شماره ۴۳۲ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۲۹ آبان
صفحه را ببند
گفت‌وگو با داریوش ارجمند درباره وضع مطبوعات در ایران
وجدان بیدار جامعه باشید نه بولتن سیاسی
در یکی از روزهای برگزاری نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری‌ها، جمعی از هنرمندان سرشناس کشورمان، در غرفه روزنامه شهروند حاضر شدند. چهره‌های سرشناسی مانند محمود عزیزی، قربانعلی عجلی، محمدحسین عطارچیان، نصرالله متقال‌چی، مهدخت مخبر، آرش نیلگون، خسرو حکیم‌رابط، اسماعیل خلج، جمشید جهان‌زاده، عزت‌الله مهرآوران، خسرو عمارلویی، هوشنگ توکلی، منوچهر پناهی‌نژاد، عباس ملکی، افشین بختیار و صیاد صبور ضمن بازدید از غرفه «شهروند» با حاضران به گفت و شنود پرداختند. در این میان داریوش ارجمند پیشکسوت سینما و تلویزیون به برخی پرسش‌های «شهروند» درباره علل و عوامل روزنامه نخواندن ایرانیان پاسخ گفت‌ و ضمن صحبت درباره این موضوع به کلیت فعالیت مطبوعاتی پرداخت. پرسش و پاسخ «شهروند» با داریوش ارجمند را بخوانید:

رضا نامجو خبرنگارطرح نو

  در شرایط کنونی روزنامه‌های کشور تا چه حد به هنر و هنرمند اهمیت می‌دهند؟ آیا توقعی که قشر هنرمند، از جامعه مطبوعاتی دارند مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است؟
روزنامه‌های ما فقط زمانی که به هنرمندان نیاز دارند، از آنها سخن می‌گویند و سراغ‌شان می‌روند. اما در همین سطح هم سوال اینجاست که چه ملاکی برای انتشار مطالب مرتبط با آنها وجود دارد؟ یا اهمیت این مطالب از چه طریقی تشخیص داده می‌شود؟ جامعه هنرمندان کشور، توقعی از کسی ندارند و من هم به همه کسانی که در شاخه‌های مختلف به مردم ایران خدمت می‌کنند، احترام می‌گذارم اما همه به‌ویژه اهالی رسانه، باید به این امر توجه داشته باشیم کاری که امثال دکتر «عزیزی» و «نصرالله متقال‌چی» درباره فرهنگ ایران انجام داده‌اند، کمتر از کار ورزشکارانی چون «حسین رضازاده» یا امثال آن نیست. ورزشکاری مثل «رضازاده» چند ثانیه وزنه‌ای را بالای سر برده و بعد از آن هم کارش تمام شده است. شاید ‌سال بعد هم نتواند همان وزنه را بالای سر ببرد اما هنرمندان پیشکسوت ما 60‌سال است وزنه زندگی را بالای سر می‌برند و به موازات آن، سعی می‌کنند کارهایی در شأن ملت ارایه کنند.
  به چه دلیل در نمایشگاه مطبوعات امسال حضور پیدا کردید؟
8 ‌سال پیش مصوبه تشکیل «موسسه هنرمندان پیشکسوت» در شورایعالی انقلاب فرهنگی تصویب شد با این وجود 7‌سال کسی از روند امور و کار این موسسه سراغی نگرفت. مدت‌ها دویدیم و تلاش کردیم تا مسئولان متوجه شوند چنین موسسه‌ای وجود دارد. بارها حرف رد شنیدیم و بارها ما را به جریان‌های سیاسی مختلف منتسب کردند، اما برای رسیدن به هدفمان از پای ننشستیم. «موسسه هنرمندان پیشکسوت» بدون همکاری رسانه‌ها و با تلاش تک‌تک اعضا راه افتاد. من آمده‌ام تا به مسئولان روزنامه‌ها و مطبوعات بگویم چرا موسسه مهمی چون «موسسه هنرمندان پیشکسوت» را نادیده گرفته‌اید؟ این موسسه برای مملکت و هنر ما دارای اهمیت فراوانی است. این موسسه برای هنر ما از آن رو اهمیت دارد، درحالی‌که بسیاری می‌خواهند با هنر امور روزمره خود را بگذرانند، اعضای این موسسه می‌خواهند طریق دیگری را برای هنر و ارایه آن برگزینند. از اعضای موسسه نمی‌شود استفاده ابزاری کرد. این افراد یادگار نیم‌قرن هنر ایران هستند.
