مجتبی پارسا روزنامهنگار
وضعیت اخلاقی زیستن مردم در یک جامعه، چیزی نیست که همواره ثابت شد؛ مردم در شرایط مختلف، وضع اخلاقیشان متفاوت میشود، بهطوری که حتی رفتار و عمل اخلاقی آنها تغییر میکند. یعنی در شرایطی که مثلا فشارهای اقتصادی و فقدان امنیت روانی و اجتماعی در یک جامعه افزایش مییابد، مردم دست به رفتاری خواهند زد که پیشتر آنها را غیراخلاقی میدانستند، اما اکنون آن رفتارها را غیراخلاقی نمیبینند یا دستکم حساسیتی که پیش از این داشتند را ندارند.
این مسأله یعنی تغییرات بنیادی مردم یک جامعه به واسطه فشارهای اقتصادی و اجتماعی از خود این شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی خطرناکتر است. این مسأله موضوعی تئوری نیست، بلکه به لحاظ تجربی آزموده و اثبات شده است.
در دهه ۱۹۶۰ تعدادی از روانشناسان اجتماعی فرانسوی با همكاری یك موسسه تحقیقاتی بزرگ، در اروپا یك مركز شبانهروزی تاسیس كردند که در این مركز، نوجوانان ۱۲تا ۱۹سال آموزش میدیدند و زندگی میكردند. هدف از تأسیس این مرکز، بررسی وضعیت اخلاقی زیستن این نوجوانان در شرایط مبهم اقتصادی بود. مدت یكسال همه چیز به صورت عادی جریان داشت و آزمایشهای مختلف كمی و كیفی بر روی آنان انجام گرفت. در طول این یك سال، هر نوجوان سه وعده غذایی روزانه میخورد که با احتساب میان وعدهها، ۸۰۰ گرم میشد. پس از یك سال، آزمایشکنندگان به تدریج و آگاهانه شایعه كردند که به علت وضع اقتصادی نابسامان شبانهروزی، ممكن است غذا به لحاظ كمی و كیفی جیرهبندی شود. 6 ماه بعد از این شایعه، میزان غذای مصرفی روزانه هر فرد از ۸۰۰ گرم به ۱۲۰۰ گرم افزایش یافت و هنگامی كه عملا جیرهبندی را آغاز كردند، مصرف غذا از ۱۲۰۰ گرم به 1500 گرم رسید و حتی در اواخر این دوره چهارساله، نوجوانانی بودند كه در شبانهروز بیش از ۵ كیلوگرم غذا میخوردند. دلیل افزایش مصرف چیزی نبود جز اینکه نوجوانان، آینده خود را مبهم میدیدند.
هنگامی كه مركز شبانهروزی در وضع عادی قرار داشت، افراد غذای خود را به یكدیگر تعارف میكردند و نسبت به یكدیگر رابطهای مبتنی بر نیكوكاری، شفقت و نوعی از خودگذشتگی داشتند. اما هنگامی كه شایعه كمبود غذا مطرح شد، تعارفات، رعایت ادب و رفتارهای مهربانانه نسبت به یكدیگر كمتر شد. درواقع به دلیل مبهم بودن آینده، اخلاقی زیستن بر پایه احسان، رعایت ادب و مواردی از این دست به مرور زمان
كمرنگ شد.
آتیه مبهم افراد از نظر مالی، شغلی و بهطورکلی اقتصادی، آستانه رفتارهای اخلاقی را كاهش میدهد؛ یعنی در جامعهای كه همه افراد با هر تخصصی میتوانند شغلی داشته باشند، كارشكنی، حسادت، تهمت، سخنچینی، چاپلوسی و مواردی از این دست كمتر است. به بیان دیگر، یک قاعده کلی وجود دارد که «در جامعهای كه نیازهای اساسی انسانها در آن تأمین میشود، افراد بر پایه موازین اخلاقی
زندگی میكنند».