شماره ۱۴۵۵ | ۱۳۹۷ يکشنبه ۳۱ تير
صفحه را ببند
وقتی زنان به 30‌سالگي و مردان به 40‌سالگي می‌رسند، چه مسائلی دارند؟
راه‌های عبور از بحران بلوغ دوم

ليلا مهداد- «بحران 30سالگي؟! چيز جديد‌ي است؟ دوران ما اين چيزها مُد نبود.» نايلون خريدهايش را زمين مي‌گذارد تا نفسي تازه كند. با 49سال، مادر سه فرزند است. «بحران 30سالگي‌ام با افسردگي پس از زايمانم يكي شد. 30‌سال داشتم كه فرزند آخرم را به دنيا آوردم.» اينها را با خنده مي‌گويد و دوباره نايلون‌ها را در دستانش جاگير مي‌كند و راه مي‌افتد. «محبوبه» در خانواده‌اي پرجمعيت به دنيا آمده و به رسم مادر و مادربزرگ‌هايش خيلي زود در 14سالگي لباس سفيد بخت بر تن كرده است.‌ اهل چهارمحال‌وبختياري است و 35سالي مي‌شود كه ساكن تهران شده است: «عروس كه شدم، آمدم تهران و از همان زمان ساكن اين شهر شلوغ‌ام» اما «ميترا» با 34سال سن تازه ازدواج كرده است: «شهريور 35ساله مي‌شوم و قرار است تا آخر‌سال مقدمات جشن ازدواج‌مان را مهيا كنيم.» منتظر تاكسي است و از گرماي هوا کلافه شده است. «به مرز 30سالگي كه رسيدم، پختگي رفتارها و صحبت‌هايم را احساس ‌كردم. حوصله قهركردن و غرزدن نداشتم، آن‌هم براي هر چيز بزرگ و كوچكي. زمان برايم ارزش پيدا كرده بود و كمتر به بطالت مي‌گذراندم. مي‌توانم بگويم هدفمندتر شدم.» «ميترا» در شركت داروسازي كار مي‌كند و توانسته جايگاه اجتماعي و اقتصادي خوبي براي خود دست‌وپا كند. «باور آدم‌ها زندگي‌شان را مي‌سازد. مي‌توان از كوچك‌ترين چيزها مثل بالارفتن سن بحران ساخت و درعين حال مي‌توان با باوري درست، مشكلات و بحران‌هاي واقعي زندگي را پشت‌سر گذاشت.» او با شنيدن در مورد موي سفيد، اضافه‌وزن و... كه به گفته عامه مردم نشان‌هاي ميانسالي است، خنده‌اي عميق سر مي‌دهد. «هرچيزي راه‌حل خودش را دارد. موي سفيد به من اجازه مي‌دهد رنگ‌موهاي متنوعي را امتحان كنم. كسي كه ورزش نكند، چه در 20سالگي و چه در 30سالگي دچار اضافه‌وزن مي‌شود. در واقع بايد در سبك زندگي‌مان تجديدنظر كنيم.» «ميترا» از همكارش مي‌گويد كه سن‌وسال برايش اهميت زيادي دارد. «هميشه تاكيد دارد در مورد سن‌وسال صحبت نكنيم، حتي ما اجازه نداريم جشن تولدش را تبريك بگوييم.» انتظار «ميترا» به سر مي‌آيد و بالاخره تاكسي‌اي جلوي پايش مي‌ايستد. «نازنين» به همراه دوستانش با خنده و سروصدا وارد مترو مي‌شود. 25-26سال دارند و براي مصاحبه كاري مي‌روند. بحران 30‌سالگي برايشان خنده‌دار است. «نسل جديد كه به چنين چيزهايي اهميت نمي‌دهد. طرز فكر نسل جديد فرق كرده و بحران 30 يا 40سالگي بيشتر در جوامع درحال توسعه ديده مي‌شود. بايد تا فلان سن ديپلم بگيري، دانشگاهت تمام نشد؟ ازدواج برايت دارد دير مي‌شود، فلان قدر سن داري نمي‌خواهي بچه‌دار شوي؟ اينها كليشه‌ها و بايدهايي است كه جامعه به ما القا مي‌كند، درحالي كه در كشورهاي توسعه‌يافته اميد به زندگي بالاست و سن‌وسال اهميتي ندارد.» 

