شماره ۱۴۴۸ | ۱۳۹۷ شنبه ۲۳ تير
صفحه را ببند
شغل: خریدو‌فروش کتاب‌های دست ‌دوم

شهروند| کارشناسی مهندسی مکانیک را در دانشگاه زاهدان گذرانده و حالا دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه علم تهران است. «سمیر» سه سال است که دیگر درس را جدی نمی‌گیرد و با وجود تلاش زیاد برای قبول‌شدن در این رشته، علاقه‌ای به دفاع از پایان‌نامه ندارد. او در میدان انقلاب، کتاب‌های دست ‌دوم را خرید و فروش می‌کند و از این کار هم تا چند ماه پیش راضی بود، اما الان دیگر نه. آن‌طور که خودش می‌گوید، بازارش در عرض چندماه نابود شده است: «از سال اول که اومدم تهران، شاگرد این مغازه بودم. با صاحب‌کار دوست شدم و پیشنهاد داد که بیا شریک شو. منم هرچه شرایط را بررسی کردم، دیدم خیلی خوب است. شریک شدیم و بعد هم من سهم شریک‌ام را خریدم ولی ای کاش این کار را نمی‌کردم.»
سمیر پیش از این روزهای خوبی را در این کتابفروشی پشت سر گذاشته است. هزینه‌ای هم که پرداخت می‌کند، رهن و اجاره ساختمان است: «من همین الان هم کتاب‌های زیادی دارم و می‌تونم تا یکی، دو سال کتاب نخرم اما کرایه روی اعصاب است. نفس این کار خیلی خوبه و از همون روز اول هم کار جالبی بود. هر کدوم از این کتاب‌ها، دنیا و سابقه‌ای داره.» او علاوه ‌بر داستان‌هایی که درباره کتاب‌ها تعریف می‌کند، قصه و تحلیل‌های فراوانی هم از مشتریانش دارد: «کلا دو دسته آدم، زیاد این‌جا میان؛ یکی اونایی که می‌خوان هر کتابی را داشته باشن و قیمت کتاب هم بهشون اجازه نمی‌ده کتاب نو بخرن یا چاپ بعضی از کتاب‌ها تمام شده ولی این‌جا پیدا می‌شه. دسته دوم هم رمان‌خوان‌ها هستن؛ اونایی که رمان‌های به‌اصطلاح‌ عامه‌پسند می‌خونن. اونها زیاد این‌جا میان.» خاطرات کتابفروشی را که می‌گوید، پشت سر هم و با جزییات توضیح می‌دهد، سمیر انگار ماجرای قسط‌ها را فراموش می‌کند، اما یک‌مرتبه برمی‌گردد: «مشتری‌های عجیب‌وغریب هم تا دلت بخواد دارم؛ مثلا یه‌ بار کسی اومد و گفت یه کتاب طوسی می‌خوام. اولش موندم چی می‌گه ولی بعد که متوجه شدم کلی پیشنهاد بهش دادم. از کتاب‌های دانشگاهی با رنگ طوسی گرفته تا کتاب رمان و آشپزی. این‌جوریه دیگه، یکی کتاب با رنگ طوسی می‌خواد یکی هم باید شب و روز فکر قسط و بدهی باشه. می‌گذره دیگه.»


تعداد بازدید :  528