شماره ۴۴۴ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۳ آذر
صفحه را ببند
به کدام سو می‌رویم، عقلانیت یا جهالت؟

مهدی غنی  روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ

در کلام بزرگان هست که همه چیز را همگان دانند، اما در جامعه ما خیلی اتفاق می‌افتد که یکی از ما درباره همگان و از همه‌چیز سخن می‌گوییم. اغلب در حوزه سیاست، پزشکی، اقتصاد، دین و جامعه‌شناسی صاحب نظریم و نسخه می‌پیچیم. شعارهای کلان سرمی‌دهیم اما از حل مسائل خرد عاجزیم. همیشه می‌گوییم یک دست بی‌صداست یا با یک دست نمی‌شود چند هندوانه برداشت، اما در عمل حاضر نیستیم دست در دست دیگری بگذاریم و کار را بهتر به سرانجام رسانیم. از این گونه‌ کاستی‌ها و کژتابی‌ها می‌توان بسیار شمرد. اما این فرهنگ امروز پا نگرفته بلکه ریشه‌دار است. مهم این است که جهت‌گیری و سمت و سوی جامعه چیست؟
مردم ما طی قرون گذشته، به این خو کرده بودند که یک نفر به‌عنوان امیر یا سلطان به جای آنها تصمیم بگیرد و هرآنچه خوش‌ دارد بر سرنوشت آنان تحمیل کند و مردم رنجدیده نیز وضع ناهنجار خود را به تقدیرالهی و خواست خداوندی منتسب کنند و به علل واقعی آن نیندیشند.
همواره به آنها گفته بودند که قادر به تشخیص سره از ناسره و حق از باطل نیستند. باور کرده بودند حتی توانایی فهم کلام خدا را که خطاب به آنها آمده بود ندارند، از این‌رو ترجمه فارسی قرآن ممنوع بود. مردم تنها می‌توانستند امیدوار باشند که دستی از غیب برآید و آنان را از این منجلاب رهانیده و به مدینه فاضله رهنمون شود. در چنین مناسباتی نه اندیشیدن لازم بود و نه کوشیدن برای تغییر که در کار خدا دخالت کردن روا نبود. مردم مبانی اعتقادی خود را نیز از متولیان رسمی می‌آموختند. حق چون و چرا نداشتند و بی‌آن‌که بفهمند عمل می‌کردند.  
تغییر هم تنها با عصیان شاهزاده‌ یا امیری علیه امیر دیگر میسر می‌شد. این ساختار و فرهنگ طی قرون نهادینه و تثبیت شده، در رفتار و خصایل و خلقیات ما رسوخ یافته ‌است. سیستم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ما را شکل داده ‌است. طبیعی است فاصله گرفتن از آن به سادگی میسر نیست اما سالیانی است که ما از آن وضع درحال انتقال به وضعیتی نوین هستیم.
تغییر جهت
از زمانی که مردم خواهان آن شدند که در قدرت سهمی داشته و نمایندگانی از سوی آنان به شور بنشینند و قدرت مطلقه سلطان را با قانون مهار و مشروط کنند، نیاز به خردورزی و همفکری پیدا شد.
می‌توان گفت اولین مجلس مشروطه مهم‌ترین تجربه ملت ایران در جهت بکارگیری خردجمعی بود. برای اولین‌بار با هم‌اندیشی عقلای قوم قانون اساسی مشروطه تدوین شد.
اگرچه بار دیگر استبداد بازتولید شده و میل فردی بر اراده جمعی غلبه یافت، پارلمان‌ و انتخابات به انحصار حاکمیت درآمد و گفتمان نقد که لازمه خردورزی است به انزوا رفته و سرکوب شد، اما مردم نیز از کوشش باز نایستادند.
در دوران خفقان با ایجاد احزاب سیاسی مختلف تجربه کارجمعی و خردورزی را ارتقاء دادند. اکنون ما شاهد تداوم برخی احزاب که در دهه 30 و 40 پاگرفتند هستیم که نشان می‌دهد ایرانیان هم می‌توانند تک‌روی و فردگرایی را کنارگذاشته و به خردجمع متعهد شوند.
اما سالیانی است شاهد شکل‌گیری و گسترش تجربه جدیدی هستیم که قابل تأمل است. مشارکت مستقیم مردم در حل مشکلات و بحران‌های اجتماعی و اقتصادی جامعه در قالب سازمان‌های مردم نهاد در گوشه و کنار کشور مشهود است.
 سازمان‌های غیردولتی که هرکدام برای خود هدف مشخص و تعریف شده‌ای دارند و به شکل تخصصی و علمی در جهت حل مشکل سایر هموطنان تلاش می‌کنند امروز بهترین صحنه و زمینه برای خردورزی جمعی و تمرین مشارکت مردم است.