با این کارها بحران 30 و 40سالگی را پشت‌سر بگذارید
آرامشتان را حفظ كنيد: با در نظر گرفتن ميانگين عمر يك انسان عادي با شرايط خودتان، هنوز وقت زيادي داريد، پس آرامشتان را حفظ كنيد و ثبات ‌نسبي زندگي‌تان را از بين نبريد.
حواستان به روانتان باشد: فهرستي از كارهايي كه خوشحالتان مي‌كند، تهيه كنيد؛ فيلم‌ ديدن، خريدكردن، سفررفتن، آشپزي‌كردن و... يادتان نرود خطر افسردگي در كمين است.
تكرار نكنيد: افراد معمولا اشتباهات دوره نوجوانی و جوانی‌شان را ناشی از کمی سن و تجربه می‌دانند و معمولا به‌همین دلیل با این تصور که حالا بزرگ و باتجربه شده‌اند، مجددا سراغ اشتباه‌هایشان می‌روند. با خودمان روراست باشیم، آیا 10‌سال بعد از این‌که چندین‌ سال از زندگی‌مان را صرف تکرار اشتباهاتمان کرده‌ایم، خوشحال خواهیم بود؟ بهتر نیست از یک سوراخ دوبار گزیده نشویم؟
 فكرهاي منفي، پر: «چند‌سال دیگه به این کارات می‌خندی!» حقیقت این است که در ابتدای 30‌سالگی شاید به کارهای گذشته‌تان نخندید، اما حتما به بیهوده‌بودن بعضی از آنها یا اضافه‌بودن میزان انرژی که برایشان صرف کرده‌اید، پی می‌برید. برای هرچیزی به ‌اندازه خودش غصه بخورید تا بعدها به نظرتان بیهوده نباشد. در شادی‌‌کردن ولخرجی کنید و در غصه‌خوردن خسیس باشید.  
دوستان جدی داشته باشید:  دوره آزمون و خطای افراد مختلف برای انتخاب دوست، تمام شده است. بهتر است به جای این‌که امروز در مورد دوستی با این شخص و فردا با شخص دیگری فکر کنید، وقتتان را برای انتخاب دوستان جدی و پایدار بگذارید.
تغییر ناگهانی ممنوع: تا ابتدای جوانی به‌دليل درگیربودن با بحران هویت، این اجازه را داشتید که هرچند وقت یک‌بار دست به تغییری اساسی بزنید. نوع پوششتان را عوض کنید و... اما بعد از اين تغييرات ناگهاني ممنوع، چون بعد از اين به دليل حضور پررنگ‌تر در اجتماع، تصویر خودتان را در ذهن مردم مخدوش خواهید کرد و آنان از شما تصویر فردی دمدمی را به ذهن خواهند سپرد.
وقت علاقه‌هاست: شاید تا به‌ حال به‌ دليل مشغول‌بودن به دغدغه‌های روزمره زندگی دست از علاقه‌هایتان کشیده باشید، اما حالا وقت مناسبی است که دوباره به سمتشان بروید. این تصور که «دیگه برای من دیره!» را از خودتان دور کنید.
پیشگیری بهتر از درمان: بحران‌های زندگی مثل یک زنجیر به یکدیگر متصلند، یعنی این‌طور نیست که پیش خودتان بگویید این یکی را رها می‌کنم تا خودش بگذرد و تمام شود، چون در این صورت این مهره از زنجیره معیوب شده و مهره بعدی زنجیره‌تان را هم معیوب خواهد کرد. پس اگر هنوز شروع نکرده‌اید، سریع‌تر دست‌به‌کار شوید و فکری برای عبور از پل 30سالگی‌تان کنید.

