کنجکاو بودند که درباره آن و همین‌طور در مورد گالری اختصاص داده شده به آن بیشتر بدانند.
شکلات را ذوب کنید نه یخ قطبی را
پس بهتر است رسانه‌هایی که به‌طور دوستانه شعارهای خاصی از افراد شرکت‌کننده در تظاهرات آب و هوا مانند may the forest be with you یا «شکلات را ذوب کنید نه یخ قطبی را» از طریق توییتر منتشر کردند را فراموش کرده و تصور نکنیم که به سرعت در علایق شرکت‌کننده‌ها ذوب و با آن همراه شده‌اند.
در نظر گرفتن راه‌هایی که در آن منافع فطری «رسانه آرام» می‌تواند در درون «رسانه سریع» جذب شود خطراتی دارد. طی چند‌ سال گذشته، صداهای مشکوک و صدای منکران تغییر آب و هوا- ازجمله آنهایی که به خنک شدن زمین معتقدند- از طریق رسانه‌ها به گوش مردم رسیده است.
چنین دخالت‌هایی تاثیرات ویرانگری بر افکار عمومی و فعالیت بر موضوعی دارد که قبل از آن هم به اندازه کافی پیچیده بوده است. افشای اینترنتی ایمیل‌هایی از دانشمندان آب و هوای دانشگاه (ایست آنگلیا) بریتانیا به رویدادی رسانه‌ای به نام «کلایمت گیت» تبدیل شد. با این وجود تحقیقات وسیع توسط دانشگاه ثابت کرد که اتهامات غالبا بی‌اساس است اما نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که این اتفاق باعث شد بسیاری در آمریکا امیدشان به تغییر آب و هوا را از دست بدهند. نظرسنجی‌ها همچنین به سمت موقعیت‌های مشکوک‌تر در بریتانیا تغییر کرد.
معیارهای خبرنگاری ازجمله بی‌طرفی، بی‌غرضی و حفظ تعادل با محدودیت شدید زمان، فضا، منابع و فضای بیرون رسانه مانند میزگردها و سخنرانی‌های متعدد به دلیل رقابت رسانه‌ای باید خیلی سریع ارزیابی و در حد مدیوم هر رسانه تنظیم و چاپ شود. با این وجود حتی اگر راه‌حل بزرگترین چالشی که جهان ما با آن روبه‌روست- تغییر آب و هوا و اضمحلال محیط زیست- از طریق رسانه‌ها به دست نیاید، فهم و درک صحیح عموم مردم از خطرات و حرکت‌های لازم برای پیشگیری، اساسی است.
چیزی که به تأثیر اجتماعی گزارش رسانه‌ای آسیب می‌رساند این است که اتفاق باید چشمگیر بوده و جدا از مسائل دیگر دیده شود و طبیعت ناپیوسته گزارش قادر به جدیت موضوع برای شنوندگان و بینندگان نیست. فرهنگ عمومی نقشی کلیدی در این ناپیوستگی دارد. فیلم پرهزینه‌ای چون «روزی پس از فردا»3 گرم شدن زمین و انجماد را به‌عنوان حادثه‌ای سریع و فاجعه‌ای ناگهانی به تصویر می‌کشد و گاهی نشان می‌دهد که علم می‌تواند راه‌حل سریعی پیشنهاد دهد یا می‌تواند چشم‌انداز بدتر شدن اوضاع محیط‌زیست را به‌عنوان اتفاقی فاجعه‌بار به کمک گلوله جادویی علم به اثبات رساند.
از سوی دیگر فیلم مستند (2006) «یک واقعیت دردسرساز»4 سوژه‌ای مطالعاتی بود در مورد این‌که چگونه تغییر آب و هوایی می‌تواند به قصه‌ای باب روز تبدیل شود و حتی در میان کسانی که فیلم را هنوز ندیده‌اند به بحث اجتماعی وسیع تری در مورد گرم شدن جهان منجر شود. ساخت فیلم مستند خوب، نوعی ژورنالیسم در فرمی طولانی و آرام است. این نوع ژورنالیسم می‌تواند کمک کند، همانطوری که موزه‌ها می‌توانند گاهی از تکنیک‌های رسانه‌های جمعی برای جذب افراد بیشتری استفاده کنند. کلید این معما ترکیب بهترین عناصر رسانه آرام و سریع است برای این‌که به همه درباره چیزی که زندگی ما را تحت‌تأثیر قرار داده است، آگاهی بدهیم.
 می سه کریستینسن استاد مطالعات ارتباط و رسانه دانشگاه استکهلم، لیبی رابین استاد محیط و جامعه دانشگاه ملی استرالیا و نینا مولر سرپرست نمایشگاه‌های مرکز راشل کارسون موزه آلمان است.
پانوشت:
(1- Natasha Lennard, “The People’s Climate March Could Have Been Huge, But It Wasn’t Historic”, Vice News, 23 September 2014.
2- Rob Nixon, Slow Violence and the Environmentalism of the Poor, Harvard University Press, 2011.
3- The 2004 American climate fiction-disaster film co-written and directed by Roland Emmerich.
4- The 2006 Academy Award-winning film and box-office success directed by Davis Guggenheim about former US vice-president Al Gore’s campaign to educate citizens about global warming.

 


تعداد بازدید :  377