شماره ۴۳۳ | ۱۳۹۳ شنبه ۱ آذر
صفحه را ببند
گفت‌وگو با حميد نعمت‌الله به بهانه آرايش غليظ
منقبض نباشيد
همراه با يادداشت‌هايي از آرش خوشخو و كاميار كوهستاني

بهناز شیربانی| «آرایش غلیظ» فیلم عجیبی است. فیلمی در رفت‌وآمد بین رئال و فانتزی و همین نکته است که خاص‌ترش می‌کند. از زمانی که این فیلم اکران شده، نظرات ضد و نقیضی درباره آن وجود دارد؛ برخی فیلم را دوست دارند و برخی دیگر منتظر فیلمی متفاوت‌تر بودند. اما نعمت‌الله معتقد است که می‌توان رها‌تر با فیلم برخورد کرد و نیازی نیست حتما با انقباض به تماشای یک فیلم بنشینیم. صحبت‌های او درباره چگونگی ساخت «آرایش غلیظ» جالب و جذاب است که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.
مدتی است از اکران عمومی فیلم «آرایش غلیظ» می‌گذرد و در این مدت، مخاطبان فیلم نظرات متناقضی درباره آن داشته‌اند، هنگام نوشتن یا ساخت فیلم پیش‌بینی می‌کردید مخاطبان چنین عکس‌العمل‌های متفاوتی داشته‌ باشند؟
 بله، زمانی که فیلمنامه را می‌نوشتم، به این فکر می‌کردم که عکس‌العمل تماشاگر به این کار چگونه خواهد بود و به این فکر می‌کردم که احتمالا برخی قاطعانه از فیلم خوش شان خواهد آمد و بعضی دیگر بدشان می‌آید. من هم در مدت اکران فیلم، کمتر کسی را دیدم که معتقد باشد فیلم متوسطی است. به نظرم کسانی که راحت خودشان را در اختیار فیلم بگذارند و نخواهند خیلی زود به نقد فیلم فکر کنند، می‌توانند با فیلم ارتباط خوبی برقرار کنند. اما کسانی هم هستند که وقتی به سینما می‌روند هدفشان صرفا دیدن فیلم نیست. آنها خیلی ناخودآگاه درحال رفتن به سمت محیطی برای ابراز نظر یا نقد هستند و اغلب افراد این گروه همان کسانی هستند که قاطعانه از فیلم بدشان می‌آید و اینطور مصطلح است که نقد، در بسیاری از موارد یعنی ایراد گرفتن... حتی بعضی از افراد این گروه فکر می‌کنند اگر از یک فیلم خوش شان بیاید کلک خورده‌اند و حواسشان را جمع می‌کنند که مبادا خدای نکرده از یک فیلم خوش شان بیاید. البته این قاعده استثنا هم دارد. همین گروه ممکن است به برخی فیلم‌ها محبت‌ شدیدی نشان دهند که این حب با آن بغض خیلی هم فرقی ندارد. این قضیه کمی هم مرتبط به مُد‌های روز است. البته که منتقدان واقعی اینگونه با فیلم‌ها برخورد نمی‌کنند. امروزه دیگر خیلی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که باید خودشان را در برابر فیلم‌ها رها کنند. انقباض باعث می‌شود که تماشاچی، تماشاچی نباشد. حالا اگر بدون انقباض بدشان بیاید، خب! این قابل اعتناست و باید به آن فکر کرد. اما آدم از جنس اظهارنظرها انقباض یا راحتی را تشخیص می‌دهد.
با همه اینها، تصمیم شجاعانه‌ای برای ساخت چنین   فیلمی گرفتید.
موضوع این است که اگر به ذهنم برسد چیزی اشتباه است، می‌توانم خودم را کاملا مجاب کنم و وقتی نتوانم یا دلیلی پیدا نمی‌کنم که چرا این کار غلط است، انجامش می‌دهم. حتی اگر دیگران هم تأکید کنند که این کار ممکن است تماشاگر نداشته باشد، یا ساخت چنین فیلمی خطرناک باشد، قانع نمی‌شوم، چون دلیل قانع‌کننده‌ای برای این‌که این کار را انجام ندهم پیدا نکردم. بنابراین اگر دلیلی برای بد بودن موضوع پیدا نکنم و در ماهیت یک کار مشکلی حس نکنم، آن کار می‌تواند موفق باشد. دیگر به این موضوعات فکر نمی‌کنم که ممکن است تماشاگر نپذیرد.
