سیدرضا شکرالهی ویرستار و منتقد ادبی
جامعه ما بیش از آنکه حالش خوب باشد به دنبال این است که حالش خوب شود. همین تلاش نشان میدهد این جامعه حال خوبی ندارد. تهران بهعنوان یکی از جوامع الگو درصدد امتحان هر راهی است تا به این حال خوب شدن برسد. در این بین نا امیدی خود را در تلاش بیشتر برای رسیدن به امنیت فکری نشان میدهد. با این وجود جامعه نه تجربیات خوبی را پشتسر گذاشته و نه از حافظه تاریخی چندان مناسبی بهره میبرد. بنابراین درحال طیکردن مسیری غلط است. با وجود آنکه جامعهشناس یا روانشناس نیستم بنابه درک شخصی خویش معتقدم جامعه (صرف نظر از اینکه در کدام کشور باشد)، همیشه رفتار حاکمیت با خود را بازتاب میدهد. بنابراین همان مسیری را طی میکند که حاکمیت درحال طی کردن آن است. حاکمیتی که از هر راه دنبال تأمین رفاه و امنیت بیشتر برای جامعه است، منتقدانی دارد که طی کردن این مسیر را اشتباهی بزرگ میدانند. بنابراین در سیر کردن چنین مسیری حرکت حاکمیت را مدنظر دارد.
تفاوتی که بین این دو وجود دارد حرکت جامعه در مسیری مخالف آنچه حاکمیت یا دولت در پیش گرفته، است. بنابراین عقلانیتی که برای فرار از نا امیدی و تأمین امنیت ذهنی مورد نیاز است توسط جامعه مدنظر قرار نمیگیرد. بنابراین از مسیری حرکت میکند که بیش از تعمق و کار ریشهای دارای ظواهر زیباست. در چنین شرایطی به قول مارکس جامعه حامی «بندال»های آن مسیر میشود و سعی میکند خود را از طریق توجه به ظواهر به امنیت برساند. اگر به تعاملات اجتماعی که خانوادهها در محیط شغلی، آموزشی مدارس فرزندانشان و محلهای کسب و کار دارند دقت کنید، خواهید دید بیاعتمادی قابل توجهی در تمام بخشهایی که به آنها اشاره شد موج میزند. این بیاعتمادی محض خودش را در تمام شئون زندگی نشان میدهد. از قرار و مدارهای موجر و مستاجر تا کوچکترین معاملهای که در مغازه بقالی اتفاق میافتد. همه چیز زیر سایه لبخندهای مصنوعی که در درون خود سرشار از بیاعتمادی محض هستند، پنهان شده است. این بیاعتمادی از درون خود مردم به وجود نیامده است. رفتار مدیران و انعکاس آن در میان جامعه فرآیندهایی به هم گره خورده هستند. تعبیر من از این ماجرا شبیه دوش حمام است. دوش حمامی که دارد چیزی بر سر مردم میریزد. اگر فسادهای کلانی که هر روز بازتاب پیدا میکنند و اشتباهاتی که در سیستم دولتی وجود داشته و هنوز برخی از آنها ادامه دارد را به آلودگیهای فرود آمده از داخل دوش بر سر مردم تشبیه کنیم، شما بهعنوان یک شهروند راه فراری از خروجی دوش ندارید چرا که هر چقدر مراقب باشید باز هم از آب خارج شده از سر دوش مقداری روی شما خواهد پاشید.
جامعه دقیقا نقش آدمی را دارد که زیر دوش است و ناخواسته آلوده میشود. با آلودگی که ایجاد شده حوله خود را آلوده میکند و مسیر آلودهشدنها به همین ترتیب ادامه پیدا میکند. به نظر من جامعه اشتیاق فراوانی برای خروج از این وضع دارد اما چون در مقابل رفتاری را که دولت با او میکند انعکاس میدهد، نمیتواند درست
حرکت کند.