| کاوه خلاق |
در پی نگارش نامهای توسط 150 نماینده مجلس – یعنی نصف مجلس- به رئیسجمهوری مبنی بر احداث جاده ابر نکتهای به ذهنم رسید که بد ندیدم بهعنوان یک خبرنگار حوزه محیطزیست و یک برادر کوچکتر با نمایندگان وطنم در میان بگذارم.
روند توسعه در اروپا از قرن نوزدهم آغاز شد، در ایران اما قدمتش به یک قرن هم نمیرسد. دنیای صنعتی شده و توسعه یافته وقتی دید چه بر سر محیطزیست آورده توسعه پایدار را بنیان گذاشت. توسعهای مبتنی بر محیط زیست. حتی از آن هم فراتر رفت و اقتصاد سبز را پایهگذاری کرد. اما در ایران در همچنان بر همان پاشنه میچرخد. توسعه برای ما ایرانیان همچنان همان جادهکشی و سدسازی و ساختمانسازی بیرویه است. توسعه در صنایع پردود و آلاینده خلاصه میشود، در معدنهای تخریبگر، در بیمارستانهای بزرگ با زبالههای شیمیایی تصفیه نشده، در اتوبانها و بزرگراههای قاتل درختان. حال سوال این است: چند قرن طول کشید تا با مفهوم غربی توسعه آشنا شویم اما آیا باید باز چند قرن طول بکشد تا از تجاربشان استفاده کنیم؟ آیا نباید تاریخ توسعه کشورهای توسعهیافته را بخوانیم و بدانیم که کجاها اشتباه کردند و چرا به توسعه پایدار و اقتصاد سبز روی آوردند؟ یعنی نمایندگان و مسئولان و تصمیمگیران ما کی باید در این دهکده جهانی فعال شوند و از تجربه کشورهای الگو استفاده کنند و راههای اشتباهشان را نروند و فقط تصمیمات درستشان را لحاظ کنند.
حقیقت آن است که دنیا به سمت توسعه پایدار میرود اما در ایران کمترین میزان آشنایی با مفهوم این نوع توسعه وجود دارد. هنوز خیلیها ازجمله برخی از همین 151 نمایندهای که نامه احداث جنگل ابر را امضا کردند نمیدانند که توسعه پایدار چیست و همچنان فکر میکنند که شعارهای زیستمحیطی، یک مشت حرفهای لوکس متعلق به انسانهای سوسول است. خیلیهایشان همچنان سخت معتقدند که باید توسعه را به هر قیمتی پیش برد و زمین خودش را اصلاح میکند. هنوز خیلیهایشان نمیدانند که توسعه اگر با رعایت موازین زیستمحیطی نباشد در آینده به ضد خود تبدیل میشود. هنوز نمیدانند که اگر برای ساخت جادهای، درختی قطع شود در آینده دیگر درختی نمیماند که مونوکسید کربن هوا را بگیرد و هوا آلوده میشود. هنوز نمیدانند که اگر برای ساخت شهرکی مسکونی جنگلی در شهر تخریب میشود دیگر درختی نمیماند که جلوی بادهای آلوده و گردوغبارها را بگیرد. هنوز نمیدانند که اگر معدنی در دل طبیعتی بکر مجوز ساخت میگیرد ممکن است آبشخور حیوانات وحشی را از بین ببرد و اکوسیستم مختل میشود و اختلال در اکوسیستم تأثیری مستقیم بر زندگی شهرنشینان هم دارد. هنوز خیلیها نمیدانند که شکار بد است و شکارچی با کشتن شیر و ببر و گراز درواقع دارد چرخه طبیعت را از کار میاندازد. ظاهرا نمیدانند که طرحهای توسعهای غیرمنطبق با معیارهای زیستمحیطی در آیندهای نزدیک یک بار اضافی مالی بر دوش کشور میگذارد برای اصلاح اشتباهات.
حقیقت آن است که باید توسعه پایدار و قواعد و اهدافش را به تکتک جامعه ایرانی یاد داد. توسعه پایدار باید دغدغه ملی همه شود. همه باید بدانند که اگر گفته میشود ساخت جادهای یا هر طرح عمرانی دیگری باید منطبق با نظر سازمان محیطزیست باشد یک حرف نمادین و شعاری و لوکس نیست. باید بدانند که نظر سازمان محیطزیست هم براساس حب و بغض سیاسی نیست که ریشه در سالها تحقیق و پژوهش و علم دارد. توسعه پایدار حرف علم است. یعنی این علم است که دارد با ما حرف میزند. نمایندگانی که هرکدامشان اکنون دکترا و فوق لیسانس دارند و خودشان را مانوس با علم میدانند و استادی دانشگاه را افتخار فرض میکنند باید نسبت به قواعد علمی توسعه پایدار هم آگاه باشند. این نمایندگان دکتر و مهندس باید به ازای تصویب هر ایده و طرح و امضای هر نامهای ابتدا بیندیشند، مطلع شوند، پرس و جو کنند و از نظر دهها مشاور و معاون و کارمندی که دور و برشان دارند استفاده کنند.