«همیشه قصه زندگیام همین است. خطی سرخ فراتر از افق و ناشناختههای دور، جهانم را با تمام پاییزها و بهارها، انسانها و ستارهها، کوهها و گندمزارها، دریاها و ماهها، تقویمها و سیبها، زردها و بنفشها، عشقها و دل شکستنها و بودنها و نبودنها به دو جنس زمینی و آسمانی تقسیم میکند، جغرافیایی فراتر از تاریخ تفکر تکراری این روزهای بیمهر زمین. گویی دستی از پشت کهکشانها، قلم و قلمویم را میبرد، میرقصاند، شعر میکند، پرواز میدهد و مینِشانَدَش درست همانجا که از پیش در کائنات رازآلود رقم خورده است، قصه همین است از کمترین تا بینهایت اجزای هستی یا آسمانیاند یا زمینی. و صد افسوس که با گاه شمار این روزها هر شب برگی از آسمانیها میافتد و به زمینیها میپیوندد. در اعماق نقاشیهایم پی فرشتهای میگردم، یک ماه گم شده از نژاد پاییز، آبرنگ و کودکیام که یقین کنم همیشه از جنس آسمانیهاست و رویاهایم را برهم نمیزند. این قانون طبیعت است؛ باید پس از آن همه حسرت، شگفتانگیزترین معجزههای عاشقانه اتفاق بیافتد ... و میافتد». این سطرها را مریم حیدرزاده برای نقاشیهایش درنظر گرفته؛ مجموعه نقاشیهایی که در نگارخانه مژده به نشانی سعادتآباد، خیابان علامه شمالی، خیابان هجدهم شرقی، پلاک ۲۷ قابل رویت است.
این نمایشگاه شامل ۳۰ تابلو است که با تکنیک اکرولیک روی بوم در یکسال اخیر خلق شدهاند و در قالب «پس از آن همه حسرت» به نمایش درمیآیند. حیدرزاده گفته: «سهونیم ساله بودم که پس از یک عمل جراحی بیناییام را از دست دادم و نقاشی هنری بود که همیشه عاشقش بودم و نمیتوانستم به آن بپردازم. تا ۹سال قبل که پس از آن همه حسرت با راهنمایی استادم آقای قاسمیزاده توانستم به سمت نقاشی بروم. رنگها و تصاویر در هالهای از ابهام در ذهنم وجود داشت و همین کمک کرد تا بتوانم نقاشی کنم. »