راستش این نیمه دوم بازی در نیمهنهایی جام ملتهای آسیا ایرانیترین بازی ما بود در همه این هشتسال؛ بیتمرکز در دفاع، ناتوان در انتقال به حمله، شتابزده در هجوم. اصلا تکتک بازیکنهایمان هم؛ مثل قدیمها حمله به داور مهمتر است تا جایی که توپ میرود [گل اول]، پشت رامین و کنعانیزادگان مثل همیشه خالی ماند، تکل بیهوای پورعلیگنجی [گل دوم]، حتی بیرانوند هم درست مثل قدیم وقت تک به تک درجا روی زمین خوابید [گل سوم] و... حالا میشود موج این ایرانیبازیِ ناب را از زمین نفرینشده العین تا موبایلهای همهمان پیشبینی کرد؛ دنیا به آخر میرسد، سرعقدهها در فضای مجازی باز میشود، کیروش با آتشینترین قضاوتها و تیترها بدرقه میشود، فلانمجری و مسئول به جان باقیماندههای تیم ملی میافتند، صدای بولدوزرها میآید، همه بههم رحم نمیکنیم و در مقیاسی بدبینانه آخر این داستان، تیم ملی میشود همانی که بود. رویا میشود صعود به جامجهانی، نه افسوس از موقعیت طارمی در بازی با پرتغال، رقیبهای اصلیمان میشوند همان عمان و بحرین به ضرب و زور خوردن و نخوردن کشکبادمجان و شببیداری بازیکنان. اما آن سوی قصه دردناکتر است؛ با این شکست سهمگین امیدهایی که به کارلوس کیروش و تیمش بسته بودیم، نقش بر آب شد. میخواستیم در یکی از بدترین روزگار زندگیمان فریاد شادی بکشیم، برای روزهای سخت پیشرو دوباره امید بگیریم، میخواستیم برای همه بدرقههای نشده، جشن استقبال راه بیندازیم ولی همهاش دود شد و چه چیزی بدتر از این؟ حالا شد دو تا. دو جامی که در شایستهترین روزها و با بهترین فوتبالیستها، چمنهای امارات متحده عربی از ما دزدید؛ یکیاش به ناحق در بازی با عربستان در نیمهنهایی ۱۹۹۶ و یکی با سختترین شکست برابر ژاپن در ۲۰۱۹. کدام بزرگی بود که گفت هر سرمربی فوتبال یک واترلو دارد. مثل ناپلئون بناپارت جایی میبازد که وقتش نیست، جوری میبازد که حقش نیست و دیشب واترلوی کیروش بود، واترلوی همه ما. ما در واترلویمان شکست نخوردیم دوستان: ما سقوط کردیم.