شهروند| روز گذشته رسانهها خبر دادند که حدود 200 سینماگر با انتشار نامهای که خطابش به رئیسجمهوری، وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی بود، خواستار حذف صدور پروانه ساخت برای فیلمها شدند. در مهمترین بخش این نامه که خواسته اصلی این سینماگران را شامل است، آمده: با توجه به اصل سوم قانون اساسی... ما امضاکنندگان این نامه خواستار پایانبخشیدن به نگاه خُردپندار و محجورانگارِ حاکمیت به فیلمسازان هستیم. از اینرو در پایینترین سطحِ مطالبات، خواهان ثبت آثار سینمایی برای مجوز ساخت، خارج از هرگونه کنترل شکل و محتوا در راستای اختیاریکردن دریافت پروانه ساخت فیلم سینمایی هستیم.
این نامه که بزرگانی چون مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی و سینماگرانی چون بهروز افخمی، رخشان بنیاعتماد، ابوالفضل جلیلی، لیلا حاتمی، مانی حقیقی، جمال ساداتیان، مهدی فخیمزاده، محمدحسین فرحبخش، هوشنگ گلمکانی، علی مصفا، فاطمه معتمدآریا، حمید نعمتالله و... آن را امضا کردهاند؛ تکرار خواسته سینماگران مبنی بر حذف صدور مجوز ساخت است. با این حال فراموش نکردهایم که در تمام سالهای اخیر همواره سینماگرانی نیز بودهاند که در پاسخ این خواسته گفتهاند حذف پروانه ساخت امنیت سرمایهگذاری را در سینمای ایران کاهش میدهد. به عبارت بهتر؛ در سینمایی که حاکمیت سرنوشت فیلمها و اکرانشدن یا نشدنشان را در دست دارد، حذف پروانه ساخت بهعنوان تنها تضمینی که دولت به سینماگر در جهت اکران فیلم میدهد، میتواند سینماگر را تکوتنها و دستبسته در محضر حاکمیت قربانی کرده و او را تبدیل کند به مجری اوامر...
با اینحال درشرایطی که حبیب ایل بیگی، مدیرکل نظارت و ارزشیابی سابق سازمان سینمایی گفته که «شورای نمایش الزامی برای اکران فیلمهای با پروانه ساخت ندارد» و مدیرکل فعلی ابراهیم داروغهزاده نیز با عدم اکران فیلمهایی چون میهمانی کامی، آشغالهای دوستداشتنی و چندین و چند فیلم دیگر نشان داده چندان هم پای پروانههای ساخت نمیایستد. طبیعی است که اکثریت با موافقان حذف پروانه ساخت باشد. جمال ساداتيان در این زمینه میگوید: «وقتی میبینیم که در تمام این سالها اعمال نظرات سليقهای گاه غيرعادلانه در صدور پروانه ساخت چه لطمهای به سناریوها و در نتیجه فیلمها زده، حس میشود شاید با حذف این مرحله به تعداد فیلمهای خوب و پرفروش افزوده شود. به هرحال ما همه سالها در این سینما بودهایم و خطوط قرمز را میشناسیم و نمیشود گفت اگر پروانه ساخت صادر نشود، تهیهکننده دیگر نخواهد توانست فیلمش را اکران کند.»
عليرضا رئيسيان نیز با پروانه ساخت مخالف است و آن را در شرایط اجتماعی فعلی بیفایده میداند و البته بدون «وجاهت قانوني». او میگوید: «وقتی میبینیم که تئاترها قبل از اجراي عمومي بهطور کامل به نمايش درآمده و بعد مجوز نمايش میگیرند، يا مطبوعات و کتاب هم اول منتشر شده و بعد مورد نظارت قرار میگیرند، این فرصت چرا نباید براي فيلمها هم وجود داشته باشد؟ فراموش نکنیم که پروانه ساخت از اینرو که بعضيها ميتوانند آن را بگيرند و بعضيها نه، یک رانت است که بیشک نبودنش هزاربار بهتر از بودنش است».