 در این بین چه کاری از دست روزنامه‌ها بر می‌آید؟
معتقدم روزنامه‌ها باید این افراد را به نسل جوان معرفی کنند. هیچ راه دیگری غیر از این وجود ندارد. نسلی که می‌خواهد در جاده هنر این سرزمین قدم بردارد هیچ راهی جز ادامه مسیری که ما پیموده‌ایم ندارد.
  چرا چنین تصوری دارید؟
این انتظار وجود داشت که این سوال را بپرسید. پاسخ این سوال خیلی پیچیده نیست. دلیل این است که هنر میانبر ندارد. هنر، ارتش، نظام و پزشکی نیست که بشود در آن به فرد درجه افتخاری داد. کسی که می‌خواهد «توکلی» یا «عزیزی» شود باید همان راهی را که آن هنرمند پیموده، طی کند. برخلاف شاخه‌های دیگر، نمی‌شود در هنر یک شبه ره صد ساله رفت. این مردم هستند که باید هنرمند را بپذیرند اما سوال این است آیا رسانه‌ها نباید منعکس‌کننده خواست مردم باشند؟ چه کسی باید هنرمندان را وارد دل مردم کند؟ روزنامه شهروند و دیگر رسانه‌ها باید این کار را انجام دهند. سوال من این است که چرا شما روزنامه‌ها تا این حد به سیاستمردان بها می‌دهید اما قدر هنر را نمی‌دانید. برخی از روزنامه‌ها شبیه به بولتن سیاسی شده‌اند.
  نقد شما به نحوه مواجهه رسانه با هنر و هنرمندان است اما بسیاری از روزنامه‌های کشور صفحاتی را به موضوع فرهنگ و هنر اختصاص داده‌اند.
روزنامه‌ها فقط در مواردی که نیازمند ما هستند به سراغ هنرمندان می‌آیند. این روش درست نیست. من نام این کار را تزویر گذاشته‌ام. این دقیقا همان دردی است که جامعه ما را گرفتار خود کرده است. تبعیض و ریا درد امروز ما است. این خصیصه نامیمون مرضی است که به پوست جامعه ما نشسته است. حداقل انتظار هنرمندان این است که روزنامه شهروند آنها را به‌عنوان یک شهروند به حساب بیاورد (نمی‌گویم هنرمند!). روزنامه شهروند باید آدرس این شهروندان را بگیرد و به دیدن آنها برود. باید حال این هنرمندان را بپرسید تا مردم به شما اقبال نشان دهند. مردم ما جلوی تلویزیون از سریال‌ها لذت می‌برند و بعد هم می‌خوابند. کسی به فکر هنرمندان نیست.
 مطبوعات چگونه باید از هنرمندان قدرشناسی کنند؟
معتقد و امیدوارم روزنامه‌ها آن‌قدر قدرت داشته باشند که تبعیض و ریا را از میان بردارند. قصد ندارم درباره رانت‌خواری و بقیه دردهای اجتماعی صحبت کنم چون این دردها اقتصادی هستند و من هم کارشناس نیستم. صحبت من درباره فرهنگی است که امروز دچار آن هستیم.