بحران  چل‌چلي مردان

سه‌ماهي مي‌شود 14سالگي را پشت‌سر گذاشته است. كارتونيست است و براي خودش اسم‌ورسمي پيدا كرده و «باران» نتيجه زندگي مشتركش است. «02، 03 يا 04 سالگي اعدادي بيش نيستند. كسي كه هدفمند زندگي كند و براي روزها و ماه‌هايش برنامه‌ريزي داشته باشد، فرقي ندارد در چه سني قرار دارد. براي هر برهه از زندگي‌ام برنامه‌ داشتم و با تلاش به آنها دست يافته‌ام، البته بعضي موارد هم جبر بوده و محقق نشده است، اما عمرم كه به پايان نرسيده و مي‌توانم دوباره در زمينه‌هايي كه دوست دارم، تلاش كنم.» «هادي» جزو معدود مرداني است كه دچار بحران 04سالگي نشده است اما در اطراف خود مرداني را ديده كه اين بحران را تجربه كردند؛ مرداني كه بهانه‌گير و زودرنج شده‌اند. «دچار بحران نشدم. منتظر بحران بودم اما برايم اتفاق نيفتاد.» او بر اين باور است كه تنها تفاوت 04سالگي با ساير دهه‌هاي زندگي در سرعت گذر عمر است و بس. «شايد هم اين سرعت گذر عمر به اين مسأله برگردد كه آدم در اين سن‌وسال بيشتر قدر لحظاتش را مي‌داند. «حسين» اما در بحران به سر مي‌برد. «اول تيرماه شمع تولد 93سالگي‌ام را فوت كردم و وارد 04سالگي شدم. هم حس خوبي است، هم بد.» افسردگي تعبيري است كه او از بحران 04سالگي دارد. «حس عجيبي است، هم نااميدي، هم كورسويی از اميد داري. هم حس از دست‌دادن و به نيمه‌رسيدن داري، هم حس پختگي.» «حسين» هم مثل بسياري از مردان فكر مي‌كند كارهاي نكرده زيادي دارد؛ روياهاي برباد رفته. «جواني نكردم. چه زود دير شد.» او كه مدير بازرگاني شركت بزرگي است، از درآمد و زندگي شخصي‌اش رضايت كامل دارد يا سعي دارد خود را راضي نشان بدهد. او ازدواج نكرده و بحران 04سالگي را به تنهايي پشت‌سر مي‌گذارد. «همين كه چنين حس‌هايي به سراغم آمد، شروع كردم به مطالعه و متوجه شدم اكثر مردان به اين بحران دچار مي‌شوند، براي همين مشاوره رفتن را بهترين راه‌حل ديدم.» او هنوز نتوانسته بحران را به خوبي پشت‌سر بگذارد اما همه چيز را تمام‌شده نمي‌بيند.

نگرش‌هاي اجتماعي تعيين‌كننده است
بحران 40‌سالگي براي مردان و 30‌سالگي براي زنان امري است طبيعي كه اتفاق مي‌افتد و از آنجايي كه زنان و مردان اكثرا اطلاع كافي‌اي در مورد مراحل رشد ندارند، از تغييرات اين سن به‌عنوان بحران ياد مي‌كنند. سارا گلستاني، روانشناس در مورد بحران 40‌سالگي و 30‌سالگي براي «شهروند» مي‌گويد.
 بحران ميانسالي براي زنان و مردان در چه سني اتفاق مي‌افتد؟
بحران‌هاي رشدي مختص يك ‌سن نيست. سنين مختلفي است كه چه مردان، چه زنان از كودكي تا بزرگسالي‌شان بحران‌هايي را تجربه مي‌كنند. اين هم يكي از بحران‌هاي رشدي است. در مورد مردان بايد گفت، اين بحران را در 40‌سالگي تجربه مي‌كنند، زنان حوالي 35سالگي. البته نمي‌شود اين سنين را به‌طور قطعي تعيين كرد. در واقع بين 35-40 اين بحران براي هر دو جنس اتفاق مي‌افتد.
 افراد در اين سنين دچار چه اختلالاتي مي‌شوند كه از آن به‌عنوان بحران نام مي‌بريم؟
اين بحران‌ هم چيزي است مانند تغيير و تحولات دوران نوجواني. در دوران نوجواني هم تغيير و تحولات براي فرد عجيب است و تغييراتي را مي‌بيند كه نمي‌داند بايد با آنها چه كند. آن دوره زماني‌اي كه همه تغييرات اتفاق بيفتد و آنها را درك كند و بپذيرد، دوراني است كه كمي بحراني مي‌شود. بحران بزرگتر رشدي همان دوران نوجواني است ولي بعد از نوجواني دوران 35 تا40سالگي است. به اين دليل كه تغييراتي در مغز، نوع نگرش و... به وجود مي‌آيد كه به موجب آن، نيازهايشان تغيير مي‌كند و چيزي كه 10سال گذشته يعني از حوالي 25سالگي تا آن سن ثابت شده بوده، شروع به تغيير مي‌كند. اين تغيير كمي جديد است اگر در مورد آن نداند. البته اگر افراد كمي اطلاع از مراحل رشد داشته باشند، اين تغييرات برايشان خيلي بحراني نمي‌شود. در مورد مردان ترس از دست‌دادن يا كم‌شدن توانايي جنسي وجود دارد. در زنان هم ترس تغيير در قيافه و هيكل و... است؛ اگرچه از دست‌دادن گذشته و كارهاي انجام‌نشده بيشتر برايشان برجسته مي‌شود. اگرچه اين اضطراب‌ها و استرس‌ها بي‌مورد است و اگر فردي تا 80سالگي هم عمر كند، در هر دهه از زندگي‌اش دچار بحران‌هايي مي‌شود.
 بيشتر تغييرات اين سنين ديدگاهي و نگرشي است، در حالي كه افراد تنها تغييرات ظاهري را مدنظر قرار مي‌دهند و مضطرب مي‌شوند.
 بله. در اين سنين ما تغييرات ظاهري و فيزيولوژيك را داريم، اما كم‌وبيش است. واقعيت امر اين است كه موضوع اصلي اين‌كه ادراك اين تغييرات يكدفعه اتفاق مي‌افتد. شايد به دليل ذهنيت افراد به اين عدد سني باشد، ولي موضوع  اين است كه از اوايل دهه 30 جسم به سمت جاافتادگي مي‌رود، اما چون اين تغييرات تدريجي است، افراد متوجه نمي‌شوند، اما زماني كه عدد را روي شمع تولدشان مي‌بينند، متوجه همه آن تغييرات تدريجي مي‌شوند.
 اين بحران با توجه به جوامع تفاوت‌هايي دارد يا نه؟ در ميان جوامع توسعه‌يافته و جوامع درحال توسعه.
مراحل رشد در همه جاي دنيا يكي است، ولي تفاوت در اين است كه با توجه به فرهنگ هر جامعه‌اي نگرش به ويژگي‌هاي هر گروه سني متفاوت است. آدم‌ها زماني كه از 45سال سنشان می‌گذرد، تصورشان اين است كه همه چيز را بايد جمع‌وجور كنند و منتظر پايان زندگي باشند، ولي در جوامع ديگر شاهديم كه افرادي بالاي 80سال با كوله‌پشتي‌اي به سفر مي‌روند يا درواقع از 50سال به بالا سفرهايشان را شروع مي‌كنند. بنابراين نگرش اجتماعي اهميت بالايي دارد در اين‌كه افراد تا چه حد اين بحران‌ها را سنگين احساس كنند. هرقدر جامعه‌اي مسأله مراحل رشد را تفهيم و در اين زمينه آگاه‌سازي كند، طبيعتا اين سنين از شكل بحراني‌بودن خارج مي‌شوند. 

