شماره ۴۳۹ | ۱۳۹۳ شنبه ۸ آذر
صفحه را ببند
گفت‌وگویی با «سلمان خوشرو» به بهانه نمایشگاه نقاشی «پرتگونیست» در گالری «طراحان آزاد»
توهمی از حضور

|  آرزو جعفریان |  

این روزها، «سلمان خوشرو» دومین نمایشگاه نقاشی انفرادی‌اش را با عنوان «پروتگونيست» در گالری «طراحان آزاد» به نمایش گذاشته، او در این نمایشگاه 12 تصویر از 6 پسر و 6 دختر را در اندازه واقعی‌شان در معرض دید عموم قرار داده است. وی 12 تصویر از دوستان، آشنایان و حتی کسانی که به نوعی با او در ارتباط بودند را در اندازه واقعی به روی بوم‌هایش آورده است. فیگورها در یک نمایی یخ‌زده با پس‌زمینه‌هایی تیره درحال انجام اکتی خشک شده‌اند. اکنون دومین نمایشگاه نقاشی انفرادی‌اش در گالری «طراحان آزاد» برپاست.
1- در این نمایشگاه آثارتان رنگ و بوی رئال گرفته و از کاردک و هجمه رنگ خبری نیست؟
بله، آثارم در این دو نمایشگاه دارای تفاوت‌هایی هستند. این آثار با تکنیک پرداخت و لایه‌سازی شکل گرفته است. در این زمینه بیشتر به دنبال این بودم که قابلیت لایه‌ای رنگ را کشف کنم. باتوجه‌به این‌که کار سخت و زمان‌بری است. بیشتر دنبال این بودم که با رنگ بیشتر آشنا شوم و برای آینده از این سبک در کارهایم استفاده کنم. کار زیاد می‌کشم و دایما سبک را تغییر می‌دهم. به نظر من هر روش و سبک جذابیت خودش را منتقل می‌کند و هم نقاش و هم مخاطب با موضوعات متنوع‌تری مواجه می‌شود. البته قصد ندارم این سبک را ادامه دهم زيرا هنرمند را محدود می‌کند. با این تکنیک هنرمند نمی‌تواند خلاقیت‌هایش را با رنگ و تاش پیاده کند اما از این سبک خیلی چیزها یاد گرفته‌ام که در آثار بعدی می‌توانم از آن استفاده کنم.
2- در پروسه شناخت و هويت‌يابى كدام پنجره ديدارى را بهتر مى‌دانيد؛ نمایشگاه اكستريم كلوزآپ ‌سال پيش يا نماى مديوم شات اين نمايشگاه را؟
از لحاظ معنوی و انسانی میان دو نمایشگاه تفاوت‌های بسیاری وجود دارد. وقتی کادر را بزرگ و روی چهره زوم می‌کنیم، بالطبع تأثیر بسیار متفاوتی دارد تا این‌که فیگور ایستاده را در ابعاد واقعی بررسی‌ کنیم. وقتی چهره بزرگی‌ پیش رویمان باشد، درگیر پوست، میمیک و نگاه می‌شویم. این باعث می‌شود تا یک فضای خصوصی‌تر با پرتره داشته باشیم و فکرمان به سمت ‌درون این فرد معطوف شود. مسائل روانی‌ و هویتی را از این منظر مشاهده می‌کنیم و انگار پرتره در این لحظه پرده را پس‌زده و احساسات خودش را نمایان کرده است. در عوض، وقتی با فیگور ایستاده و ملبس مواجه می‌شویم، مسائل دیگری توجهه‌مان را جلب می‌کند؛ مانند: لباس، فضا، هیکل، رفتار، جامعه و ... در این مجموعه هویت صرفا از یک دید فردی بررسی‌ نمی‌شود، بلکه در یک متن اجتماعی‌، مکانی و زمانی‌ واکاوی می‌شود. این مجموعه درگیر کاراکتر‌هایی‌ است که افراد از خود ارایه می‌دهند.
