| طرح نو | اگر تا چندي پيش دنياي امروز را با عنوان عصر ارتباطات ميشناختيم، بايد از عبارات بهتر و تازهتري براي معرفي جهان خود استفاده كنيم. شايد عبارت «عصر مردمسالاري» بهرغم وجود موانع و كاستيهاي بسیار كه در راه تحقق اهداف دموكراسي واقعي وجود دارد، عبارتی نامتناسب نباشد.
در جهاني كه ما به سر ميبريم، حداقل در تئوري و كلام اكثر كارشناسان به ضرورت بهرهمندي از «خردجمعي» اشاره ميكنند، اما آيا در عمل نيز به اين باور رسيدهايم؟
خردجمعی و موضوعات مربوط به آن، محور گفتوگوی «شهروند» با غلامرضا تاجگردون از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي قرار گرفت؛ پرسشهای ما و پاسخهای این عضو پارلمان را بخوانید:
امروزه در بسياري از رسانههاي مكتوب، صوتي و تصويري و مجازي از دموكراسي زياد گفته ميشود، اكثر كارشناسان عباراتي چون «ضرورت بهرهمندي از خردجمعي» را در سخنان خود استفاده ميكنند. تعريف شما از خردجمعي چیست؟
معني لغوي خردجمعي يعني آراي عمومي. مفهوم این عبارت نيز اين است كه در كارها براي اتخاذ تصميم، آراي مختلف را استماع کنیم تا با استفاده از نظرات اكثريت تصميمی مناسب اتخاذ شود.
آيا هميشه نظر اكثريت صحيح است؟
اين بحث همواره در محافل نظري وجود داشته و دارد و برخي معتقدند كه افراد در زمانها و شرايط خاص، نظرات و ديدگاههاي متفاوتي دارند. به عبارتي ممكن است يك فرد در مورد موضوعي خاص نظري داشته باشد، اما اگر اين فرد را تحت تاثير تبليغات، اطلاعرساني، احساسات يا وابستگيهاي مادي و غيرمادي قرار دهيم، بهطور قطع نظرش تفاوت ميكند. همچنين ممكن است فردي در سنين جواني نسبت به موضوع ديدگاهي داشته باشد كه با افزايش سن و تجربه، نظر وي تغيير كند. اين تغيير ديدگاهها برخي را به اين فكر انداخته است كه ميتوان با بزرگنمايي اشكالات مربوط به «اخذ آرا و نظرات افراد»، كل استفاده از مراجعه به آراي عمومي را به ويژه در مسائل كلان و مهم، نفي كنند. اما من معتقدم با وجود تمام اين اشكالات، راه ديگري درحال حاضر مقابل انسانها براي رسيدن به تصميمی كه كمترين ضعف را داشته باشد، نداريم.
آيا در كشور ما ضرورت بهرهمندي از خردجمعي در تصميمگيريها نهادينه شده است؟
نميتوان به اين سوال به صورت كلي پاسخ داد. در برخي حوزهها مانند انتخاب مسئولان ارشد كشور مانند روسا و اعضاي قواي مجريه و مقننه با رجوع به آراي عمومي انجام ميشود. اما در حوزههاي ديگر مانند اتخاذ تصميمهاي كلان اجتماعي و فرهنگي ضعفهايي داريم كه انكارناپذير است.
اين ضعفها ناشي از چيست؟
بخشي از آن، مربوط به فرهنگ ما ايرانيان است كه در كار جمعي ضعفهايي داريم. شما به نتايج مسابقات ورزشي دقت كنيد. در رشتههايي كه انفرادي است، طي سالهاي اخير مقامهاي جهاني و المپيكي بسيار كسب كردهايم. مانند كشتي، وزنهبرداري، تكواندو، كاراته و ... اما همين ورزشكاران با استعداد ما وقتي در قالب رشتههاي تيمي به ميدان ميروند، نميتوانند مقام قهرماني در سطح جهاني و المپيك كسب كنند.
اگر ما استعداد ورزشي در كشور نداريم، نبايد كشتيگيران و تكواندوكاران ما قهرمان المپيك شوند يا در وزنهبرداري سالهاست كه عنوان قويترين مرد جهان به ايران اختصاص مييابد. اگر استعدادهاي خوب ورزشي داريم كه قطعا به همين صورت است، پس چرا نميتوانيم در فوتبال، واليبال، بسكتبال و ... قهرمان جهان شويم. شما به تك رشتههایی مانند واليبال كه در سالهاي اخير رشد خوبي داشته نگاه نكنيد. چرا موفقیتهای این رشته را نميتوان به كل ورزش كشور تعميم داد؟
ضعف ديگر ما در حوزه قانوني است. ما بايد براي تشكلها مردمي و انجمنهاي غيردولتي قوانين جامع و كاملي داشته باشيم. متاسفانه ضعفهاي قانوني موجب شد كه نهادهاي حاكميتي ملزم به پذيرش آراي انجمنهاي غير دولتي نباشند. اين در حالي است كه خود اين نهاد با رأي مستقيم مردم سر كار آمده، اما در اجرا الزامي به پذيرش آراي مردمي ندارد. بنابراين براي گسترش استفاده از آراي عمومي در همه حوزهها، به ويژه حوزههاي اجتماعي، هم به فرهنگسازي نياز داريم و هم بايد زيرساختهاي لازم ازجمله قوانين مورد نياز را فراهم كنيم.