خوشبختانه برخی از این تشکل‌ها بدون انشعاب، تفرقه، افراط و تفریط سالیانی است مشغولند و خدمات ارزنده‌ای داشته‌اند.
 انجمن‌های صنفی و تشکل‌های اجتماعی کوچک و بزرگی داریم که افراد با گرایش‌های مختلف در آنها به خدمت‌رسانی می‌پردازند و یاد می‌گیرند یکدیگر را تحمل کنند، از ایده‌های دیگری بیاموزند یا آن را ارتقاء دهند و در این بستر منافع بخشی از هموطنان را با همیاری احیا و تأمین کنند.
نقش غیرقابل پیش‌بینی مردم در انتخابات‌ها نیز شاهد دیگری از بروز عقلانیت جمعی مردم است. به رغم تلاش برخی برای محدود کردن نقش مردم در قدرت و ایجاد فیلترها و موانعی برای آزادی انتخابات، شاهدیم که چگونه مردم از کمترین امکان و فرصت بهره گرفته و هر بار تحولی در ساختار و مناسبات حکومت ایجاد می‌کنند. در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم برای مطبوعات و سیاست‌گذاران غربی هم این رفتار مردم قابل تأمل بود. آنها نوشتند ایران برای سرمایه‌گذاری در منطقه خاورمیانه بهترین موقعیت را داراست. چرا که مردم ایران با متانت خود نشان دادند که برخلاف سایر کشورهای همجوار از ثبات و امنیت داخلی برخوردارند و دچار تلاطمات سیاسی تندروانه نخواهند شد.
نکته قابل تأمل دیگر این‌که به‌نظر می‌رسد حاکمیت نیز پس از تجربیات و اشتباهات تلخ گذشته، تاحدی به این نتیجه رسیده‌ است که به نظرات کارشناسان توجه بیشتری کرده و به جای شعارهای افراطی و غیرمنطقی، به راه‌های علمی و منطقی در سیاست خارجی و اقتصاد داخلی تن در دهد. این حرکات را باید به فال نیک گرفت.
همچنین در حوزه مذهبی نیز شاهد گسترش و تعمیق گفتمان نقادی هستیم. وضع منازعات مذهبی در کشورهای همجوار این عقلانیت را در اقشار مذهبی ایجاد کرده که دامن‌زدن بر تفرقه‌های مذهبی، چون سوراخ کردن کشتی است و غرق شدن همه سرنشینان. اینها را می‌شود نشانه‌هایی دانست از رویکرد جامعه ایرانی به سوی خردورزی و جمع‌گرایی.

 مردم ما طی قرون گذشته، به این خو کرده بودند که یک نفر به‌عنوان امیر یا سلطان به جای آنها تصمیم بگیرد و هرآنچه خوش‌ دارد بر سرنوشت آنان تحمیل کند و مردم رنجدیده نیز وضع ناهنجار خود را به تقدیرالهی و خواست خداوندی منتسب کنند و به علل واقعی آن نیندیشند. همواره به آنها گفته بودند که قادر به تشخیص سره از ناسره و حق و از باطل نیستند.

 از زمانی که مردم خواهان آن شدند که در قدرت سهمی داشته و نمایندگانی از سوی آنان به شور بنشینند و قدرت مطلقه سلطان را با قانون مهار و مشروط کنند، نیاز به خردورزی و همفکری پیدا شد.

 اگرچه بار دیگر استبداد بازتولید شده و میل فردی بر اراده جمعی غلبه یافت، پارلمان‌ و انتخابات به انحصار حاکمیت درآمد و گفتمان نقد که لازمه خردورزی است به انزوا رفته و سرکوب شد، اما مردم نیز از کوشش باز نایستادند. در دوران خفقان با ایجاد احزاب سیاسی مختلف تجربه کارجمعی و خردورزی را ارتقاء دادند. اکنون ما شاهد تداوم برخی احزاب که در دهه 30 و 40 پاگرفتند هستیم که نشان می‌دهد ایرانیان هم می‌توانند تک‌روی و فردگرایی را کنارگذاشته و به خردجمع متعهد شوند.

 خوشبختانه برخی از این تشکل‌ها بدون انشعاب، تفرقه، افراط و تفریط سالیانی است مشغولند و خدمات ارزنده‌ای داشته‌اند. انجمن‌های صنفی و تشکل‌های اجتماعی کوچک و بزرگی داریم که افراد با گرایش‌های مختلف در آنها به خدمت‌رسانی می‌پردازند و یاد می‌گیرند یکدیگر را تحمل کنند، از ایده‌های دیگری بیاموزند یا آن را ارتقاء دهند و در این بستر منافع بخشی از هموطنان را با همیاری احیا و تأمین کنند.


تعداد بازدید :  221