جهاز یک عروس لهستانی | بیتا اسماعیلی| یکی از دغدغههای تمام تازهعروسها خرید جهاز به نحوی است که چشم تمام فامیل را دربیاورد و طوری یخچال سایدبایسایدش بزرگ باشد که این درش به آن درش پنالتی بزند. اگر هم یک عروس احیانا در قید تخم مرغساز و ساندویچساز نباشد، بدون فوت وقت فامیل فکر میکنند که آن دختر حتما باید با بیماری شیزوفرنی یا التهاب نورونهای حرکتی روبهرو باشد که میخواهد به جای یک تیر و تخته چهارتا کتاب نفیس بخرد. از آنجا که ازدواج وصلت دو نفر نیست بلکه وصلت دو طایفه با یکدیگر است و تفاهم در دو طايفه بسيار سخت صورت ميگيرد، برای همین قرنهاست که ازدواج از پیوند به گسل تغییر کاربری داده است و نقشی که خانوادهها در این وسط ایفا میکنند در حد مرکز لرزهنگاری و محاسبه تعداد ریشترهای زلزله است که هر چه ویرانی بیشتر ریشسفیدهای فامیل بیشتر! از زمانی که درگیر خرید جهاز شدهام، فهمیدهام تعداد زیادی از دختران به جای زندگی مشترک درگیر رابطه با قابلمه تفلون هستند و با این استدلال هر چه تعداد ظرف و ظروفشان بیشتر باشد حس بهتری نسبت به شوهرشان دارند. از خانمی در بازار پرسیدم برای جهاز چقدر هزینه کردهای، گفت: «80 میلیون» گفتم: «چی خریدی؟» گفت: «فقط 20 میلیون پلاستیک خریدهام.» برای همین زمانی که وارد بازار میشوی با انبوهی از خانوادههای عروس روبهرو میشوی که به جای خنده، خون گریه میکنند برای اینکه عروسخانم معتقد است که در لحظه ورود، فامیل باید متوجه شوند که چوب مبلمان از گردو است و از ضلع جنوب غربی بازار یافتآباد خریداری شده است. همین حرکت باعث شده که تعداد خریداران صندلیهای لهستانی برای جهاز در ایران از خود لهستان بیشتر باشد.