اینهمه ستون؟ | جابر حسینزاده| آن روز که یکی از خیل شاه عباسها توی حیاط قصرش داشت یواشکی سیگار میکشید و نگاه میکرد به عمارت شیک و لاکچریاش و ناگهان تصویر ستونها را توی آب دید و از شدت بامزگی اسم بنا را گذاشت چهلستون، باید بهعنوان نقطه عطفی در باز کردن سر شوخی در تاریخ این مملکت ثبت شود. اولین و آخرین تلاش برای ثبت این موضوع را جسورالکُتبا انجام داد که در سهگانه تاریخی «مهینتاج»، «آفت» و «شهپر» صراحتا* شاه عباس دوم را متهم میکند به اینکه احتمالا همان کسی است که با بیحوصلگی نگاهی به حشرهای درحال گذر از کنار پایش انداخته و به دلیل آستیگمات بودن چشمهایش اسم آن بینوا را گذاشته هزارپا! سایر مورخان درباری - برعکس الان، آن موقع مورخ مستقل نداشتیم - در کتب بسیاری به جایگاه رفیع این بنا پرداختهاند که از شدت بیمحتوایی و غلظت چاپلوسی به هیچ هم نمیارزند. تنها کسی که پس از جسورالکتبا جرأت پرداختن به رگ و ریشه بنا و ارتباط معماریاش با مشکلات زمان کودکی حاکم وقت را از خود نشان داد، کسی نبود به جز فرویدالزعما که وقتی وی را به دستور حاکم از بالای عمارت پرت میکردند پایین، رو کرد به تصویر لرزان ستونها توی آب و گفت: «مواظب قشنگیات باش.» و همین شد که بنا سالیان دراز استوار ماند و قشنگتر هم شد و شد همین که میبینید. اما از موخرین، مهندس فریبرز اشکوبساز معتقد است: «کل هنر معمار اینه که ستونا رو حذف کنه. اونوقت یارو رفته چهلتا چهلتا ستون کاشته و گند زده به زیربنای مفید، شده اثر تاریخی. قدر مارو نمیدونن تو این خرابشده.»
*: جلد چهارم با نام «چه بد کرد» از سوی ممیزی وقت غیر قابل انتشار تشخیص داده شد و جسورالکتبا مجبور شد کتاب را بهعنوان پاورقی بفروشد به روزنامهها و چون آنموقع اساسا روزنامهای وجود نداشت، کل قضیه منتفی شد و هیچی به هیچی.