حسین قهار روزنامهنگار
خدا نکند این تیتر را هرگز در هیچ رسانه دیگری ببینیم؛ یک سال دیگر اما اگر تیم پرامید زلاتکو کرانچار نتواند جواز حضور در توکیو 2020 را کسب کند، همهمان از این افسوس بزرگ مینویسیم و اتفاقاتی که سبب شده تا امیدهای ایران مثل همه سالهای قبل ناکام بمانند. یک سال بعد اگر آن اتفاق بزرگ رخ ندهد، احتمالا همه از نسلی طلایی سخن میگوییم که میخواست اما نتوانست؛ نسلی که قربانی بیتدبیری و نداشتن برنامهریزی فدراسیوننشینان شده است. امیدوارکنندهترین قسمت ماجرا همین است که اردوها و تمرینات تیم امید از حالا آغاز شده و انگار عزمی برای شکستهشدن طلسم 44ساله نرفتن به المپیک وجود دارد؛ انگار اما فقط یک عزم است و هیچ ارادهای پشت آن نیست. فدراسیونی که همه قدرتش به «آری» و «نه»های کیروش بستگی دارد، هرقدر هم بداند که تیمی به نام امید هم وجود دارد که نیازش حمایت است، نمیتواند شرایط را برای صعود تاریخی رقم بزند.
تیم فوتبال امید اگرچه مربی نسبتا بزرگی به نام زلاتکو کرانچار را بالای سر خود دارد و نسلی بااستعداد و توانمند در اختیار اوست، ولی وقتی زمین تمرین درست و حسابی در اختیارش گذاشته نمیشود و تنها حقش این است که یکبار از استخر جکوزی مرکز پک استفاده کند، باید به حال و روزش گریست. انگار نه انگار که قرار و مدارشان طلسمشکنی و رفتن به المپیکی است که همه انتظارش را داشتیم.
انگار آقایان فراموش کردهاند که آرزوهای بزرگ وقتی قابل لمس خواهد بود که قدمهای بزرگ برای آن برداشت! در غیر اینصورت، سرنوشت شما کوتاهماندن دستانتان از آرزوهاست و این اتفاق برای تیم امید در حال رخ دادن است!
فدراسیون از برنامهریزی برای شکستن طلسم تلخ 44 ساله صعود به المپیک و حمایت ویژه حرف میزند، اما بدترین امکانات و تدارکات ممکن را در اختیار عوامل این تیم قرار داده است. گویا آقایان قرار نیست عادتِ بدِ حرفزدن از آرزوهای بزرگ و برداشتن قدمهای کوچک را ترک کنند! آنها ثابت کردهاند که عادتهای طولانی سختتر از سر میافتند و برای بعضیها مثل آنها شاید اصلا از سر نیفتند! مدیریت فوتبال ایران به اتخاذ تصمیمات بد عادت دارد!
با این وضعیت باید خودمان را آماده تکرار تاریخ کنیم. روبهرو شدن با یک سرافکندگی کاملا آشنا! این تیم امید شاید استعداد صعود به المپیک را با توجه به نیروهای انسانیاش داشته باشد، اما لیاقتش را بهدلیل ضعف برنامهریزی و تدارکاتی فدراسیون فوتبال در مقایسه با سایر رقبا در آسیا به هیچ عنوان ندارد.
باید قبول کنیم که یک وقتهایی در زندگی پیش میآید که مرز بین حقیقت و دروغ از بین میرود. حقیقتی یا دروغی که بعضی مواقع رویت نمیشوند، اما به یکباره خودشان را به همه نشان میدهند! بهترین راه این است که اگر به چنین لحظههایی برخوردیم، چشمهایمان را به روی آن نبندیم، نادیدهاش نگیریم و فرار نکنیم؛ با آن روبهرو شویم. درست مثل حال و روز بدی که تیم المپیک ایران دچار آن شده است!
از حقیقت تلخ نباید فرار کرد. فدراسیون فوتبال با مدیریت اشتباه خود کاری کرده که نسبت به آینده این تیم نگران باشیم. پس از حالا همه باید بدانیم که چند وقت بعد انتظارمان از این تیم به اندازه حمایتهایی باشد که فدراسیون در قبالش داشته است و اگر باز هم نتیجه حاصل نشد، اینبار مدیران فدراسیون فوتبال را بازخواست کنیم و امروز سیاهی که برای تیم امید رقم زدهاند را در آینده به یادشان بیاوریم تا از پاسخگویی و بیان حقیقت مثل همیشه فرار نکنند.