شماره ۱۵۶۳ | ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۵ آذر
صفحه را ببند
دایره‌المعارف بزرگ شهرونگی

شهاب نبوی طنزنویس

از آنجایی که در این سال‌ها معانی بسیاری از واژه‌ها در فرهنگ فارسی تغییرات زیادی پیدا کرده‌، از این هفته سعی می‌کنیم بعضی از واژه‌ها را از نو برایتان معنی کنیم
دانشجو: دانشجو یک جوان لاغر و نحیف است. آدمی که در بیشتر موارد دو زار پول ته جیبش ندارد. خانواده هم از دستش خسته شدند و آرزو می‌کنند که زودتر درسش تمام شود و برود سر زندگی‌اش، اما این یک خیال خام است. قوت غالب او را تخم‌مرغ و عدسی و لوبیا و اینجور چیزها تشکیل می‌دهد. بیشتر زمان عمرش را در محفظه‌های تنگ و تاریک بی‌آرتی و مترو می‌گذراند. امید به آینده‌اش حتی از اون پرنده‌ای که هرسال تنهایی از سیبری می‌آید ایران و برمی‌گردد هم کمتر است.
دلال: دلال همان دلال است، یعنی از تو می‌خرد و به من بدبخت می‌فروشد. فقط شاهد تغییرات بسیار زیادی در حالات روحی و روانی‌اش هستیم. یعنی در قدیم‌الایام دارای حداقلی از وجدان بود، اما الان وجدان را گذاشته توی انباری و ‌سال به ‌سال هم بهش سر نمی‌زند.
استیضاح: استیضاح یعنی بیا توضیح بده ببینیم داری چی‌کار می‌کنی. نوعی کنجکاوی البته از نوع مثبتش است. نه مثل کنجکاوی فک و فامیل در کارهای آدم. این کار معمولا در زمان‌هایی انجام می‌شود که استیضاح‌کنندگان حوصله‌شان از روزمرگی در محل استیضاح سر می‌رود و می‌خواهند بگویند حواسمان به شما هست. استیضاح شونده را هم معمولا به صورت:   ده_بیست_سی_چهل انتخاب می‌کنند.
لایحه بودجه: یک چیزی هست که باید نوشته شود. برای این کار به یک آدم خوش‌خط نیاز است. باید او را نشاند و بهش گفت که این‌قدر برای فلان جا بنویس، این‌قدر برای بیسار جا. بعدش هم می‌بریم و تقدیم آنجایی که توش استیضاح می‌کنند، می‌کنیم. در ایام تدوین بودجه، رابطه بودجه‌خواهان با بودجه‌نویسان بسیار صمیمی می‌شود.
تحریم: این یکی را گذشتگان چندان باهاش سروکار نداشتند و زیاد در موردش ننوشته‌اند. چون اون قدیم‌ها طرف از گاو و گوسفند و سبزی و میوه باغ خودش استفاده می‌کرد و وابستگی زیادی به محصولات باغ بغلی و اینها نداشت. اما الان وضع عوض شده و تحریم یعنی بستن. یعنی همه درزها و راه‌ها را گرفتن. یعنی فکر کن در و همسایه هر روز نذری درست کنند و با هم بخورند و بگن به فلانی ندید بخوره. این برای من و شما بسیار ناراحت‌کننده است، اما یکسری آدم زحمتکش همیشه دارند تلاش می‌کنند که تحریم شویم تا با فداکاری، وسایل مورد نیاز ما را تامین کنند؛ خدا خیرشان بدهد.
 بازنشستگی: این قانون یعنی داداش دمت گرم که یک عمر کار کردی و ما خوردیم. حالا برو کنار بذار خودمون کار کنیم و بخوریم. اما معمولا شخص بازنشسته می‌گوید: مرد زنده است به کار کردن. مردی که کار نکند که مرد نیست. واژه بازنشستگی در کشور ما مثل سیمرغ و اینجور چیزها یک واژه افسانه‌ای است و برخی‌ها اعتقاد دارند تا نفس می‌کشیم باید خدمت کنیم...


تعداد بازدید :  263