شماره ۱۵۲۰ | ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۹ مهر
صفحه را ببند
گوش به زنگ براي عمليات نجات
گفت‌وگو با هيماليانوردي كه صعود به قله را برای پایین آوردن پیکر یک کوهنورد چینی نیمه‌کاره رها کرد

علي جواهري- خبرنگار| همچون سربازي آماده خدمت است. هروقت مشكلي پيش مي‌آيد به چشم برهم‌زدني آماده مي‌شود، كفش و تجهيزاتش را مرتب مي‌كند و كوله به دوش خودش را به سازمان امداد و نجات مي‌رساند. وقتي پايش را روي صخره مي‌گذارد محال است لحظه‌اي سنگ‌ها زير پايش لغزشي كنند. چابك، نيرومند و پر قدرت براي نجات حادثه‌ديدگان دل به مه و كولاك و آب و هواي وحشي كوهستان مي‌زند. «كاوه كاشفي» 42 ساله هيماليانوردي است كه سال‌هاي سال توانمندي‌ كوهنوردي‌اش را براي نجات انسان‌ها در اختيار هلال‌احمر گذاشته است. او از آن دسته كوهنورداني است كه در اكثر عمليات‌هاي بزرگ، حتي حادثه اخير سقوط هواپيما در كوه دنا به‌عنوان نيروي تجسس امدادي حضور مؤثر داشته و بي‌وقفه تلاش ‌كرده است. جدا از اينها افراد زيادي را در صعودهايش در قله‌ دماوند و ديگر قلل مرتفع كشور نجات داده است؛ «يك هلال‌احمري نيازي به كارت و پركردن فرم ندارد. من كه تابه حال اصلاً به اين موضوع فكر نكردم. هروقت نيازي به حضور من و دوستانم بوده حتي بدون درخواست هلال‌احمر اعلام آمادگي كرديم. چون كار داوطلبي اساس فعاليت‌هاي جمعیت است.» با اين كوهنورد حرفه‌اي درباره خاطراتش و ماجراهايي كه از سر گذرانده به گفت‌وگو نشسته‌ايم.

