شماره ۴۴۲ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۱۱ آذر
صفحه را ببند
در نشست تحلیل تطبیقی جامعه‌شناختی پدیده «مرتضی پاشایی» مطرح شد
شبكه اجتماعي جوانان شكل گرفته است

شیده لالمی | حدود 3هفته پس از مرگ مرتضی پاشایی، خواننده پاپ 4نفر از جامعه‌شناسان و محققان حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی گردهم آمدند تا پیامدهای اجتماعی و فرهنگی مرگ او را بررسی و تحلیلی جامعه‌شناختی درباره پدیده «مرتضی پاشایی» ارایه کنند. نشستی که در آن تحلیل‌ها و دیدگاه‌های متفاوت و بعضا حتی متضاد با هم ارایه شد اما روایتی شنیدنی از آنچه پس از مرگ پاشایی گذشت، ارایه کرد. جامعه‌شناسان پای جوانان را به میان کشیدند، جوانانی که صدای آنها شنیده نشده است.
بهمن اکبری، سیدجواد میری، سیدبیوک محمدی و محمدجواد ادبی دیروز در سالن حکمت پژوهشگاه علوم انسانی گردهم آمدند تا درباره یک اتفاق اجتماعی حرف بزنند. درباره علل چرایی تجمع بزرگ مردم و درواقع باید گفت جوانانی که پس از مرگ خواننده محبوبشان به‌طور غیرقابل انتظاری تمام خیابان‌ها و مسیرهای منتهی به مسیر تشییع پیکر او را مسدود کردند و خبرگزاری‌ها و شبکه‌های اجتماعی پر شد از تصاویر آنها و اشک‌هایشان، آنها و دوربین‌هایشان آنها و اندوهشان. آنها که ساعت‌ها روند زندگی روزمره را در کلانشهری مثل تهران مختل کردند و این کنش اجتماعی آنها محل بحث‌ونظر و گفت‌وگوهای فراوانی شد. مسئولان سازمان فرهنگ و ارتباطات با مشارکت پژوهشگاه علوم انسانی دیروز نشستی تخصصی را برای بررسی جامعه‌شناسی این اتفاق و به گفته آنها «پدیده» اجتماعی برگزار کردند. نشستی که در آن از سویی «بهمن اکبری»، تحلیل چندلایه از پدیده «مرتضی پاشایی» ارایه کرد و گفت: این پدیده پیش نظام‌هایی داشته در حالی ‌که پس از او «بیوک محمدی» این پدیده را «رفتاری سازمان‌نیافته و هیجانی» توصیف کرد و گفت: این پدیده هیچ پیچیدگی ندارد و کنش طبیعی و شناخته‌شده جامعه و برای جامعه‌شناسان   آشناست.
نشست تحلیل تطبیقی جامعه‌شناختی پدیده «مرتضی پاشایی» با سخنان کوتاه جواد میری آغاز شد. او توضیحاتی درباره این موضوع ارایه کرد که چرا عنوان پدیده مرتضی پاشایی را برای این نشست انتخاب کرده‌اند و پس از او مباحث تخصصی نشست را بهمن اکبری، استاد دانشگاه ادامه داد. او بررسی چندلایه و دقیقی از ابعاد و پیامدهای اجتماعی درگذشت مرتضی پاشایی ارایه کرد. اکبری گفت: «چه بخواهیم چه نخواهیم جهان دومی ساخته شده و این جهان دوم الزامات و لوازم خودش را درپی آورده است و این پدیده اجتماعی بخش زیادی‌اش به یمن و مبارکی فضای مجازی است. این جریان تغییرپذیری در حوزه اجتماعی را نشان می‌دهد و از ظهور گروه‌های اجتماعی جدید در کشور حکایت می‌کند.»
