شماره ۴۳۹ | ۱۳۹۳ شنبه ۸ آذر
صفحه را ببند
دبیرکل حزب «مردم‌سالاری» از مشکلات اجتماعی جامعه ایرانی می‌گوید
جوانان «شام» می‌خواهند

|  طرح نو -   حمیدرضا عظیمی  | همیشه دردهایی هست که درمانشان سخت است، سخت! اما اگر شود، چه می‌شود؛ گاهی هم، نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود! دردهای اجتماعی جزو همین گروه‌اند. دردهایی که اگر هرکدام حل شود، خدا می‌داند که چقدر زیستن به «زیست» می‌ماند. «زیست» که حداقل شاخصه‌اش توجه به دیگری است. «زیست»ی که داشتن احساس مسئولیت نسبت به محیط پیرامونی، غایتش نمی‌تواند باشد چون زیستی که «زیست» باشد، نهایتی برایش متصور نیست!
اما احساس مسئولیت نسبت به محیط پیرامونی سهل است و ممتنع! گاهی می‌تواند در قامت پاک کردن اشک از دیده‌ای پدید‌ه‌ای و گاهی دست گذاشتن بر شانه‌ای که از خستگی روزگار رعشه‌اش گرفته! گام که در این راه بگذاری بایدت که «شناخت» به کار آید. شناخت از چه؟ می‌گویند: از مشکلات و معضلات اجتماعی.
این سکه روی دیگر هم دارد. وقتی که بخواهی دردهای جامعه‌ات را بشناسی، باید پاشنه‌ها را ور بکشی و «قدم در راه بگذاری...»؛ باید همه پاشنه‌ها را ور بکشند و برای ساختن جامعه‌ای درخور «زیست» کمی به خودشان زحمت بدهند. همه باید به خودمان زحمت بدهیم.
شناخت دردها جامعه اول ماجراست. باید بشناسیم و برنامه بدهیم و اجرا کنیم. «احزاب» اما در میانه این راه کجای کارند؟ در حد حرف همه‌شان مدعی‌اند از «مردم» و برای «مردم»اند؛ اما آن‌جا که نیاز است با فقدان مقبولیت مواجه می‌شوند. سوال از احزاب این است: چقدر دردهای جامعه را می‌شناسند؟ برای آنها چه راه‌حلی دارند؟ چگونه می‌خواهند مردم را دعوت به مشارکت در حل معضلات اجتماعی کنند و از اساس چقدر توان بسیج‌گری دارند؟ این سوالات را از مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردم‌سالاری پرسیده‌ایم. پاسخ‌های او به «شهروند» را بخوانید:  

  به‌عنوان فعال سیاسی و حزبی، مهم‌ترین مشکلات اجتماعی کشور را چه می‌دانید؟
در جامعه ایرانی، مشکلات بسیاری وجود دارد. این مشکلات، حوزه‌های مختلفی ازجمله اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را در بر گرفته است. حوزه اجتماعی نیز از این قاعده مستثنی نیست و معضلات فراوانی در این زمینه گریبان کشور را می‌فشارد. این نکته را نباید فراموش کرد که در حوزه اجتماعی، بخش زیادی از مشکلات ریشه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دارد. به همین دلیل برای شناسایی و بازشناسی معضلات اجتماعی، باید به ریشه‌های اصلی آن توجه کرد. سالیان زیادی است که کشور ما دچار بیماری مزمن اقتصادی است و به دلیل وجود اقتصاد بیمار، سایر حوزه‌ها نیز دچار اعوجاج شده است. نباید این موضوع را از نظر دور داشت که جامعه از این زمینه، تاثیرپذیری فراوان دارد. با این مقدمه کوتاه به‌رغم این‌که می‌توان لیستی از مشکلات را به‌عنوان معضلات و مشکلات اجتماعی بیان کرد اما در این مجال مهم‌ترین مشکل موجود حوزه اجتماعی را بیان می‌کنم. به نظر من، بیکاری جوانان، مهم‌ترین معضل جامعه امروز ایران است.
