| امیر موسی کاظمی | روزنامه نگار |
حتی اگر اتفاقی هم باشد، تقارن معناداری است؛ همزمانی چهارم آذر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان و اجرای نمایشی با موضوع خشونت علیه زنان در تهران. آن هم در شرایطی که در ایران برخلاف سایر کشورها تقریبا هیچ برنامهای برای یادآوری و بزرگداشت این روز پیشبینی نشده بود و تنها شبکههای اجتماعی بودند که به بستری برای یادآوری این روز تبدیل شدند.
در چنین شرایطی نمایش «دگمه» به نویسندگی و کارگردانی سحر ناسوتی را شاید بتوان تنها ما
به ازای داخلی این روز جهانی قلمداد کرد. نمایشی که این روزها ساعت 18:45 در تماشاخانه استاد مشایخی واقع در ضلع شمالغربی چهارراه ولیعصر روی صحنه است.
«دگمه» داستان زنی به نام ایران است که همسرش به خاطر ناباروری او را طلاق میدهد و او از روی ناچاری و برای گذران زندگی صیغه مردی به نام رحیم میشود، به این امید که رحیم او را به عقد دایم خود درآورد. رحیم مردی الکی، معتاد، زنباز و هرزه است که همسرش را طلاق داده و کاری جز نوشیدن و کشیدن و البته هوسرانی ندارد. اعتراض ایران به رفتار رحیم پاسخی جز کتک خوردن در پی ندارد تا اینکه تاریخ صیغهنامه آنها به پایان میرسد. رحیم که حاضر به تمدید آن نیست در جلوی چشم ایران هوسبازیهای خود را ادامه میدهد تا اینکه یک شب پنج دختر را به همراه دوستان خود به خانه میآورد. یکی از دوستان رحیم اما چشم طمع به ایران دارد و بعد از خوراندن مشروب به او تجاوز میکند و از این کار فیلم میگیرد. ایران که قربانی نیت شوم دوست شوهرش شده بر سر به دست آوردن فیلم با او درگیر میشود و با چاقو به او ضربه میزند. در این بین رحیم وارد درگیری میشود و ایران او را نیز با چاقو مضروب میکند. هر دو مرد بر اثر خونریزی میمیرند و ایران به جرم قتل محاکمه میشود و....
داستان «دگمه» داستان جدیدی نیست، چه بسیار زنانی که سرنوشتی مشابه سرنوشت «ایران» داشتهاند و نتوانستهاند بیگناهی خود را در دادگاه ثابت کنند و قصاص شدهاند و چه بسیار آثاری که این سوژه را دستمایه خود قرار دادهاند. فیلم «من مادر هستم» به کارگردانی فریدون جیرانی یا فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» ساخته پوران درخشنده، آثاری هستند که در سالهای اخیر به چنین سوژهای پرداختهاند و در زمان خود واکنشهایی را هم به دنبال داشتهاند، اما آنچه نمایش «دگمه» را قابل اعتنا میکند و آن را به اثری تأثیرگذار در مقایسه با نسخههای سینمایی بدل میسازد، پرداخت نمایشی این سوژه روی صحنه تئاتر و نفس به نفس شدن تماشاگر با متهمی است که تا پای چوبه دار بیگناهی خود را طلب میکند. البته این وجه ممیزه با بازی درخشان بهناز نادری در نقش ایران است که خود را نشان میدهد. بازی روان بهناز نادری در نقشی لایهلایه توانسته است به متن جسورانه سحر ناسوتی روح باورپذیری را تزریق کند تا مخاطب در عین درگیرشدن با قصه، فضای پیچیده آن را باور کند.
نکته دیگری که نباید از کنار آن بیتفاوت عبور کرد جسارت دوجانبه سحر ناسوتی بهعنوان نویسنده و کارگردان این اثر است. ناسوتی یک بار جسارت خود را با نوشتن این نمایشنامه نزدیک به خطوط قرمز نشان میدهد و در گام دوم شجاعتی به مراتب بزرگتر را به خرج میدهد و متن خود را براساس لایههای زمانی مختلف و با تلفیقی از خیال و واقعیت روایت میکند. این ریسک که حتی میتوانست به قیمت ارتباط نگرفتن مخاطب با متن تمام شود، خوشبختانه جواب داده و از این رو باید به این کارگردان جوان تبریک گفت.