شماره ۱۵۰۳ | ۱۳۹۷ شنبه ۳۱ شهريور
صفحه را ببند
نخستین اقدام ماندگار در حرکت عاشورا

حجت الاسلام‌والمسلمین عبدالحسین معزی نماینده ولی فقیه در جمعیت هلال‌احمر

نخستین اقدام در حرکت عاشورا هجرت است. امام‌حسین(ع) در نخستین اقدام ماندگار خود برای تاریخ اقدام به هجرت می‌کند. لذا از مدینه به مکه و از مکه به سمت کربلا آمدند. هجرت یکی از مهمترین اصول در اسلام است و مهاجرت یکی از ارزش‌ها است. وقتی ما نمی‌توانیم در یک محیطی که هستیم کارمان را انجام دهیم، باید حرکت کنیم و جایی دیگر کارمان را انجام دهیم.
امام‌حسین(ع) حرکت و مهاجرت و بعد هم سختی‌های مهاجرت را تحمل کرد. به ایشان سفارش کردند که وقتی می‌روی راه برای تو سخت خواهد شد. مردمی که دعوت کردند دارای این ویژگی و سابقه تاریخی هستند و تو خود می‌دانی که با پدرت امیرالمومنین(ع) و امام‌حسن(ع) چگونه رفتار کردند.
اباعبدالله(ع) تمام سختی‌هایی را که می‌دانست، تحمل کرد و آنها را به جان خرید تا جایی که همه هستی خود را از دست داد. این کسی که هدف و ایده بزرگی دارد،  دیگر انسان‌ها را هم حرکت می‌دهد و خودهادی و رهنمون و پیشروی آنها می‌شود و سختی‌ها را به جان می‌خرد؛ بنابراین بعد از مهاجرت مسأله جهاد امام‌حسین(ع) مطرح است. یک نوع جهاد همان است که همه مردم به آن توجه دارند و به معنای جنگیدن با دشمن است؛ اما جهاد در نخستین مرحله یعنی این‌که انسان با تمایلات خود بجنگد. امام‌حسین(ع) مانند دیگر انسان‌ها است و تمایلات انسانی دارد و علاقه‌مند به خانواده و فرزند است و آسایش و امنیت خانواده و بهره‌بری از امکانات این جهان را می‌خواهد؛ اما کسی که هدف دارد و می‌خواهد حرکت کند و هجرت هم کرده است، کوشش و تلاش و جهاد با نفس خود می‌کند که بزرگترین جهاد و به تعبیر پیامبر(ص) جهاد اکبر است؛ و آن را به انسان‌ها می‌آموزد.
مکتب عاشورا هجرت‌کردن از یک موقعیت به موقعیت برتر و بهتر را می‌آموزاند. مکتب عاشورا می‌گوید که اگر انسان می‌خواهد به موقعیت برتر در هجرت برسد، باید تلاش و کوشش کند. نخستین مرحله کوشش این است که با او آن‌چه که تمایلات درونی است، درگیر شود و آنها را تحت‌ تأثیر قرار دهد و از بین ببرد و میل و خواسته‌اش فراتر از تمایلات شخصی و نفسانی باشد. مسأله دیگر این‌که این حرکت‌کردن آسیب‌های فراوانی دارد و کمترین آن این‌‌که امام‌حسین(ع) در جریان کربلا به رنج‌های جسمانی دست یافت که نظیر آن نیست. ما در سخنرانی‌های عاشورا بیان می‌کنیم که امام‌حسین(ع) و فرزندان و یارانش چقدر دچار مشکلات شدند. نخستین مشکل این است ‌که خانواده می‌خواهند زندگی کنند ولو برای چند روز در یک صحرا و با امکانات محدودی چادر زده‌اند و اولین چیز و کمترین تقاضای آنها این است که آب می‌خواهند. لذا آب که اولین چیزی است که حیات بشری به آن متکی است را به روی آنها می‌بندند.
و آن نوع آب را به روی انسان‌ها می‌بندند که شاعر می‌گوید: زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد فریاد العطش ز بیابان کربلا
دشمنان به ‌نوعی امنیت را بر او تنگ می‌کنند که خانواده ایشان نگاه می‌کنند و می‌بینند که حداقل جمعیتی که در برابر آنها ایستاده است، 18‌هزار نفر است و آنها فقط 72 نفر هستند. این چه اضطراب نفسانی و روحانی برای انسان پیش می‌آورد؟ چه اضطرابی در بچه‌ها و زن‌ها ایجاد شده است؟ امام‌حسین(ع) هم به خانواده و فرزندانش علاقه‌مند است و آنها را دوست دارد و به آنها عشق می‌ورزد.
هر چقدر ایمان و خلوص و صفای باطن انسان بیشتر باشد، اظهار تعلق به هستی هم بیشتر می‌شود؛ یعنی آن‌قدر که پیامبر جهان و انسان‌ها را دوست می‌دارد، دیگر انسان‌ها نمی‌توانند تصور کنند. امام‌رضا(ع) به خانواده علاقه داشتند و امیرالمومنین و دیگر امامان هم همین‌طور بودند. یک امام عالم و آگاه به تمام حقایق عالم و انسانی که هستی در اختیار مقام ولایت تکوینی او است.