3- و از نام تأمل‌برانگیز «پروتگونيست» بگویید؟
این نمایشگاه بیانگر روایت و قهرمان یک روایت است. در تمام این سال‌ها همواره به روایت علاقه‌مند بوده‌ام. هر آدمی یک روایت شخصی دارد و این موضوع را برای کشف نقاشانه یا تصویرسازی جذاب می‌دانم. سال‌هاست درگیر این موضوع هستم و در کارهایم تأثیر می‌گذارد. وقتی یک پرتره می‌کشید دنبال هویت، روحیات و داستان زندگی‌اش هستید.
4- براى اين‌كه يك شخصى را نقاشى كنيد چه فاكتورهايى بايد داشته باشد؟ چه مراحلى گذرانده مى‌شود تا اين اتفاق بيفتد؟
گاهی اوقات وقتی یک فرد آشنا را می‌بینم، می‌توانم نقاشی‌اش را تصور کنم و بعضی‌ وقت‌ها هم در روند کشیدن یک فرد به جذابیت‌های بصری او پی‌ می‌برم. حتی گاهی هم یک پرتره شکست می‌خورد و من نمی‌توانم ظرفیت تجسمی‌اش را بیان کنم. در هر صورت من درگیر یک همذات‌پنداری با دوستان و آشنایان در اطرافم هستم و همین افراد اشتیاق نقاشانه مرا تحریک می‌کنند. در این مجموعه بیشتر به دنبال افرادی بودم که فتوژنیک باشند و جذابیتی ساکن داشته باشند. فتوژنیک به نظرم به این معناست که وقتی این چهره در سطح دوبعدی کادر می‌شود، بتواند هندسه و محتوای خود را فراهم آورد. از قبل از تاریخ هم، انسان درگیر این بود که احجام سه‌بعدی را در سطح دوبعدی بکشد و بعضی‌ چهره‌ها این قابلیت‌شان بیشتر است. افراد زیادی را برای این مجموعه در نظر گرفته بودم و نهایتا 12 نفر را انتخاب کردم. فرد را در لباس و تیپ خودش عکاسی‌ کردم و از هر نفر صد‌ها عکس گرفتم تا به تصویر مناسب برسم. بعد از این‌که عکس انتخاب شد، تصویر را روی بوم منتقل کردم و کار نقاشی شروع شد. در این تکنیک پرداخت، لایه‌های زیادی به کار بردم و نقاشی‌ها را همزمان کشیدم. این روش از نقاشی بسیار وقت‌گیرتر است. ولی‌ بعد از مدتی‌، نقاشی از یک تصویر مبهم، کم‌کم تبدیل  به یک «پرتره» می‌شود. در این مرحله نقاشی کم‌کم شخصیت خودش را پیدا می‌کند و سعی‌ می‌کند از عکس خود فاصله بگیرد. نهایتا این «تابلو» هویتی جدا از مدل پیدا و در پی‌ سرنوشت خود تلاش می‌کند.
5- پس‌زمينه در نقاشى‌هايتان حذف شده، كاراكترها، متن صريح، هر تابلو هستند.
البته پس‌زمینه چیزی نیست که بتوان آن را حذف کرد و در ساده‌ترین حالت یک دیوار خالی‌ است. پس‌زمینه در درجه اول بیانگر‌ فضای اطراف فیگور است و البته تنظیم‌کننده، گرافیک تصویر. تیرگی‌ یا روشنی پس‌زمینه در فضاسازی بسیار تأثیر می‌گذارد. به‌طور کل در ادراک تصویری ما، پس‌زمینه روشن، نزدیک بودن دیوار را نشان می‌دهد و تیرگی، دور بودن دیوار را. به قول یکی‌ از دوستان، پس‌زمینه سفید تناهی را نمایش می‌دهد و سیاه لایتناهی. تیرگی یا روشنی پس‌زمینه روی تصور ما از «عمق» تأثیر می‌گذارد و حتی این عمق را می‌توان به درونیات و روان پرتره نسبت داد. در هر حال گاهی دیوار به پشت ما می‌چسبد و گاهی هم دورتر است. پس زمینه، وضع نوری، تصویر را هم نشان می‌دهد. درحالی‌که سفیدی پشت کاراکتر، می‌تواند یک فضای بیرونی با نور طبیعی را تداعی کند و گرم یا تیره بودن پشت پرسوناژ اصلی فضای داخلی‌ با نور چراغ. جالب اینجاست که رنگ پس‌زمینه فقط در تصور ما از فضا تأثیر نمی‌گذارد، بلکه در برداشت ما از زمان هم تأثیر می‌گیرد. در تاریخ نقاشی پس‌زمینه تیره برای پرتره زیاد استفاده شده، ولی‌ سلیقه امروز به پس‌زمینه سفید تمایل بیشتری دارد. این خود باعث می‌شود وقتی نقاشی پرتره‌ای می‌بینیم که پس‌زمینه تیره دارد، به‌طور ناخودآگاه زمان آن را در قدیم تصور کنیم و در مقابل گاهی امروزی بودن به سفید بودن پس‌زمینه است.