باید به جوان‌هایمان یاد دهید فرزند خود باشند. همان‌طور که نظامیِ بزرگ می‌گوید: «چون شیر به خود سپه شکن باش/ فرزند خصال خویشتن باش». این ویژگی ازجمله عناصر فرهنگ ما است. فرهنگ ایرانی می‌گوید: «گیرم پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل». این ابیات اصول تربیتی جوان‌های ما را نشان می‌دهد. جوان‌های ما باید یاد بگیرند برادرزاده یا خواهرزاده هیچ‌کس نیستند. چه کسی باید این نکات را به آنها بیاموزد؟ روزنامه و رسانه. با سفارش نمی‌شود به پیشرفت امید داشت. هنرمندان ما از جان خود مایه گذاشته‌اند و حقیقتی در وجودشان بوده که توانسته نیم قرن دوام پیدا کند. در روزگاری که خیلی از هنرمندان ما برای بستری شدن در بیمارستان یا تزریق آمپول مشکل داشتند «موسسه هنرمندان پیشکسوت» آمد تا به فریاد این هنرمندان برسد.
  به نظر می‌رسد نوع نگاه شما در مورد اقبال مردم به مطبوعات بیش از هر چیز زیرساخت‌های فرهنگی جامعه را نشانه گرفته است. در صورت امکان درباره این موضوع صحبت کنید.
دقیقا! روزنامه‌ها وظیفه دارند به این هنرمندان سر بزنند. ما به این افراد مدیونیم. من نیز به‌عنوان یک شاگرد کوچک به همه هنرمندان پیشکسوت مدیونم. اما درحال حاضر روزگاری را می‌گذرانیم که شاگرد مربی‌اش را به زندان می‌اندازد! امروز «جور استاد به ز مهر پدر» در میان ما ایرانیان مرده! مگر چه اتفاقی افتاده است؟ خوشحالم که در میان ما هیچ شکایتی نشد تا براساس آن همکاری محکوم به زندان شود. در میان هنرمندان فرهنگ دیگری جریان دارد. ما خود را فرزند فرهنگ ایران می‌دانیم. براساس همان آموزه‌ها نمی‌توانیم به گونه‌ای دیگر رفتار کنیم. جامعه ما به چه وضعیتی دچار شده که شاگرد استادش را به زندان انداخته است؟ من با حق بودن یا نبودن این ماجرا کاری ندارم، به نظرم کل این فعل دچار اشکال است. وقتی این داستان را شنیدم قلبم به درد افتاد. می‌دانید چرا؟ چون دلم به خاطر جامعه‌ای که در آن اصول تربیتی را رعایت می‌کردیم، می‌سوزد.
  رجعت به سنت‌های فرهنگی تا چه حد بر رجوع به روزنامه‌ها کمک می‌کند؟
روزگاری ما به تمام دنیا فرهنگ عرضه می‌کردیم. این ما بودیم که شعر شاعرمان بر سر در سازمان‌ملل نقش بست. اما امروز چگونه وقتی یکی از دستانمان به دیگری خیانت می‌کند، می‌توانیم ادعا کنیم که بنی‌آدم اعضای یکدیگرند؟ آرزوی من آن است که مطبوعات به‌عنوان وجدان جامعه، از مردان کهنه و استوانه‌های زیرخاکی که بارهای سنگین هنر ما روی شانه‌های آنان است، یاد کنند. امروز شاگردان همین افراد در عرصه هنر جولان می‌دهند. نباید صاحبان این راه را فراموش کنیم. این هنرمندان سنگلاخ‌های موجود در مسیر را خرد کرده‌اند و راه همواری را پیش روی این جوان‌ها قرار دادند. جمله مرحوم «صادق بهرامی» را هیچ وقت یادم نمی‌رود که می‌گفت: «از ترس مردم با چادر نماز به تئاتر می‌رفتم». امروز به سالن‌های تئاتری که دور و برتان هست بیندیشید؟ این نیاز از کجا شکل گرفته است؟ چرا هنوز کارهای انجام شده را کم می‌دانیم و چرا مردم تا این حد به بازیگران امروزی اقبال نشان می‌دهند؟ روزنامه‌ها باید به این سوالات پاسخ دهند. من معتقدم این روزنامه‌ها هستند که باید روی چنین مسائلی کار کنند.
