ژنرال فورى و ژنرال لادميرالت و سربازان شجاعشان در آن روز به يادماندنى متحمل بيشترين صدمات شدند. بعد از يك جنگ وصفناپذير آنها موفق شدند تپههاى مشرف به كوه زيباى سايپرِسِز را تصرف كنند و به خاطر قتلعامشان در آنجا همچون برج و گورستان سولفرينو جاودانه شدند. كوه سايپرسز در نهايت با يك حمله و زد و خورد تصرف شد و سرهنگ داورن دستمالى را به نشانه پيروزى بر سر نيزهاى بر فراز قله آن بر افراشت. اما چنين موفقيتى به بهاى گزاف و تلفات سنگين متفقين به دست آمد. شانه ژنرال لادميرالت با يك گلوله شكست و او براى پانسمان آن در يك بيمارستان صحرايى كه در كليساى كوچك يكى از دهكدهها برپا شده بود وقت كافى به دست نمىآورد. آن مرد با شهامت بهرغم جراحت شديدى كه بر او وارد شده بود، پياده به ميدان جنگ باز گشت و در حالى كه گردان خود را تشويق به جنگ مىكرد گلوله دوم به پايش اصابت كرد. ژنرال فورى كه هميشه در ميان سختىها و مشكلات آرام و خونسرد است، از ناحيه ران پا زخمى شد، كلاه متصل به شنل ارتشىاش با گلوله سوراخ شد و همراهانش در كنارش مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. يكى از آنها بهنام كاپيتان كرونول بود كه فقط 88سال داشت و سرش با گلوله توپ از تنش جدا شد. ژنرال ديِو در دامنه كوه سايپرسِِز در حالى كه سربازانش را به جلو مىراند، به شدت مجروح شد و از اسبش افتاد. ژنرال دوآى زخمى شده بود. كمى آن طرفتر برادرش كلنل دوآى نيز كشته شده بود. بازوى چپ سرتيپ ژنرال آگر با اصابت گلوله توپ تكهتكه شد و در اين نبرد به درجه سر لشكرى نايل آمد، درجهاى كه چيزى نمانده بود به قيمت جانش تمام شود. افسران فرانسوى كه پيشاپيش سپاه حركت مىكردند و با چرخاندن شمشيرهايشان، سربازان پشت سر خود را ترغيب كردند، مرتبا در مقابل ديدگان لشكريانشان مصدوم و مجروح مىشدند، زيرا پياده نظام تيرولان آنها را بهخاطر مدالها و سردوشىهايشان هدف قرار مىدادند.
ادامه دارد...