6- هر تابلو اسمى دارد، اين اسم واقعى افراد است و مى‌توان ميان اسم‌ها و فيگور‌ها معنا و مفهوم خاصى آفريد؟
نام تابلوها اسم واقعی افراد است. پرتره‌ها به خود افراد بسیار نزدیک هستند و من ترجیح می‌دهم که نام اثر با هویت فرد سازگار باشد. یکی‌ از کارهایی‌ که آدم کاملا با اراده خود انجام می‌دهد، اسمی است که برای فرزندش انتخاب می‌کند. حتی جامعه‌شناسان آمار اسم‌گذاری را در جوامع گردآوری می‌کنند و از این طریق سعی‌ در شناخت فرهنگ و عقاید مردم دارند. اسم می‌تواند اشاره‌ای داشته باشد به خانواده فرد و زمان و مکانی که انتخاب شده است.
7- راستى در نمايشگاه اول هم شما آدم‌هاى حقيقى را نقاشى كرده بوديد، آيا هركس نقاشى خودش را خريده بود؟
تجربه به من نشان داده که افراد عموما با پرتره خود راحت نیستند. یکی‌ ممکن است که جلوی پرتره خودش به وجد بیاید، ولی‌ یکی‌ دیگر حتی از پرتره‌اش عصبانی‌ شود. کشیدن پرتره و فیگور یکی‌ از دشوارترین عرصه‌های نقاشی است، ولی‌ متاسفانه در فروش جایگاه بالایی‌ ندارد. البته خیلی‌ وقت‌ها هم پرتره سفارشی است. ولی‌ من عموما این کار را نمی‌کنم. در نمایشگاه قبل هیچ‌یک از مدل‌ها کار خود را نخرید و بیشتر تابلوها را کسانی‌ خریدند که مدل‌ها را نمی‌شناختند. این درست نیست که فکر کنیم پرتره فقط برای خود مدل یا عزیزانش اهمیت دارد، بلکه پرتره به موضوعاتی کلی‌‌تر از قبیل انسان، جامعه و روح هم اشاره دارد. این‌که این افراد حقیقی هستند، باعث می‌شود تا در متن زمان و مکان خود بایستند و حتی خاصیت مردم‌شناسی‌ پیدا کنند.
8 - در نمايشگاه بعدى‌ات زاويه نگاهت  به انسان بازتر خواهد شد؟ يا بايد منتظر چيز متفاوت‌ترى باشيم؟
روش نقاشی من کلا تجربی‌ و آزمایشی‌ است و یک‌جا بند نمی‌شوم. هر چند سبک و ارایه دایما درحال تغییر است ولی‌ بعضی‌ از روحیات و اهداف مستمر مانده است. در برهه‌‌ای خودم را می‌بینم که بیشتر به دنبال کسب سواد و شناخت هستم. دوست دارم نقاشی باشم که صادقانه دنیای اطرافش را بیان می‌کند و پنجره‌ای می‌شود به جامعه و دنیای پیرامونش. حال ممکن است این دنیا موردپسند خیلی‌‌ها نباشد ولی‌ شاید دیدنش بهانه‌ا‌ی باشد برای درک متقابل و ارضای کنجکاوی. پروژه‌های متنوعی را برای سال‌های آینده،در نظر دارم. از پرتره گرفته تا طبیعت بی‌جان و منظره. امیدوارم مخاطبان با من صبوری کنند و انتظار پیوستگی نداشته باشند تا این مسیر اکتشافی را با هم سیر کنیم.


تعداد بازدید :  260