بحران نيست، تنها تغيير رشدي است
سعيد ايماني- روانشناس| بحران 40‌سالگي! به نظر مي‌رسد نبايد تغييرات اين سن را به‌عنوان بحران در نظر بگيريم، چون زنان و مردان در هر دوره تغييراتي را تجربه مي‌كنند و به واسطه آن تجربياتي كسب مي‌كنند. اين تجارب كمك مي‌كند با پختگي رفتار و در كنترل احساسات‌شان موفق‌تر عمل كنند. بعضي از موانع و مشكلاتي  هم وجود دارند كه مي‌توان از آنها به‌عنوان اين وضعيت نام برد، مثل عدم دسترسي به آمال و آرزوهايي كه افراد به دنبال آنها بودند و وضعيت اجتماعي و اقتصادي كه به نوبه خود تاثيرشان را مي‌گذارند، چون افراد براي خود موارد مختلفي را در نظر مي‌گيرند؛ در سن فارغ‌التحصيلي از دانشگاه، در فرآيندي اتمام دوران سربازي و در نهايت به دست آوردن كسب‌وكار و ازدواج و تشكيل خانواده. در هريك از اين مراحل هم مي‌توانند موفقيت‌ها يا ناكامي‌هايي را تجربه كنند. همه اينها تاثيراتي را در دوره‌هاي سني مختلف به‌جا مي‌گذارند. البته افكار عامه هم در اين مراحل تاثير خود را مي‌گذارند، مثل تفكر عامه‌اي كه مي‌گفت مرد بايد تا 40سالگي به هر آن‌چه مي‌خواهد دست يافته باشد، در حالي كه اينگونه نيست، چون مردان در اين سن دچار پختگي مي‌شوند، تعقل بهتري دارند، به موفقيت‌هاي نسبي‌اي دست يافته‌اند و از اين به بعد هم مي‌توانند به دنبال فرآيندهايي بروند كه موفقيت‌هايشان را تكميل كند. در مورد زنان هم اين مسأله صدق مي‌كند. با به كار بردن واژه بحران شكل منفي‌اي اين موضوع مي‌يابد كه اصلا درست نيست.


تعداد بازدید :  172