شماره ۴۳۹ | ۱۳۹۳ شنبه ۸ آذر
صفحه را ببند
حرف و حدیث پشت‌سر آنهایی که نمی‌شناسیم!
در دفاع از دهه هفتادی‌ها

سپیده اکبرپوران  عضو هیات‌مدیره انجمن جامعه‌شناسی آموزش و پرورش

واقعه‌ای اجتماعی مانند مراسم سوگواری مرتضی پاشایی نشان داد لازم است تا بدانیم جامعه خود را نمی‌شناسیم، به‌خصوص نوجوانان را. همان‌ها را که تحت‌نام «دهه هفتادی‌ها» یک‌کاسه‌شان کرده‌ایم و از راه رسیده و نرسیده با برچسب «نسل سبک زندگی»، «نسل بی‌خیال»، «نسل زندگی روزمره» و... به استقبالش رفته‌ایم. زمانی که واکنش جمعی این نسل را به فوت خواننده محبوبشان می‌بینیم، تازه به خود می‌آییم که  چه‌چیز در این جامعه می‌گذرد و چرا ما آن را نمی‌شناسیم. البته نیازی به چنین واقعه‌ای نیست. اگر از ما پرسیده شود که درمورد گرایش‌ها و ارزش‌ها، امیدها و آرزوها و رفتارها و کنش‌های نوجوانان کشور چه می‌دانیم، پاسخ ما از حدس و گمان و تجربه‌های شخصی فراتر نخواهد رفت.
اما چرا چنین است؟ چرا به سراغ شناخت نظام‌مند نوجوانان کشور نرفته‌ایم؟ در این مورد می‌توان کارنامه دو نهاد مرتبط و تا حدود زیادی مسئول را بررسی کرد: نهاد آکادمی یا علم و نهادهای سیاست‌گذار.
انتظار می‌رود حوزه‌های دانشگاهی و روشنفکری- که دغدغه توسعه و پیشرفت دارند- نسبت به مسائل نوجوانان و کودکان کشور، به‌عنوان شهروندان فردای جامعه، حساسیت خاصی داشته‌باشند. اما دریغ و درد که جای این مسائل در خروجی این نهادها خالی است. کافی است به پژوهش‌های دهه اخیر نگاهی بیندازیم که چقدر بی‌توجه به مسائل نسل‌سوم از کنار آن عبور کرده‌است.
بیشترین پژوهش‌ها در این حوزه متعلق به رشته‌ تعلیم‌وتربیت است که بر دانش‌آموزان- به‌عنوان بخشی از نوجوانان کشور- تمرکز دارد. جالب آن‌که این پژوهش‌ها نیز به جای آن‌که با  پرداختن به موضوعات زمینه‌مند، شناخت ما را از دانش‌آموزان و مسائل و نیازهای واقعی آنان افزایش‌دهند، بر دو کلیدواژه «پیشرفت» و «انگیزه» تحصیلی متمرکز شده‌اند. هدف غایی این پژوهش‌ها نه کمک به ما برای داشتن تصویری واقعی از وضع مدارس و دانش‌آموزان، بلکه تلاش برای افزایش انگیزه آنها‌ و تطبیق هرچه بیشتر آنان با نظام آموزشی است. بدیهی است که  این پژوهش‌ها سهم چندانی در افزایش علم ما نسبت به نسل جدید جامعه نخواهند داشت.
بعد از نهادهای علمی، از نهادهای سیاست‌گذار انتظار می‌رود که با توجه به اهداف سیاستی خود از یک‌طرف و داشتن بودجه و امکانات بیشتر از طرف دیگر، پژوهش‌های طولی (در فاصله‌های زمانی معین) و ملی منظمی را برای مطالعه ارزش‌ها و نگرش‌های نوجوانان کشور سامان دهد. جالب آن‌که در این‌جا نیز با خلأ جدی مواجه هستیم. اغلب پژوهش‌های بزرگ مقیاس ملی که توسط نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام می‌شوند، افراد 18‌سال به بالا را هدف قرار داده‌ و عملا نوجوانان را از دایره مطالعه خود خارج کرده‌است. همین موضوع خود حاکی از بی‌توجهی ما به نوجوانان است!
درنهایت انتظار می‌رود، حداقل نهادهای آموزشی (وزارت آموزش و پرورش، شورایعالی انقلاب فرهنگی و شورایعالی آموزش و پرورش) به جهت اهداف سیاستی خود، به وضعیت فرهنگی و اجتماعی نوجوانان کشور و نیازها و مطالبات آنها علاقه‌مند بوده و پژوهش‌هایی را در این زمینه به انجام رسانند. مایه تاسف آن‌که درمیان انبوه پژوهش‌های این نهادها- تا جایی که در دسترس قرار دارد- باز کمترین سهم متعلق به دانش‌آموزان است. برای مثال می‌توان به پژوهش‌های پشتیبان نقشه جامع علمی کشور (1392)  اشاره کرد. نقشه جامع علمی کشور که سند مادر در حوزه علم و آموزش به‌شمار می‌رود، از 7 سند پشتیبان برخوردار است که عبارتند از مقدمه و کلیات، فلسفه تربیت جمهوری اسلامی ایران، فلسفه تربیت رسمی و عمومی آ و پ‌ج‌ا ا، رهنامه نظام تربیت رسمی و عمومی در ج‌اا، چکیده مطالعات محیط‌های موثر بر آموزش و پرورش و سند توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش. همان‌طور که از عناوین مشخص است، 6 مورد از آنها صرفا مباحث نظری و تئوریک را دربر می‌گیرند و بیشتر برای پاسخگویی به چیستی و چگونگی نظام تعلیم و تربیت تدوین شده‌اند. تنها پژوهش میدانی انجام شده برای تدوین این سند «محیط‌های موثر بر آموزش و پرورش» است که به مطالعه محیط‌های موثر بر نظام آموزشی (نظام آموزش‌عالی، آموزش‌های فنی و حرفه‌ای، محیط‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، اقتصادی، جمعیت‌شناختی، سیاسی- اجتماعی، خانواده و محیط بین‌الملل) و تاثیرات آن پرداخته‌ و خود نظام آموزشی و نیازها و مسائل کاربرانش (دانش‌آموزان) را مسکوت باقی گذاشته‌است.  با این اوصاف چه در عرصه سیاست‌گذاری و چه در عرصه دانشگاهی، نوجوانان سوژه‌های غایب پژوهش‌ها هستند، کسانی که نه‌تنها از دسترسی به تریبون‌های رسمی محروم‌اند، بلکه از جهان علم نیز رانده‌شده‌اند و دریچه‌های شناخت و آگاهی ما به‌ندرت به‌سوی جهان آنها باز شده‌است. حال بهتر است ما، مایی که خود را متمایز از «نسل سبک زندگی» می‌دانیم، به جای گزیدن انگشت تحیر و تحمیل پیشداوری‌های خود، آستین همت بالا بزنیم و انجام پژوهش‌های میدانی را در دستورکار قرار دهیم.


تعداد بازدید :  122