  به نظر شما اصلی‌ترین مساله‌ای که باعث روزنامه نخواندن ایرانیان شده، چیست؟
این‌که ما ایرانیان روزنامه نمی‌خوانیم از تیراژ روزنامه‌هایمان مشخص است بنابراین باید پیش از اشاره به فعل روزنامه نخواندن ایرانیان به چرایی آن بپردازیم. مشکل همه ما این است که به چرایی‌های پیش‌آمده، پاسخ نگفتیم به همین دلیل چگونگی زندگی را نمی‌توانیم دریافت کنیم. ما نمی‌دانیم چرا فوتبال بازی می‌کنیم. چون اگر چرایی این سوال را متوجه شویم، تازه چگونه بازی کردن را می‌آموزیم. باید برای کارهایمان دلیل داشته باشیم. باید ببینیم چرا به این دنیا پا گذاشته‌ایم. تازه بعد از فهمیدن این موضوع است که چگونه زندگی کردن را می‌آموزیم. چرا به پیشکسوت‌ها نیاز داریم؟ باید به این سوال پاسخ دهیم. همه کسانی که در غرفه «شهروند» حضور داشتند حاصل 70‌سال از فرهنگ این مملکت هستند. آنها می‌توانند در این‌باره برای ما صحبت کنند. تمام این افراد به نوعی با انسان‌شناسی سر و کار دارند و نوع روابط اجتماعی را می‌فهمند. ما تا زمانی که علم نداشته باشیم، نمی‌توانیم هنرپیشگی کنیم، نقاشی بکشیم و موسیقی بسازیم. امیدوارم روزنامه شهروند هنرمندان را شهروندان درجه یک ایران بداند. آنها در راه فرهنگ این مملکت استخوان خرد کرده‌اند، بنابراین باید قدر و شأنی فراتر از آنچه امروز بر آنها روا داشته‌ایم، داشته باشند.

 معتقد و امیدوارم روزنامه‌ها آن‌قدر قدرت داشته باشند که تبعیض و ریا را از میان بردارند. قصد ندارم درباره رانت‌خواری و بقیه دردهای اجتماعی صحبت کنم چون این دردها اقتصادی هستند و من هم کارشناس نیستم. صحبت من درباره فرهنگی است که امروز دچار آن هستیم
باید به جوان‌هایمان یاد دهید فرزند خود باشند. همان‌طور که نظامیِ بزرگ می‌گوید: «چون شیر به خود سپه شکن باش/ فرزند خصال خویشتن باش». این ویژگی ازجمله عناصر فرهنگ ما است. فرهنگ ایرانی می‌گوید: «گیرم پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل».

  روزگاری ما به تمام دنیا فرهنگ عرضه می‌کردیم. این ما بودیم که شعر شاعرمان بر سر در سازمان‌ملل نقش بست. اما امروز چگونه وقتی یکی از دستانمان به دیگری خیانت می‌کند، می‌توانیم ادعا کنیم که بنی‌آدم اعضای یکدیگرند؟ آرزوی من آن است که مطبوعات به‌عنوان وجدان جامعه، از مردان کهنه و استوانه‌های زیرخاکی که بارهای سنگین هنر ما روی شانه‌های آنان است، یاد کنند. امروز شاگردان همین افراد در عرصه هنر جولان می‌دهند. نباید صاحبان این راه را فراموش کنیم.

  باید به این سوال پاسخ دهیم. همه کسانی که در غرفه «شهروند» حضور داشتند حاصل 70‌سال از فرهنگ این مملکت هستند. آنها می‌توانند در این‌باره برای ما صحبت کنند. تمام این افراد به نوعی با انسان‌شناسی سر و کار دارند و نوع روابط اجتماعی را می‌فهمند. ما تا زمانی که علم نداشته باشیم، نمی‌توانیم هنرپیشگی کنیم، نقاشی بکشیم و موسیقی بسازیم. امیدوارم روزنامه شهروند هنرمندان را شهروندان درجه یک ایران بداند.


تعداد بازدید :  125