خاطرم هست زمانی که کار را شروع کرده بودید، وقتی با عوامل فیلم درباره حال و هوای تازه‌ترین کار شما حرف می‌زدم، دنیای فیلم برای آنها هم عجیب بود و خودشان بیش از همه منتظر سرانجام کار بودند. حتی بازیگران هم خیلی تصویر دقیق و روشنی نسبت به نقش‌هایشان نداشتند و ظاهرا با توضیحات کمی از سمت شما مقابل دوربین رفتند. دلیل این‌که قبل از فیلمبرداری خیلی درباره ریزه‌کاری‌های نقش با بازیگرانتان صحبت نکردید چه بود؟
فکر می‌کنم چیزهایی که لازم است به بازیگرم بگویم که بتواند بازی خوبی داشته باشد را گفتم. بیش از آن به نظرم پرحرفی است. ضمن این‌که بهتر است موضوعاتی را پیشتر از شروع کار، من به‌عنوان کارگردان کنترل کنم تا این‌که بازیگر از قبل برای آن نقشه بکشد، در غیراین صورت کار پیچیده‌تر می‌شود. یعنی ترجیح می‌دهم بازیگر با موضوع پیچیده برخورد نکند و من سر صحنه بازی را کنترل می‌کنم که احیانا لحظه‌ای از بازی بازیگر، مضحک‌تر باشد یا جدی‌تر، آن را کنترل خواهم کرد. توضیحات بیشتر برای بازیگر قبل از فیلمبرداری، می‌تواند حداقل پرحرفی و حداکثر گمراه‌کننده باشد.
البته ساختار فیلم هم به‌گونه‌ای است که نمی‌توان قصه سرراستی برایش تعریف کرد.
بله. راستش دراین جور کار‌ها، آدم بیشتر روی این مورد حساب می‌کند که عوامل فیلم با ‌شناختی که از کارگردان دارند، احیانا با موضوع کنار بیایند. اگر «آرایش غلیظ» فیلم اول من بود، باید انرژی زیادی برای بازیگران می‌گذاشتم و عوامل را مجاب می‌کردم که این کار می‌تواند خروجی خوبی داشته باشد. ولی الان احتیاجی به این همه انرژی نیست. آنها لطف و به من کمی اعتماد دارند، بنابراین لازم نبود توضیحات اضافه‌ای بدهم. ضمن این‌که شیوه کاری من برای این‌که یک بازیگر، درست بازی کند تنها به صحبت‌های سر صحنه محدود نمی‌شود.
زمانی که فیلمنامه نوشته می‌شود، کافی است موقعیت‌هایی را بنویسید که بازیگر بتواند آن را درک کند. یعنی موقعیت‌های قابل فهم انسانی باشد. این خودش گام بزرگی است در جهت این‌که بازیگر بتواند بازی خوبی انجام بدهد. یا دیالوگ‌هایی بنویسد که بازیگر بتواند به راحتی ادا کند. ممکن است حفظ کردن دیالوگ‌ها برای بازیگر سخت باشد، اما وقتی حفظ کرد، برای ادا کردنش مشکلی ندارد یا مثلا در مرحله انتخاب بازیگران اتفاق درستی بیفتد و بتوان برای هر نقش بازیگری متناسب با آن را پیدا کرد، آن‌وقت بخش زیادی از کار انجام شده است. یعنی اگر بازیگر نامناسبی برای نقش انتخاب شود، طبعا باید انرژِی زیادی روی بازی‌ها گذاشت که درنهایت هم خودت را اذیت می‌کنی و هم بازیگر را. چون به نقش نزدیک نبوده است. بنابراین انتخاب بازیگر هم اتفاق مهمی در فیلمسازی است. این پروسه ادامه پیدا می‌کند تا دکوپاژ و میزانسن که سر صحنه انجام می‌شود و باید چیزی باشد که برای بازیگر مزاحمت ایجاد نکند و برای خودنمایی از سمت کارگردان نباشد و این پروسه ادامه پیدا می‌کند تا مرحله مونتاژ. من به طیف‌هایی اهمیت می‌دهم که بازی خوب اتفاق افتاده است، یعنی هوای بازیگر و بازی را داشتن در کارهای من از مرحله نوشتن فیلمنامه تا پایان مراحل فنی فیلم ادامه پیدا   می‌کند.
البته هدایت درست بازیگران در «آرایش غلیظ» کاملا مشهود است. بازی حامد بهداد از نقاط قوت فیلم است که انرژی مهارنشدنی‌اش در این فیلم به خوبی در مسیر بازی هدایت شده بود و یکی از متفاوت‌ترین نقش‌هایش را ارایه داد.