  با این توضیح مبسوط معضلی را به‌عنوان مهم‌ترین معضل اجتماعی مطرح کردید که بیشتر زمینه اقتصادی دارد. چطور این موضوع به حوزه اجتماعی ربط پیدا می‌کند؟
این سخن، سخن درستی است و بیکاری بیشتر موضوعی اقتصادی به نظر می‌رسد. با این حال هر چند این معضل، زمینه اقتصادی دارد و می‌توان از این زاویه آن را مورد تحلیل و بررسی قرار داد اما به دلیل این‌که وجود بیکاری، بر دیگر رفتارهای اجتماعی تأثیر می‌گذارد، آن را می‌توان با دید کاملا اجتماعی تحلیل کرد زیرا از پیامد بیکاری، مشکلاتی است که در بادی امر، خانواده و کانون آن را دستخوش تغییر قرار می‌دهد.

  همین‌جا کمی مکث کنیم و از این زاویه معضل بیکاری را مورد توجه قرا دهیم. سوال این است که تأثیر بیکاری بر نخستین نهاد اجتماعی یعنی خانواده چگونه است؟     
تحلیل تاثیرگذاری بیکاری بر جامعه به‌ویژه نهاد خانواده موضوع خیلی پیچیده‌ای نیست. بحث از این نقطه آغاز می‌شود که وقتی قرار است نهاد خانواده به‌عنوان جامعه‌ای کوچک یا نخستین جزء اجتماعی شکل بگیرد باید مقدماتی وجود داشته باشد. این موضوع بامثالی ساده قابل بیان است. فرض کنید جوانی می‌خواهد تشکیل خانواده دهد. او برای این کار باید به خواستگاری برود. در جلسه خواستگاری اولین سوالی که از این جوان طالب تشکیل خانواده پرسیده می‌شود این است که « شغلت چیست؟» قاعده این است که وقتی جوان پاسخ منفی به این سوال بدهد، ازدواجی صورت نگیرد. خانواده دختر حق دارند با چنین ازدواجی مخالفت کنند. آنها نمی‌توانند دخترشان را به عقد کسی درآورند که معلوم نیست از چه راهی می‌خواهد هزینه‌های تشکیل و اداره زندگی را تقبل کند. در شرایط عقلانی، کسی دختر خود را به سوی سرنوشت نامعلوم و غیرقابل تحلیل سوق نمی‌دهد. بنابراین در شرایط شیوع بیکاری، یا ازدواج صورت نمی‌گیرد یا ازدواج در سنین بالا انجام می‌شود.
  احتمالا در این شرایط جو جامعه به هم خواهد خورد و مشکلات یکی پس از دیگری گریبان جامعه را می‌گیرد؟
قطعا همین‌طور است. وقتی ازدواج در سنین بالا انجام شود یا اصلا انجام نشود، بسیاری از ناهنجاری‌ها به وجود خواهد آمد. از افسردگی در اثر بیکاری بگیرید تا رواج انواع و اقسام مفاسد اجتماعی؛ اینها پیامدهای بیکاری است و ده‌ها ناهنجاری دیگر هم در جامعه شایع خواهد شد. جوان بیکار (یا هر فرد در هر سنی که بیکار باشد) غیر از این‌که سرمایه از دست رفته اجتماعی است، باید به نوعی برای خود مشغله ایجاد کند. آن عده که افسرده و گوشه‌گیر می‌شوند که خود معضل به شمار می‌روند اما مابقی بیکاران که می‌خواهند فعالیتی از خود نشان دهند، زمینه مساعد‌تری برای گرفتار شدن در دام انواع و اقسام بزه، خواهند داشت. این تازه آغاز ماجراست و موضوع به همین جا ختم نمی‌شود. پای تحلیل جامعه‌شناسان و کارشناسان امر که بنشینید خواهید فهمید بیکاری چه ظرفیتی برای ایجاد ناهنجاری دارد.
