هرچی دم دستت بود، بخر! | شهاب نبوی| در کشور ما یکی از کارهایی که باعث میشود شما نهتنها زنده بمانید، بلکه به زندهبودنتان افتخار هم بکنید، خریدن و انبارکردن اجناسی است که گران شده. فرقی هم نمیکند که چه چیزی گران شده. از پوشک و مشتقاتش تا سنگ آهن و پراید. مثلا توی خانواده ما، کوچکترین عضو بیستوهشتسال سن دارد و فعلا هم هیچ امیدی نیست که بچهای به خانوادهمان اضافه شود، اما به محض گرانشدن پوشک ریختیم توی فروشگاه و تا جان در بدن و باقی جاهایمان داشتیم، پوشک خریدیم. یا همین پراید. بابای من وقتی میخواست اسنپ بگیرد، اگر ماشین طرف پراید بود، در جا کنسلش میکرد اما الان چندتا پراید خریده و صبح تا شب دارد قربان صدقهشان میرود. خودم هم چند روز پیش رفتم و لوبیا چیتی خریدم. لوبیا چیتی و کلا حبوبات گذشته از عوارض بد بویشان، جزو آن دسته خوراکیها هستند که تا چندوقت دیگر حکم طلا را پیدا میکنند، چون با این طاقچهبالایی که مرغ و گوشت گذاشتهاند، کمکم باید به سمت اینجور چیزها حرکت کنیم. برادرم هم فرستادهایم چغندر بخرد، چون شنیدهایم که جدیدا دانشمندان کشف کردهاند، چغندر خواص غذایی بسیاری دارد و میتواند جایگزین مناسبی برای تمام نداشتههای انسان بشود. مادرم هم زده توی کار لوازم آرایشی و معتقد است یک خانم اصیل ایرانی از هرچه بگذرد، از آرایشش نمیگذرد. الان هم اتاق فکر دارد روی خریدهای جدید فکر میکند. خریدوفروش دلار دیگر خز شده. احتمالا روی غذای گربه سرمایهگذاری کنیم.