  آخرين عمليات تجسسي كه در آن حضور داشتيد سقوط هواپيما در رشته كوه دنا بود. چگونه مطلع شديد و به آنجا رفتيد؟
من مشغول انجام كارهايم بود كه از تلويزيون خبر حادثه سقوط هواپيما در رشته كوه دنا را شنيدم. مثل هميشه نمي‌توانستم بي‌تفاوت باشم. آرام و قرار نداشتم. مي‌دانستم آنجا چه خبر است و وضع آب و هوا چقدر براي نجات‌یافتگان احتمالي مي‌تواند دشوار و خطرناك باشد. تنها‌كاري كه مي‌توانستم انجام دهم اين بود كه بلافاصله با دوستان كوهنوردم تماس گرفتم. تك تك آنها اعلام آمادگي كردند. با هم قرار گذاشتيم و به طرف محله حادثه حركت كرديم. وقتي به آنجا رسيديم به پايگاه امدادي هلال‌احمر در كوه دنا رفتيم و خودمان را معرفي كرديم.
  خانواده‌تان ‌نگران نشدند؟
به آنها خبر دادم. ديگر عادت كرده‌اند. هميشه نگرانم هستند و دعا مي‌كنند تا برايم اتفاقي نیفتد. من كوهنوردم. ممكن است در يكي از صعودهايم در دماوند اتفاقي برايم رخ دهد و جانم را از دست دهم. اما هميشه بايد با احتياط و اصولي عمل كرد و بقيه را بايد به خدا سپرد. خانواده‌ام خيلي صبور هستند و مرا خوب مي‌شناسند. آنها مي‌دانند اگر در جايي نياز به من باشد نمي‌توانم به كمك نروم. دوست دارم از آنچه كه مي‌دانم و ياد گرفته‌ام به نحو احسن استفاده كنم و آن وقت از کارم لذت مي‌برم.
  شنیده‌ایم در اكثر صعودهايتان تجهيزات
امداد و نجات همراه داريد و چندین بار جان افراد حادثه‌دیده را نجات داده‌اید. گويا در صعود به هيماليا هم اتفاق جالبی برایتان افتاده؟
بله. هوا خيلي سرد بود و برف سنگيني مي‌باريد. مه نسبتاً غليظي محيط را دربرگرفته بود كه خبردار شديم يكي از كوهنوردهاي چيني در دره‌اي سقوط كرده است. سريع به سمت نشاني رفتيم كه هم‌تيمي‌هايش در بي‌سيم مي‌گفتند. در آن شرايط بد به هر‌ترتيبي بود كارگاه زديم و از دره پايين رفتيم. بعد از چند ساعت جست وجو بالاخره پيكر آن كوهنورد را يافتيم و صعود را نيمه‌تمام رها كرديم تا پيكر را پايين ببريم.
 باور اينكه صعودي را كه اين همه برايش زحمت كشيده‌ايد رها كنيد تا به كمك ديگران برويد كمي سخت است.
واقعيت اين است كه همه زندگي به دست آوردن قهرماني نيست. همه كارها در نظر گرفتن منافع نيست. وگرنه هيچ ارگان بشردوستي به وجود نمي‌آمد و هيچ انساني به دنبال كار درست نمي‌رفت. كار خوب كردن يك فرصت است كه نبايد از دست داد. وقتي من به‌عنوان يك ايراني در يك صعود حضور دارم هويت و شخصيت مردم كشورم را همراه دارم. اگر‌كاري غير از اين انجام دهم برخلاف شأن يك ايراني رفتار كرده‌ام. خيلي وقت‌ها نزديك صعود به قله كه مي‌شود حتي هم‌تيمي‌ها هم به يكديگر رحم نمي‌كنند و به خاطر همديگر يك دقيقه هم نمي‌ايستند. ولي اين عبارت را تنها مي‌توان براي تيم‌هاي اروپايي به كار برد. همه دنيا تيم‌هاي كوهنوردي ايراني را به بشردوستي مي‌شناسند. من يك ورزشكارم و ادعا مي‌كنم كه‌منش هلال‌احمري هم دارم. پس بايد بهترين رفتار را در مواقع حساس داشته باشم.
  از نجات‌هاي متعدد كوهنوردان كه حاصل تلاش شما در رشته كوه دماوند است خيلي‌ها تعريف مي‌كنند. از اين امدادرساني‌ها بگوييد.
اين مسائل گفتن ندارد. چون هركسي به جاي من بود و مي‌ديد جان كسي در خطر است به كمكش مي‌رفت. البته متأسفانه اين روزها آدم‌ها نسبت به هم كمي بي‌تفاوت شده‌اند. يكبار در بارگاه سوم دماوند كوهنوردي دچار ارتفاع‌زدگي شده و تقريباً از هوش رفته بود. داخل پناهگاه رفتم و گفتم: «چرا به پايين انتقالش نمي‌دهيد؟‌» مسئول پناهگاه گفت: «من دست تنها هستم و كسي هم حاضر نيست كمك كند تا او را پايين ببريم.» خيلي به هم ريختم. چون كوهنوردهاي زيادي در بارگاه بودند و هر لحظه احتمال داشت آن فرد جانش را از دست بدهد. به داخل محوطه رفتم و فرياد كشيدم شما بويي از ورزشكاري و جوانمردي برده‌ايد؟ اينجا يك نفر به خاطر ارتفاع‌زدگي در حال مرگ است و شما اين‌طور بي‌تفاوتید. مسئوليت مرگ اين آدم كه اينجا افتاده است به گردن تك تك شما خواهد بود. از آن جمعيت چند نفر براي كمك، داوطلب شدند. وقتي آن كوهنورد را 600‌متر پايين برديم جان گرفت و به هوش آمد.
  در بسياري از عمليات‌هاي بزرگ هلال‌احمر شركت داشته‌ايد. اما چرا هيچ‌گونه فرم داوطلبي در هلال‌احمر پر نكرده‌ايد. دوره‌هاي امداد و نجات را كجا سپري كرده‌ايد؟
در فدراسيون كوهنوردي دوره‌هاي امداد و نجات را گذرانده‌ام. باور كنيد هيچ‌وقت به اين موضوع فكر نكرده‌ام. راستش را بخواهيد اينها مهم نيست. به نظرم هلال‌احمري بودن به كارت، پركردن فرم و پوشيدن لباس سرخ نيست. همه آدم‌ها مي‌توانند‌منش هلال‌احمري داشته باشند و به ديگران بدون چشمداشت خدمت كنند. هر وقت جايي نيازي به حضور من و دوستانم بوده اعلام آمادگي كرده‌ام. چون كار داوطلبي اساس فعاليت‌هاي جمعیت است.
  ارزيابي‌تان از فعاليت‌هاي امداد كوهستان هلال‌احمر چيست و در اين باره چه پيشنهادي برای مسئولان جمعیت داريد؟
هلال احمر تيمی به نام امداد كوهستان دارد كه جواناني پرانرژي عضو آن هستند. آنها به معناي واقعي بدون توجه به جان خود به كمك حادثه‌ديدگان مي‌روند و افراد زيادي را هم نجات مي‌دهند. گاهي وقت‌ها تجهيزات مناسبي ندارند. وقتي جواني با چنين تواني پا به عرصه مي‌گذارد و فعاليت مي‌كند بايد قدرش را دانست و هوايش را داشت. اين جوانان داوطلبانه كار مي‌كنند و اين خيلي ارزشمند است. مسئولان بايد قدر اين افراد را بدانند، پاي دردشان بنشينند و مسائل‌شان را حل كنند.

نخستين عمليات
كاوه كاشفي هيماليانورد و مربي تيم‌ملي كوهنوردي است. او بيش از 24سال سابقه كوهنوردي دارد و نخستين بار توسط يكي از دوستان پدرش با كوهنوردي آشنا شد. اين كوهنورد حرفه‌اي درباره اولين باري كه داوطلبانه با هلال‌احمر در يك عمليات همكاري كرد مي‌گويد: «سال 1377 در حال كوهپيمايي در محدوده دربند بودم كه امدادگران هلال‌احمر از من خواستند براي نجات فردي كه به دره سقوط كرده كمكشان كنم. وقتي بالاي سر آن كوهنورد رسيدم زنده بود. تمام تلاشمان را براي خروج او به كار بستيم ولي متأسفانه شدت جراحتش آنقدر زياد بود كه در بين راه جانش را از دست داد. از آن به بعد همكاري‌هايم با هلال‌احمر شروع شد.»


تعداد بازدید :  265