  با این توصیفاتی که ارایه کردید باید راه‌حل‌هایی هم برای این پدیده وجود داشته باشد. اما قبل از هر چیز باید از جمعیت بیکاران باخبر باشیم. نخست درباره آمار بیکاران صحبت کنید تا پس از آن، درباره برنامه‌های حزبی بحث کنیم.
آمار در کشور ما موضوع مغفولی است. درباره موضوع بیکاری هم وضع به همین منوال است یعنی ما آمار درست و قابل اعتنایی نداریم. از سوی مقامات و نهادهای مسئول گفته می‌شود 5‌میلیون بیکار در کشور ما وجود دارد اما من درباره این آمار تردید دارم. علت این است طبق تعریفی که برای شاغل در آمارگیری وجود دارد، دانشجویان، محصلان، سربازان و هر فردی که در هفته یک ساعت کار انجام داده باشد، شاغل حساب می‌شود اما همه می‌دانیم که اینها شغل به حساب نمی‌آید. نه‌تنها اینها که بسیاری از کارهای دیگر، مانند مشاغل فصلی، شغل پایدار نیست اما در آمار به حساب می‌آید. با این توضیح آمار بیکاری در ایران بسیار بیشتر از 5‌میلیون نفری است که اعلام می‌شود و اگر قرار بر برنامه‌ریزی است باید برنامه‌ای با جامعه هدف بزرگتر در نظر داشته باشیم.
 شما دبیرکل حزب مردم سالاری هستید. حزب شما برای حل معضلات اجتماعی چه برنامه‌هایی دارد؟
زمانی که من در مجلس هشتم نماینده مردم سمنان بودم، در یکی از نطق‌های پیش از دستور گفتم: جوانان ما «شام» می‌خواهند! وقتی این موضوع را مطرح کردم برای بسیاری این سوال پیش آمده بود که معنی این حرف چیست؟ همان موقع در توضیح حرفم گفتم: شام مخفف شغل، ازدواج و مسکن است. به نظرم اگر برای جوانان ما این سه موضوع حل شود، بسیاری از معضلات اجتماعی حل خواهد شد. حزب مردم‌سالاری هم درباره این موضوع کار زیادی انجام داده است، ما در دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری برنامه‌ای ارایه کرده بودیم که ‌عنوان «50 گل نشکفته» را برای آن به کاربرده بودیم. این 50 گل نشکفته نام 50 برنامه بود که در زمینه‌های مختلف اعم از اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ارایه کرده بودیم. از این 50 عنوان، 8برنامه مختص معضلات اجتماعی است که به صورت مفصل در سایت حزب، آمده است.
 این برنامه‌ها خوب است اما باید مردم هم برای اجرای برنامه‌های ارایه شده پای کار باشند. مردم را چطور برای اجرای این برنامه‌های بسیج کنیم؟
در این زمینه دولت‌ها باید نقش اصلی را به دست بگیرند. دولت‌ها باید تسهیلاتی فراهم کنند که مردم برای حضور و مشارکت در اجرای برنامه‌های ارایه شده، راغب باشند.
 در دنیا معمولا سندیکاها و احزاب نقش بسیج عمومی مردم را برعهده دارند اما احزاب در کشور نمی‌توانند نقش بسیج‌گر داشته باشند. علت چیست؟
این‌که احزاب در کشور ما توان بسیج عمومی را ندارند قابل کتمان نیست اما درنهایت معتقدم باز هم دولت در این زمینه نقش داشته و دارد. به این معنا که ما موانعی بر سر راه رشد احزاب و فعالیت مطلوب آنها داریم و نقش دولت از همه بیشتر است. این‌که ما احزاب ضعیفی داریم، 30‌درصد علت فرهنگی دارد، 20‌درصد خود احزاب مقصرند و 50‌درصد حاکمیت و ارکان دولت نقش دارند. اگر همه این بخش‌ها نقش خود را به خوبی ایفا کنند موانع پیش روی کار حزبی، رفع خواهد شد و توان بسیج‌گری در آنها تقویت می‌شود.  


تعداد بازدید :  190