اکبری هم مثل بیشتر جامعه‌شناسانی که تاکنون پیامدهای اجتماعی مرگ پاشایی را تحلیل کرده‌اند به نقش‌آفرینی متولدان دهه 60 اشاره کرد. به گفته او «متولدین دهه 60 که به نوعی جامعه نتوانسته به نیازهای آنها هم پاسخ درستی بدهد در جریان درگذشت پاشایی نشان دادند که در صحنه اجتماع و فرهنگ و در جامعه حاضر هستند و آنچه در تصاویر و گزارش‌ها هم دیده می‌شود این است که بیشتر جوانانی که آمده بودند میانگین سنی آنها عمدتا مربوط به دهه 60 است.»
اکبری در ادامه سخنانش به بررسی بروندادها و تظاهرهای بیرونیِ پدیده مرتضی پاشایی پرداخت. به گفته او «مهم‌ترین نماد این پدیده اجتماعی تجمع و وحدت بود. همگرایی و همبستگی و نگاه متحد داشتن و به عبارتی یک درد مشترک.»
او ادامه داد: «نماد دوم، شورانگیری بود. در این پدیده، جوانی و شورانگیزی باهم گره خورده بود و نوعی
 واله گی و شیدایی دیده می‌شد که در برخی موارد در قالب دعا هم بروز می‌کرد.» اکبری که روحانی است، در ادامه حرف‌هایش از مشاهدات شخصی و تجربیاتش گفت: «در همان شب تشییع خیلی‌ها با من تماس می‌گرفتند که نماز شب اول قبر چطور خوانده می‌شود؟ آن شب بسیاری از جوانان برای پاشایی نمازِ شب اول قبر خواندند و این نکته بسیار قابل توجه و مهمی است. شاید همه آنها می‌خواستند بگویند که در خرابات مغان هم می‌توان نور خدا را دید.»
به گفته اکبری موضوع و درواقع نماد دیگری که در این پدیده خودش را نشان می‌داد بی‌ریایی و طرد تظاهر بود. او به تغییر مرجعیت گروه نخبگان هم اشاره کرد و گفت: «برخی جوانان به این علت که جایگاه فرهنگی و اجتماعی آنها مشخص نشده است در این تجمع حضور یافتند تا پذیرفته شوند. این تجمع فرصتی برای اظهارِ خودِ جوانان بود. آنها اعلام می‌کردند ما را ببیند. شاید هم بتوان این حضور گسترده را نوعی اعتراض به نسل قبل و قشر نخبگان و رد مرجعیت آنان دانست که دردی مشترک بین جوانان است اما درمانی برای آن پیش‌بینی نشده است.»
چنانکه اکبری گفت، یکی از نمادهایی که در این تجمع تظاهر بیرونی داشت «مدارا» بود، او این نکته را چنین توضیح داد: «افرادی که تجربه حضور در تجمع‌های بزرگ را دارند همه می‌دانند که در این تجمع‌ها حوادثی هم ناخواسته به وقوع می‌پیوندند افرادی زیر دست و پا له می‌شوند، آسیب می‌بینند و مشکلاتی از این دست اما در این گردهمایی بزرگ یک مدارای عمومی و احساس رفاقت و دوستی عمیق بین افراد شکل گرفت.»
بنا به گفته این استاد دانشگاه این پدیده یک پیش‌نظام‌هایی داشته که در شکل‌گیری آن موثر بوده است. یکی از آنها این‌که شبکه اجتماعی جوانان شکل گرفته و تأثیرات خودش را دارد. او در عین‌ حال به این نکته اشاره کرد که یکی از ویژگی‌های مهم عصر حاضر که نتیجه آن را در پدیده پاشایی هم می‌توانیم مورد توجه قرار دهیم، این است که تکنولوژی از فرهنگ جلو افتاده است.
 به گفته اکبری «در طول تاریخ همیشه فرهنگ پیشرو و جلودار بوده است و تکنولوژی و تمدن به‌دنبال آن کشیده می‌شده اما در عصر جدید با این پدیده مواجه هستیم که تکنولوژی از فرهنگ جلو افتاده است و تکنولوژی خودش را به زندگی و جامعه تحمیل می‌کند و فیلسوفان و اندیشمندان در حال طراحی یک سامانه اندیشه‌ای برای تکنولوژی هستند و درواقع تکنولوژی، فرهنگ را به‌دنبال خودش می‌کشد.»