همانطور که گفتید، حامد بهداد در بازی انرژی زیادی دارد و آن را بروز می‌دهد و درنهایت به تماشاگر هم منتقل می‌شود. شخصیت «مسعود»، مشخصاتی داشت که این انرژیِ زیاد حامد بهداد را لازم داشت. لازم نبود من مانع انرژی زیاد حامد بشوم. حتی تشویقش هم می‌کردیم که می‌توانی از چیزی که بازی می‌کنی بالا‌تر و پراکت‌تر هم باشی.
آیا حقیقتا فیلم کنایه‌ای به شرایط امروز جامعه است؟
بی‌نسبت به جامعه هم نیست. به‌هرحال این شخصیت‌ها ازجامعه کسب شدند و کنار هم قرار گرفتند. این آدم‌ها با این مشخصات نمی‌توانند بی‌نسبت با مسائل جامعه باشند.
مورد دیگری که برای کسانی که به این فیلم نقد دارند مطرح می‌شود این است که شما در این فیلم بسیاری از چارچوب‌های عرفی جامعه را جابه‌جا کردید؛ مصرف مواد مخدر یا صحبت در مورد مواردی که کمتر در آثار سینمایی می‌بینیم. ترسی از این‌که مطرح کردن این موارد مشکلی برای فیلم پیش بیاورد نداشتید؟
به هر حال نگرانی از بابت این‌که مطرح کردن این مسائل برای فیلم مشکل‌ساز شود وجود داشت. موضوع این است که تمام چیزهایی که نشان داده شده، زیرمجموعه‌ای از امر باطل است. این فیلم در مذمت شرارت است. طبعا چگونگی نشان دادن این موارد مهم است. بار‌ها در تلویزیون گزارش‌هایی را دیده‌ایم که کسی را مثلا با چندصدکیلو مواد مخدر دستگیر کرده‌اند یا حتی کسانی که مواد مصرف می‌کنند و هیچ‌وقت تأثیر بدی روی مخاطب نداشته است. چراکه هدف از نشان دادن این موارد و مطرح کردن آن در ذیل مذمت این موضوع است و تاثیر بدی نخواهد داشت.
رفتار «برقی» هم جزو همین موارد بود؟
برقی گرفتاری فیزیولوژیکی دارد. بدنش برق دارد. این گرفتاری اگرچه خیلی خاص است، ولی اولا می‌شود فرض کرد آدم‌هایی هستند که چنین مشکلی دارند، یعنی آن‌قدر تخیلی نیست و از بستری کاملا رئال بیرون می‌آ‌ید. مثلا مردی نیست که پرواز می‌کند. مردی است که بدنش برق دارد. مثل مواردی که در برنامه‌های تلویزیونی یا مجلات می‌بینیم. اما شخصیت مردی که نسبت به زن‌ها این گرفتاری را دارد، شخصیتی است که مردم آن را به خاطر می‌آورند و در جامعه قابل شناسایی است. این هم چیزی نیست که بگوییم از جامعه دور و تخیلی است. جدا از خاصیت فیزیولوژی، خاصیت شخصیتی برقی کاملا قابل درک است.
فکر می‌کنید در خلق فضای فانتزی فیلم موفق بوده‌اید؟
در واقع اگر فیلم یک فیلم فانتزی صرف بود، شرایط راحت‌تر بود. در این فیلم که باید لحن جدی فیلم حفظ می‌شد و گاهی تماشاگر با لحن فانتزی فیلم خو می‌گرفت، درعین حال که باید کاری می‌کردیم که لحن جدی فیلم او را با مشکل روبه‌رو نکند و همه اتفاقات فیلم را بپذیرد ماجرا مشکل‌تر بود. پیش بردن همه اینها با هم محاسبات را سخت و پیچیده می‌کرد و ساخت فیلم به نسبت این‌که یک فیلم کاملا واقع‌گرا بسازم را سخت می‌کرد. این فیلم که مدام در رفت و آمد بین دو وضع است قطعا محاسبه آن گرفتاری‌های خاص خودش را داشت و راستش من از نتیجه کار ناراضی نیستم.
زمان برای ساخت فیلم بسیار محدود بود، آن‌قدر که به دلیل همین نداشتن زمان، به شکل نگاتیو فیلمبرداری کردید. فکر می‌کنید اگر زمان بیشتری در اختیار داشتید چه چیزهایی از فیلم را اصلاح می‌کردید؟
بیش از هر چیزی حسرت این را می‌خورم که نتوانستیم از دوربین دیجیتال استفاده کنیم و مجبور شدیم از دوربین ۳۵ میلی‌متری استفاده کنیم. زمانی که ما ساخت فیلم را آغاز کردیم، دوربین‌ها سر کار بودند. الان فکر می‌کنم، می‌توانستیم از لحاظ فنی فیلم تمیزتری بسازیم به علاوه، فکر می‌کنم با پیش‌تولید بهتر، می‌توانستیم هزینه کمتری داشته باشیم، یا اگر اسپانسری برای فیلم پیدا می‌کردیم که در هزینه‌ها صرفه‌جویی شود خیلی به ما کمک می‌کرد. ما بی‌هیچ حمایتی فیلم را ساختیم و پولی هم که تهیه‌کننده از جیبش خرج می‌کرد، پول زیادی نبود. محاسبه خرج‌کردن این پول روی هزینه‌های فیلم تأثیر می‌گذاشت. به‌هرحال اگر فرصت بیشتری برای تولید فیلم بود، همه‌چیز بهتر اتفاق می‌افتاد.
