حسن انوشه نویسنده و استاد ادبیات
ادبیات جهان و ایران، در درون خود انواع مختلفی دارد. نظم و نثر که کلیترین تقسیمبندی ادبیات ایرانی است و دیگر انواع ادبی، بهطور عام مخاطبانی دارد و گاهی مخاطبانی خاص! در غرب نوعی ادبیات داریم که به آن میگویند ادبیات اعترافی. این نوع ادبیات در اروپا سابقهای 2هزار ساله دارد. شیوه ارایه آثار در این نوع ادبی به این صورت است که در کتابهایشان تمام آنچه بر سرشان آمده را بازگو میکنند.
به یادماندنیترین آن کتابها مربوط به «سن آگوستین» است و تازهترین نمونهای که من خواندهام متعلق به فیلمساز نام آشنای اسپانیولی به نام «لوئیس بونوئل» با عنوان «با آخرین نفسهایم» است. در دنیا این کارگردانها را فیلمساز مولف مینامند چرا که این افراد متفکر هستند. در اینگونه کتابها افراد به راحتی حرفهای خود را میزنند.
دقیقا مثل کاری که ژان ژاک روسو در کتاب اعترافاتش انجام داد. در جامعه ما اینگونه ادبیات به ندرت وجود دارد. یکی از نمونههایی که بهطور اتفاقی آن را خواندهام سیاحت شرق نوشته آقا نجفی قوچانی است. سنگی برگور جلال هم از این دست کتابهاست. ما همیشه سعی کردهایم گذشتههای بد خود را پنهان کنیم و تنها از آن چیزی سخن بگوییم که یا خوب است یا آنچه جامعه میپسندد. بنابراین در جامعه خیلی چیزها هستند که در عین حال که میشود گفت، نمیشود گفتشان.