اکبری، هویت موزاییکی جوانی را هم در شکل‌گیری این پدیده موثر دانست و گفت: «به‌ هر حال هویت برای افرادی که به اصطلاح سنی از آنها گذشته، تثبیت‌یافته‌تر است و هویت آنها تابع شرایط و تغییر و تحولات اجتماعی نیست اما در جوانی هویت دچار بحران و حالت‌های گوناگون است و این ویژگی جوانی و نوجوانی است. همین هویت موزاییکی سیستم و نظمی را ایجاد کرد که توانست به نوعی یکی از زیرساخت‌های مهم این پدیده اجتماعی شود.»
او گفت: «با قاطعیت می‌توان گفت که این پدیده یک گفتمان حامی داشت و آن گفتمان حامی ابراز می‌کرد که ما نمی‌خواهیم دیده نشویم و نمی‌خواهیم فقط گروه‌ها یا اقشار ویژه‌ای به‌عنوان مرجع شناخته شوند و ما خود می‌توانیم راهبری کنیم. پادگفتمانی که می‌گوید ما نگاه‌های صرف و نقلی بدون تأمل و بدون حضور اندیشه‌های انسانی نادیده گرفتنشان را نمی‌پذیریم.»
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از حرف‌هایش از وزارت ورزش و جوانان هم به دلیل این‌که کمترین توجهی به این پدیده اجتماعی نداشته و حتی روی سایتش یک خبر هم درباره این اتفاق اجتماعی منتشر نکرده، انتقاد کرد و گفت: من فکر می‌کردم هر کسی به این موضوع نپردازد این وزارتخانه می‌پردازد و تعجب کردم که این وزارت بزرگ که نام ورزش و جوانان را بر خود گذاشته چطور به این موضوع بی‌توجه بوده است؟»
اکبری در بخش دیگری از سخنانش تمایل گسترده مردم به فیلمبرداری و عکاسی را واکنش طبیعی جامعه‌ای دانست که همه موبایل‌های دوربین‌دار و پیشرفته دارند. به گفته او این‌که رسانه‌ها و منتقدان مردم را به دلیل فیلمبرداری از این مراسم مورد انتقاد قرار داده‌اند درست نیست و نمی‌توان افراد را به دلیل عکاسی یا فیلمبرداری از صحنه‌هایی که برای آنها مهم و ماندنی است مورد انتقاد قرار داد.
موسیقی پاپ هم می‌تواند عرفانی باشد
نشست بررسی جامعه‌شناختی مرتضی پاشایی با حرف‌های دکتر محمدجواد ادبی، ادامه پیدا کرد. او با ارایه تفسیری عرفانی از «پدیده پاشایی» گفت: «در شعرهای مرتضی پاشایی نوعی الهیات‌پویشی وجود داشت. در این الهیات یعنی خدا کنار ماست و اگر ما رنج می‌کشیم او هم رنج می‌کشد. پاشایی در برخی اشعارش با خدا راز و نیاز می‌کند، پس دایره او دایره ایمان و ابزارش موسیقی است. ممکن است اشعار او از نظر فلسفی و ادبیاتی خیلی عمیق نباشد، اما چون حرف دل را می‌زند به دل مخاطب می‌نشیند. الهیات‌پویشی نکته بسیار مهمی است و نه امر مذموم بلکه یک فرصت ممدوح است. فرصتی است که ما بازتاب هویت خودمان را در آینه‌های متکثر دوران مدرن می‌بینیم و اگر این‌گونه نباشد تک‌گرایی و تکصدایی نمی‌تواند جوانان را قانع کند.»
