شماره ۱۴۹۸ | ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۲ شهريور
صفحه را ببند
نگاهی روانشناختی به افزایش بی‌رویه قیمت‌ها

| رضا حیدری| مشاور|
این روزها خیلی‌ها از گرانی و افزایش بی‌رویه قیمت‌ها و تبعاتی که می‌تواند داشته باشد، صحبت می‌کنند. افراد زیادی از این مسأله گلایه دارند و معتقدند این افزایش بی‌رویه قیمت‌ها سبب کاهش رفاه و افزایش نارضایتی مردم می‌شود.
اگر از دید روانشناختی به این مسأله نگاه کنیم، آسیب خطرناک‌تری جامعه ما را تهدید می‌کند و آن درماندگی آموخته ‌شده است. شاید لازم باشد برای کسانی که با این مقوله آشنایی ندارند، توضیح مختصری پیرامون آن ارایه دهیم.
مارتین سلیگمن روانشناس معروف و اثرگذار در تحقیقات خود به مسأله درماندگی آموخته‌شده پرداخته است. سلیگمن و همکارانش در آزمایش‌های خود که روی حیوانات انجام دادند، مشاهده کردند زمانی که حیوان نمی‌تواند بر محیط خود اثر بگذارد، در آینده نیز با وجود اینکه انجام یک کار ساده می‌تواند محیط را به نفع او تغییر دهد اما همچنان تلاشی برای تغییر محیط خویش انجام نمی‌دهد.
سلیگمن به این نتیجه رسید که اگر انسان هم در برابر اتفاقاتی که برایش رخ می‌دهد، به این باور برسد که کاری از او ساخته نیست به درماندگی آموخته‌شده دچار می‌شود. به ‌بیان‌ دیگر، انسان‌هایی که درگذشته مدام شکست می‌خورند، این باور را در خود شکل می‌دهند که تلاش‌کردن فایده‌ای ندارد و بهتر است تسلیم وضع موجود شوند.در درماندگی آموخته‌شده فرد هیچ‌گونه تلاشی برای رهایی از شرایطی که در آن گرفتار شده است، انجام نمی‌دهد؛ زیرا تلاش‌های قبلی او بی‌اثر بوده است. زمانی که افراد به این باور برسند که کاری از دستشان برنمی‌آید، حتی در شرایط دیگر که تلاش آنان می‌تواند به نتیجه‌ دلخواه منجر شود، هم تلاشی انجام نمی‌دهند.حال اگر بخواهیم از دید روانشناسی به وضع کنونی جامعه نگاهی بیندازیم و مشکلات آن به‌خصوص افزایش بی‌رویه قیمت‌ها را مورد بررسی قرار دهیم، می‌توان گفت که جامعه در مسیر درماندگی آموخته‌شده قرار گرفته است. اگر در جامعه روزبه‌روز قیمت کالاهای مختلف افزایش پیدا کند و افراد با وجود تلاش بسیار برای رفع نیازهای خود، همچنان در تأمین این نیازها ناتوان باشند، به‌ احتمال‌ قوی به درماندگی آموخته‌شده دچار می‌شوند. به‌عنوان‌ مثال، زوجی که به مدت چند‌سال مبلغی از درآمدشان را پس‌انداز می‌کنند تا با آن خودرو بخرند، به ‌یک‌باره و در مدت فقط چندماه قیمت خودرو موردنظرشان دوبرابر می‌شود. در این‌جا این زوج تمام تلاش‌های خود برای خرید آن خودرو را بیهوده می‌داند. جوانی که سال‌هاست به ‌سختی کار می‌کند تا بتواند از مبلغی که پس‌انداز کرده، مقدمات ازدواج را برای خودش فراهم کند. حالا به‌ یک‌باره با افزایش قیمت‌ها مواجه می‌شود. این فرد با مبلغی که چند‌سال پیش می‌توانسته کل هزینه ازدواج را پرداخت کند، تنها می‌تواند چند وسیله ساده که بخش کوچکی از مقدمات تشکیل خانواده است را خریداری کند.افرادی که در دو مثال قبلی به آنها اشاره کردیم، همگی در معرض درماندگی آموخته‌شده قرار دارند. این افراد با وجود تلاشی که انجام می‌دهند اما نمی‌توانند نیازهای خود را برطرف کنند. حال اگر این ناکامی در تأمین نیازها تکرار شود، افراد کم‌کم به این باور می‌رسند که تلاش آنان با نتیجه‌ای که به دنبال آن هستند، رابطه‌ای ندارد.اتفاق دردناکی که در این‌جا رخ می‌دهد، این است که درصورت تغییر شرایط همچنان این طرز فکر باقی می‌ماند و افراد خود را درمانده و ناتوان می‌بینند. زمانی که این طرز فکر در جامعه به وجود می‌آید، آسیب‌های خطرناکی را با خود به همراه دارد. یکی از این آسیب‌ها این است که افراد جامعه به گوشه‌نشینی و انفعال رو می‌آورند. زمانی که افراد به انفعال فکری دچار شوند و خود را درمانده ببینند، دیگر تلاشی برای بهبود زندگی خود انجام نمی‌دهند. این انفعال و تلاش‌نکردن به‌مراتب آسیبی خطرناک‌تر از کاهش رفاه مردم را به دنبال دارد.جامعه‌ای که در آن تفکر درماندگی آموخته‌شده شکل‌گرفته باشد، جامعه‌ای گوشه‌نشین و افسرده خواهد بود. افراد چنین جامعه‌ای امید خود را برای ساختن آینده از دست می‌دهند. بلای درماندگی آموخته‌شده به ‌قدری خطرناک است که حتی اگر تمام شرایط لازم هم در اختیار افراد قرار بگیرد، بازهم آنان به خود و توانایی‌هایشان بدبین بوده و تلاشی برای بهبود زندگی خود نمی‌کنند.
برای جلوگیری از این بلای خطرناک باید تمامی مسئولان کشور تلاش کنند تا جایی که توان دارند، در رفع مشکلات معیشتی مردم بکوشند. هرچقدر که مشکلات معیشتی مردم کمتر شود، آنان بیشتر به خواسته‌های خود می‌رسند و به‌تبع آن کمتر به تفکر درماندگی آموخته‌شده دچار می‌شوند.


تعداد بازدید :  200