یکی از نقاط قوت فیلم، فیلمبرداری فیلم و استفاده از رنگ‌هایی با تونالیته بالاست. کمی در مورد فیلمبرداری فیلم هم صحبت می‌کنید؟
بله. ولی احتمالا در مرحله لابراتوار، تصاویر فیلم چیزی که مدنظر ما بود، نشد و تصاویر کمی کدر شد و تصاویری که من و آقای برازنده مدنظرمان بود، خیلی اتفاق نیفتاد. اما همان‌طور که گفتید قصد داشتیم رنگ‌های تند و غلیظی داشته باشیم. البته تا حدی به این موضوع نزدیک شدیم و در تقطیع پلان‌ها سعی کردیم پرتحرک و پرسرعت بودن نیز لحاظ شود و همین‌طور در میزانسن و دکوپاژ و در حرکت دوربین هم سعی کردیم انرژی فیلم منتقل شود.
خاطرم هست یکی از غافلگیری‌های جشنواره، بعد از دیدن «آرایش غلیظ» شنیدن موسیقی عجیب فیلم بود. انرژی فیلم کاملا در نوع موسیقی هم رعایت شده بود. ماجرای همکاری دوباره  با سهراب ‌پورناظری چطور اتفاق افتاد؟
با سهراب‌ پورناظری پیشتر همکاری کرده بودم. با توجه به برنامه‌ای که برای موسیقی این فیلم داشتم، حتی اگر قبلا هم با سهراب کار نکرده بودم، باز هم انتخابش می‌کردم و مطمئن بودم که انتخاب مناسبی خواهد بود. می‌خواستم موسیقی فیلم، پرانرژی باشد که در مدل موسیقی سهراب‌ پورناظری این انرژی وجود دارد. دوست داشتم بیشتر از سازهای شرقی در موسیقی استفاده شود و خوشبختانه سهراب با موسیقی شرقی و سازهای شرقی آشناست. توضیحی که در ابتدا برای موسیقی فیلم به او دادم این بود که برای فیلم یک متال شرقی می‌خواهم. تعبیر متال را برای توضیح حالت و مفهوم شدن منظورم به او گفتم وگرنه می‌خواستم فضای موسیقی فیلم، بیشتر موسیقی شرقی باشد.
آقای نعمت‌الله، پیش‌بینی شما کمی سخت شده است و به راحتی نمی‌توان حدس زد که کار بعدی شما چه حال و هوایی خواهد داشت. تصمیمی برای ساخت فیلم جدید دارید؟
برنامه قطعی ندارم. اما درحال بررسی یکی- دو طرح هستم. به احتمال زیاد، فیلمنامه‌ای از همسرم، معصومه بیات را برای ساخت انتخاب کنم. به نظرم فیلم جالبی خواهد شد.
به همین زودی دست به کار می‌شوید؟
شاید همین امسال و به یک احتمال دیگر اوایل ‌سال آینده.
فیلمی که پیش‌بینی‌های زیادی برسر چگونگی اکرانش می‌شد و نمی‌شد موفقیتش را در گیشه حدس زد، درحال نمایش است. نظرتان نسبت به نقدهایی که از «آرایش غلیظ» شنیدید، چیست؟
نظرات مختلفی شنیدم. کسانی که فیلم را دوست دارند، قطعا از شنیدن نظراتشان خوشحال می‌شوم و کسانی که دوست ندارند و زحمت می‌کشند در این‌باره اظهارنظر می‌کنند، بدون این‌که تظاهر کنم از آنها هم ممنونم. از نقدهایی که به فیلم می‌شود، چیزهای زیادی یاد می‌گیرم. فقط می‌ماند یک گروه از تماشاچی‌های منقبض که نمی‌دانم چه بگویم، فقط توصیه می‌کنم منقبض نباشند. امیدوارم این اتفاق بیفتد که فیلم با مردم ارتباط برقرار کند. چون دراین صورت سینمای ایران این استعداد را از خودش نشان می‌دهد که می‌توان فیلم‌های متفاوت بیشتری ساخت.


تعداد بازدید :  398