او ادامه داد: «خیلی‌ها می‌پرسند چرا بسیاری از موسیقی‌های پاپ از ناامیدی حرف می‌زنند؟ چرا از این صحبت می‌کنند که همه به ما خیانت می‌کنند؟ یا چرا درباره این است که ما به آرزوهایمان نمی‌رسیم و ما به پوچی می‌رسیم؟ چون امروز انسانِ گسسته از آسمان به این گرفتاری‌ها دچار است اما مگر می‌شود کسی عارفانه نگاه کند و به ناامیدی برسد؟ مرتضی پاشایی الان یک مثال است برای این‌که نشان می‌دهد نیازهای دوران مدرن در قالب موسیقی بیان شده است، او در آثارش گلایه‌هایش را پیش خدا می‌برد این یعنی خدا هست. ایمان مگر چیست؟ پاشایی شکایتش را به خدا می‌کند، بی‌وفایی یارش را پیش خدا می‌برد و به او می‌گوید پس دایره‌اش، دایره ایمان است، بسترش چیست؟ موسیقی.»
او با طرح این پرسش که «آیا فقط موسیقی سنتی ما را به خداوند می‌رساند؟»، گفت: «امروز معتقدیم موسیقی مدرن هم چه با ابزار مدرن نواخته شود چه ساختار مدرن داشته باشد عنصر حقیقت را دارد. همه اینها با هم منجر به شکل‌گیری شخصیتی می‌شود به نام مرتضی پاشایی که با موسیقی و صدای حزینش و نیایش که اسم یکی از کارهایش است. اگر موسیقی و فهم او از عالم موسیقی و کلام را هرمنوتیک توصیف و بررسی کنیم، می‌بینیم که او نیاز نسل جوان را درست تشخیص داده است.»
یک تجمع سازمان‌نیافته    هیجانی
نشست دیروز اما با سخنان بیوک محمدی، به نقطه اوج و پرچالشش رسید. این جامعه‌شناس پدیده مرتضی پاشایی را یکی از انواع رفتاری جمعی غیرسازمان‌یافته دانست و چندبار در سخنانش تأکید کرد که این صرفا یک رفتار جمعی آن هم از نوع غیرهدفمند بوده است.
او گفت: «یک طیف را در نظر بگیرید که یک‌ سر آن رفتارهای پراکنده و کاملا سازمان‌نیافته و سر دیگر آن فعالیت‌های کاملا سازمان‌یافته باشد. حزب نشان‌دهنده یک فعالیت سازمان‌یافته است، سلسله مراتب دارد و اعضا هم کارت عضویت دارند و برنامه و ایدئولوژی آن مشخص است. بین دو سر این طیف حرکت‌های اجتماعی مثل جنبش‌ها تعریف می‌شود. جنبش بنا به تعریف هدفش یا ایجاد تغییر اجتماعی یا جلوگیری از بعضی تغییرات اجتماعی است. جنبش هدفی دارد و با مسأله اجتماعی همراه است و می‌خواهد این مسأله را حل کند. در کنار اینها و در این سر طیف یعنی نزدیک به رفتارهای سازمان‌نیافته، رفتارهای هیستریک جای می‌گیرند. مثلا زلزله می‌آید مردم می‌دوند یا کشتی غرق می‌شود و آتش‌سوزی اتفاق می‌افتد. روی همین طیف بین جنبش و رفتارهای هیستریک، یکسری رفتارهای جمعی هست که جامعه‌شناسان هم آنها را کم و بیش شناسایی کرده‌اند اما پیچدگی‌هایی دارند مثل غوغا، بلوا، شورش، مد و... از ویژگی‌های این رفتارها این است که این رفتارهای جمعی هدفمند نیستند و یک دفعه آنی اتفاق می‌افتد.»
به گفته او رفتارهای جمعی انواع و اقسام گوناگونی دارند و مهم‌ترین ویژگی در آنها این است که حالت‌ها و واکنش‌ها و کنش‌های افراد به شدت به همدیگر سرایت می‌کند. محمدی، «پدیده پاشایی» را جزو گروه رفتاری «هیستیریک» دانست و ادامه داد: در این‌گونه رفتارهای جمعی افراد احساس ناآرامی می‌کنند و این احساس آنها مسری است. در این لحظه نیاز دارند باهم باشند تا آرامش یابند.
به گفته این جامعه‌شناس، معمولا این رفتارها بی‌هدف و بی‌برنامه است و در اصل معنای آنها سیاسی نیست، اما مردم و حکومت از آنها تعبیر سیاسی دارند، بنابراین پتانسیل سیاسی شدن پیدا می‌کند.