این انسان نسبت تعلقش به این جهان زیاد است و انسان‌ها و موجودات این جهان را دوست می‌دارد. نمونه آن این است که وقتی امام‌حسین(ع) در بین راه مکه تا کربلا می‌آمدند، لشگر هزارنفری و تشنه حر جلوی آنها را گرفت. امام گفتند که همه آنها را سیراب کنید و به اسب‌ها و حیوانات آنها هم آب بدهید تا اذیت نشوند و آزار نبینند؛ این از رأفت امام(ع) است. حالا ببینید که نسبت به خانواده چگونه است. این پدری که می‌بیند بچه‌ها چقدر مضطرب هستند و نگران فردا و پس‌فردای آنهاست، چه حالی دارد؛ زیرا می‌داند که این موجودات انسانیت خود را زیر پا گذاشته‌اند، لذا امام حسین(ع) می‌ایستد و جهاد می‌کند.
امام حسین (ع) روز عاشورا هم می‌ایستد و تمام عزیزانش را به جنگ می‌فرستد. حبیب
 بن مظاهر از یاران و اصحاب پیامبر بود. چند نفر دیگر هم از اصحاب پیامبر در کربلا بودند که انسان‌های برجسته‌‌ای به لحاظ معرفتی بودند. امام حسین(ع) می‌بینند که آنها مانند برگ خزان روی زمین می‌ریزند. به تعبیر تاریخ، وقتی اوج مصیبت را بیان می‌کنند، می‌گویند آنها قطعه‌قطعه شدند. امام حسین(ع) نگاه می‌کند جوانی مانند علی‌اکبر و قاسم بن حسن و خردسالی مانند عبدالله
 بن حسن را که 10 ساله است به شهادت می‌رسانند یا بچه شیرخواره به شهادت می‌رسد و به صغیر و کبیر رحم نمی‌کنند. امام حسین(ع) همه این‌ها را به جان می‌خرد و این مصیبت‌ها را در راه خدا تحمل می‌کند و توصیه ایشان این است که می‌گوید حالا که هجرت کردی و مجاهدت دارید، این‌جا باید صبر و مقاومت کنید و دستور مقاومت می‌دهد. می‌گویند مقاومت و صبر کنید ‌ای بزرگ‌زادگان و انسان‌های باکرامت و انسان‌های گرامی داشته‌شده در تاریخ بشریت؛ مقاومت کنید و مکتب این را می‌گوید که در مسیر اعتقادی حرکت و تلاش‌کردن لازم است.
اگر موقعیت ثابت اجازه نمی‌دهد، هجرت‌ کردن و در این هجرت جهاد داشتن و مبارزه با تمایلات و کسانی که سد راه تو هستند و در این راه از هر چه داری باید بگذری و بایستی و مقاومت کنی و عقب نکشی و جا نزنی و ترس و وحشت و اضطراب به تو راه نیابد و در این مسیر عزت و انسانیت خودت را بدان. می‌خواهم تو را بخرم. به چه چیز خودت را ‌ای انسان می‌خواهی بفروشی؟ به یک جرعه‌ آب یا وعده ‌غذا و آینده و مقام و پول؟ این تعبیر بر تارک تاریخ می‌درخشد که فرمودند هیهات من الذله؛ یعنی هرگز، ما عزیز و محترم و باشخصیت هستیم.
یک شیعه با باور این‌که امام حسین(ع) امام سوم اوست و حجت خدا بر اوست و رفتار و کردار او برای انسان‌ها حجت است، درس‌های بسیار متعددی به‌عنوان یک مکتب از عاشورای امام حسین(ع) می‌گیرد. اگر شیعه هم نباشد یک انسان مسلمانی است و باز هم می‌تواند درس بگیرد، زیرا این‌چنین نیست که برادران ما در اهل سنت نسبت به خاندان پیامبر علاقه‌مند نباشند. آنها هم نهایت احترام را می‌گذارند و برای آنها هم دردناک است که در برهه‌ای از تاریخ کسی که خود را به‌عنوان خلیفه پیامبر و جانشین پیامبر جا زده است با پسر پیامبر چنین رفتاری می‌کند. قابل توجیه نیست و قبول نمی‌کنند، لذا آنها هم ‌درس می‌گیرند. چون اگر منبع دینی و مرجع دینی اهل سنت بدانیم چه کسانی هستند، چه کسی برتر از ولی خدا و حجت خدا و کسی که در دامن پیامبر بزرگ ‌شده و پیامبر فرموده است که من از حسین و حسین از من است، لذا چه کسی بهتر از امام حسین(ع) که از او پیروی کنند و از او درس بیاموزند. امام حسین(ع) می‌آموزد که انسان برای هدفی که دارد باید بایستد و مقاومت کند.
حالا اگر شیعه و مسلمان هم نباشند و فقط انسان باشند، درس آنها این است که انسان برای هدفی که دارد بایستد و مهاجرت کند و مقاومت کند. ما می‌گوییم انسان‌هایی بودند که در تاریخ از هر چه داشتند گذشتند و به هدفشان رسیدند و این امر تجربه‌شده‌ای است و این درسی برای انسان‌هاست. لذا این است که عزت بشری و کرامت انسان‌ها بسیار مهم است، زیرا امام حسین(ع) در روز عاشورا به سیاهپوستان هم احترام می‌گذاشتند و مانند جوانان ‌هاشمی که از خانواده‌های برتر بودند، می‌دانستند و یکی از آنها را آزاد می‌کنند و می‌گویند که برود، اما او می‌ایستد و به شهادت می‌رسد و امام حسین(ع) هم مانند فرزندش او را در آغوش می‌گیرد و احترام می‌کند. لذا بشر امروز می‌تواند استفاده کند و این‌که می‌تواند استفاده کند که خودش ارزش دارد و زیر بار ذلت نرود و ذلیل و خوار نشود و این درسی است که انسان‌ها می‌توانند از عاشورا بگیرند.


تعداد بازدید :  320