زهرا حصارکی| سخت است در آشفتهبازارِ سفارشيبودن؛ آثار غيربازاري ساختن، محكم ايستادن و اثري اجتماعي و مستقل را منتشركردن. اول بگذاريد به زبان ساده غيربازاري را تعريف كنيم: غيربازاري يعني اجتماعي، يعني اعتراضي، يعني انتقادي! در اين سالها بودهاند هنرمنداني كه ظاهرا اجتماعي و اعتراضي هم بخوانند. هنرمندانى مثل محسن چاوشى با مثلا نماهنگ «مسلخ» كه اسفند ٩٦ منتشر شد و... اما مگر اثر اجتماعي، اعتراضي، انتقادي نبايد مستقل باشد؟ پس اين آثاري كه زير سايه حمايتهای سازمانی ساخته میشود چگونه میتوانند مستقل باشند؟
هنرمند مستقل حمايت صاحبان قدرت را ندارد و به ابزاري براي ژستِ روشنفكري آنان تبديل نميشود! هزينه و پول تهيه موسيقى، ويديو يا هر اتفاقى براى گفتن حرفهاي تند و طوفانىاش را از جيب خودش ميپردازد. پس لطفا حساب آثار اعتراضى و اجتماعى را از كارهاى سفارشى و مدعى روشنفكرى سوا كنيم!!! درعين حال دشوار است در زمانهاى که شفاف کردن برخی واقعیتهای جنگ به سوءتعبیرهایی ختم میشود از پرسشها و اتفاقات سالهای جنگ گفت. مثلا چرا هنرمند منتقد چون مهدي يراحى جاخالى داده و مملكت را رها كرده و از تريبوني استثمارى در آنطرف مرزها به پرسشهاي اينچنينى برخاسته كه بشود به وى انگ بيگانهپرستى چسباند؟
مهدي يراحي پرشور است؛ يكجانشينى و عافيتطلبي را دوست ندارد. با استناد به روند رشدش مدام در پي كشف فضاها و ايدههاى جديد در عالم موسيقى است. شروع جدى اجتماعىخوانىاش در سال ٩٤ و با انتشار تكآهنگ «خاك» در اعتراض به وضع اسفبار محيطزيست و معيشت خوزستانىها بود.
اثرى كه به سرعت فرياد هماستانىها و مخاطبانش در فضاى مجازى شد. همچنان كه ايده آلبوم «سهگانه اجتماعي اول» او ايدهاى خلاقانه، جديد و با طرح و برنامهاى معلوم و مشخص است. ويديوها استانداردند، ترانهها عميق و داغ و تب دارند و موزيك ويديوها به لحاظ قرينگى، فرم و كمپوزيسيون نشاندهنده دقت و وقتگذاشتن و عمقبخشيدن هستند و تقريبا به لحاظ فرم مخاطب را به ياد كارگردان فيلم آلبوم مشهور و جريانساز «theWall» پينك فلويد «آلن پاركر» مىاندازد.
يراحي به اعتقاد نويسنده، پيش از حضور در زنجيره انساني رود كارون حركت اجتماعىاش را از جاى خيلي خوبي شروع كرد. از زادگاه و همقومىهايش كه اقليتى در ايران هستند. زماني كه يراحى بهعنوان خواننده ترانه، خيلي جدي مطرح شد؛ در آلبوم «منو رها كن» ترانهاي عربي- فارسي به اسم «على مودك (براي تو)» خواند كه بخش فارسي ترانه را با لهجه عربهاي ايرانى اجرا كرد و با اتكا به هويت قومى ملىاش، به ما نويد روبهروشدن با هنرمندي جدي، صاحب تفكر و مؤلف را داد. بعد از آن هم كم نبودند اتفاقاتى كه او را در ذهن مخاطب، خوانندهاي دغدغهمند تصوير كنند.
لابد چهره بچههاى جنوبى را در ويديوى «حيك» يادتان هست كه با دمپايىهاى پاره روى بشكههاى خالى نفت ميرقصيدند.
يراحى به جاى پرداختن به حواشىِ كاراكتر يك خواننده و موزيسين اجتماعى و ادا درآوردن و شوآفكردن؛ نظير صدا كلفتكردن و دور از انظارماندن و غايب اجتماعاتبودن و با مردم زندگىنكردن (كه متاسفانه انگار اينگونه خودنمايىها به مرور به مؤلفههايى تعيينكننده براى گفتن حرفهاى اجتماعى مبدل شدهاند) و با اينكه روي استيج اكت مىكند و به هيچ عنوان سعى در سانسور و حذف احساساتش هنگام اجراى زنده ندارد، درعين حال مخاطب حرفش را جدى مىگيرد، چون به جاي ادا درآوردن با تفكر به حرفش عمق ميدهد و با پرداخت عموما كمنقص به حرفش در چشم و ذهن مخاطب جديت ميبخشد. او حتي موقع دريافت تنديس باربد براي بهترين خواننده سيوسومين جشنواره فجر به جاى اكتفا به لذتبردن از اتفاق دريافت مهمترين جايزه موسيقى كشور، پشت تريبون قبل از هر صحبتى درد همشهريهايش اينگونه عنوان مىكند: «دارم از سرزمين داغديده/ از اين خاك پر از پرواز مىگم // هنوزم زير بارون گلوله است / دارم از غربت اهواز مىگم» و ادامه مىدهد كه نمىتواند در وضعيتى كه حال هماستانىهايش خراب است، بىتفاوت شادى كند!
جسارت او در حد شعار نيست، چون در حركتي مختص به خود، در اوج درگيرى و اعتراض كارگران ملى اهواز(مجتمع فولاد اهواز) به حقوقهاى چندماه عقبافتادهشان؛ درحالى كه بسيارى از رسانهها حتى از پوشش خبرهاى اعتراض كارگران حذر ميكنند، با شجاعت تمام به همراه گروهش لباسهاى كهنه و فرسوده كارگران را بر تن ميكند، روى استيج مىرود و كنسرتش را به كارگران مظلوم تقديم مىكند. در نهايت هم ممنوعالكارى را به جان مىخرد. يادمان باشد كه يراحى با وجود بازارىنبودن جزو خوانندگانى است كه مخاطبان پروپاقرص خودش را دارد و مرتب درحال اجراى كنسرت است و ممنوعالكارى برايش بسيار هزينهبر است!
پيشتر هم در حركتى قابل تقدير كنار همشهريانش كه در اعتراض به طرح غيركارشناسانه انتقال آب كارون به شهرهاى ديگر زنجيره انسانى تشكيل داده بودند، مىايستد و در ادامه تا پاسخگويى و دادن تعهد پيش مىرود. پس يادمان باشد بين تعاريف مستقل و وابسته، فرق بگذاريم. نام هنرمندانى را كه بىپروا و بىنقاب حرفشان را ميزنند، از حساب كسانى كه زير چتر و حمايت سازمانها، نهادها و احزاب سنگر مىگيرند و داعيه مردمىبودن دارند، جدا كنيم و از هنرمندى مثل مهدي يراحي به وقت گفتن و فريادزدن حقيقت؛ به خاطر جسارتش
حمايت كنيم.