جامعه‌شناسی تفسیر می‌کند    نه پیش‌بینی
نشست دیروز با پرسش و پاسخ‌های حضاری که سالن حکمت پژوهشگاه علوم انسانی را پر کرده بودند، ادامه پیدا کرد. جامعه‌شناسان و استادان حاضر در این نشست به این پرسش «شهروند» که «پس از درگذشت مرتضی پاشایی و پیامدهای اجتماعی آن گفته می‌شد در این پدیده جامعه‌شناسان از جامعه عقب ماندند و همه دچار بهت شدند، آیا چنین بوده و جامعه‌شناسی از جامعه عقب مانده است؟» پاسخ دادند. دکتر اکبری در پاسخ به این پرسش توضیح داد: بله، تحلیل‌های جامعه‌شناسان به‌موقع نبوده و محیط‌های علمی آمادگی پاسخگویی به موقع به اتفاقات جاری را ندارند. در مقابل اما بیوک محمدی گفت: «این موضوع برای ما تازگی نداشت، من خودم دچار بهت نشدم اینها جزو رفتارهای جمعی طبیعی جامعه است و ما این رفتارها را می‌شناسیم.» در ادامه اما جواد میری پاسخ این پرسش را به شکل دیگری داد، او گفت: «در گذشته انتظار از علوم مختلف این بود که بتوانند وقایع مختلف را پیشگویی کنند در حالی‌ که امروز ممکن است که جامعه‌شناسی بتواند بخشی از رویدادها را در جامعه پیش‌بینی کند اما آنچه از علوم انتظار می‌رود دیگر پیش‌بینی نیست و انتظار این است که علمی مثل جامعه‌شناسی بتواند تفسیر درست و دقیقی درباره پدیده‌های اجتماعی ارایه دهد.»
میری در بخش دیگری از سخنانش کنش اجتماعی جامعه ایران به درگذشت پاشایی را پدیده‌ای اجتماعی دانست که در سایر کشورهای جهان هم سابقه داشته است. او از این‌که برخی کارشناسان در تحلیل این موضوع گفته‌اند: «نبود محیط‌های خاص برای تخلیه روانی افراد در ایران موجب این پدیده شده»، انتقاد کرد و تجربه مرگ پرنسس دایانا در انگلستان را مثال زد و گفت: «در انگلستان هم شاهد بودیم که در جریان مرگ پرنسس دایانا صبح روز بعد از انتشار خبر حادثه همه مردم در انگلستان تا جایی که می‌توانستند خودشان را به لندن رساندند و آنها که نمی‌توانستند به لندن بیایند در میادین بزرگ دیگر شهرهای این کشور جمع شدند و دامنه این همدردی فقط هم به انگلستان محدود نشد و در کل اروپا و بعد هم حتی در ژاپن و چین و برزیل که شناخت زیادی هم از پرنسس دایانا نداشتند تجمعاتی شکل گرفت و موضوع آن‌قدر دامنه‌دار شد که در سال‌های بعد در محافل علمی صحبت از مطالعات پرنسس دایانا شد و نشریات علمی به این موضوع و این پدیده پرداختند، بنابراین این موضوع فقط مختص ایران نیست و در کشورهای مختلف هم در شرایط مشابه مردم واکنش مشابهی دارند.» او همچنین تحلیل دیگری در مورد پدیده پاشایی ارایه کرد و گفت: «ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که فیس‌بوکش ممنوع است اما فیلترشکن در آن مجاز است. در مورد موسیقی پاپ هم بالاخره معلوم نیست این موسیقی مجاز است یا نه، اینها همه نشانه‌هایی از یک جامعه خاکستری است، ما در جامعه مرزهای خاکستری داریم و افرادی در این مرزهای خاکستری ساکن هستند. بخشی از آنچه ما در پدیده پاشایی دیدیم از دل همین جامعه خاکستری بیرون می‌آید.» به گفته او تنها شفافیت است که می‌تواند پایانی بر این جامعه خاکستری باشد.


تعداد بازدید :  257