اگر آماري از تيراژ مطبوعاتي كه در فضاي فعلي كشور منتشر ميشود، اعم از روزنامهها، هفتهنامهها و ماهنامههاي تخصصي و عمومي ارایه شود و آمار برگشتي آنها از كيوسكهاي روزنامهفروشي را از آن كسر كنيم، با يك ضرب و تقسيم ساده و در نظر گرفتن تعداد جمعيت باسواد كشور، به اطلاعات نگرانكنندهاي درباره علاقهمندي مردم به مطبوعات و ميزان مطالعه روزنامه ميرسيم. کمتوجهی جامعه امروز ايران به مطبوعات را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اين موضوع يك قصه پرغصه بلند و طولاني است و تجزيه و تحليل آن نياز به مطالعات عميق اجتماعي و مطالعات ميداني دارد و بدون داشتن آمار دقيق نميتوان درباره اين امر بهطور دقيق نظر داد.
با اين وجود به آساني ميتوان دريافت كه مردم ما استقبال زيادي نسبت به خريد و مطالعه مطبوعات ندارند و به مرحلهاي رسيدهايم كه اگر براي اصلاح اين روند اقدام نكنيم، با آسيبهاي بيشتري روبهرو ميشويم.
به اعتقاد من، ريشه اين بیتوجهی به چند دليل مهم بازميگردد كه يكي از مهمترين آنها، اين است كه مطبوعات و روزنامههاي ما آنگونه كه بايد از آزادي بيان برخوردار نيستند و معمولا تنوع و تكثر ديدگاهها در مطبوعات امروز ايران كمتر ديده ميشود. طبيعي است اين معضل به ميزان استقبال مردم از يك روزنامه و حتي رسانه آسيب جدي میزند و نميتواند مخاطب خود را جذب كند.
دليل مهم ديگر مربوط به محدوديتهايي است كه از سوي صاحبان قدرت و ثروت براي مطبوعات ايجاد و اين محدوديتها موجب شده تا مطبوعات و اهالي رسانهاي ما حرفهاي نباشند يا كمتر حرفهاي عمل كنند.
گرايش نداشتن و بیتوجهی مردم به روزنامهها و مطبوعات، دليل ديگري هم دارد و آن هم افزايش و توسعه رسانههاي رقيب است. در شرايطي كه مردم ميتوانند در هر لحظه و مكان، از طريق اينترنت، سايتها و شبكههاي خبري به اخبار به صورت لحظهاي دسترسي داشته باشند، كمتر به سمت خريد و مطالعه روزنامه ميروند. دليل بعدی را بايد در نوع مطالبي دانست كه در رسانههاي ما توليد و منتشر ميشود. شايد اين نظر من خيلي دقيق و مبتنيبر واقعيت نباشد، اما به نظر ميرسد كه يكي از دلايل بیتوجهی مردم به مطبوعات اين است كه مردم ما نميتوانند مطالب موردنياز خود را در روزنامهها بیابند. به عبارتي اين مطالب نياز مخاطب را برآورده نميكند.
در گفتههایتان، به موضوعاتي ازجمله مشكلات اقتصادي جامعه، وضع معيشتی و فرهنگی شهروندان و میزان مطالعه در جامعه، اشاره نشد. آيا به اعتقاد شما مشكلات اقتصادي مردم در اينكه روزنامه در سبد خانوارهاي ما وجود ندارد، موثر نیست؟ پايين بودن فرهنگ مطالعه یا مواردی از این دست چطور؟
بهطور قطع وقتي افراد و خانوادهها با مشكلات اقتصادي دست و پنجه نرم ميكنند، نميتوانند هزينه زيادي براي امور فرهنگي مانند سينما، روزنامه، تئاتر، كتاب و موسيقي در نظر بگيرند. از سوي ديگر وقتي در جامعهاي فرهنگ مطالعه نهادينه نشده باشد، طبيعي است كه به همان ميزان مطالعه روزنامه و مطبوعات نيز كاهش مييابد. اما سوال اين است كه آيا هزينه 500 يا حداكثر 1000 تومان براي خريد روزنامه به اندازهاي زياد است كه خانوادههاي متوسط و روبه بالاي جامعه ما توان تامين آن را ندارند؟ بهطور قطع اينگونه نيست و دليل روزنامه نخوان بودن جامعه ما را بايد در جاهاي ديگر جستوجو كرد. بهويژه در حوزههايي مانند آزادي بيان که مردم احساس میکنند آنچه را که باید، نمیتوانند در روزنامهها بیابند حداقل اگر این موضوع درواقع وجود نداشته باشد، چنین تصوری وجود دارد.
برخي از كارشناسان معتقدند كه بیتوجهی به رسانههاي مكتوب و رسانههاي مدرن تأثیر مستقيم بر ميزان توسعه کشور دارد. حال اگر مردم ما روزنامهخوان نباشند، اين شرايط تا چه اندازه به روند توسعه كشور آسيب وارد ميكند؟
براي دستيابي به توسعه نيازمند آگاهي و آگاهيبخشي هستيم. رسانهها در حالت كلان مهمترين ابزار آگاهيبخشي به جامعه هستند و بهطور قطع اگر مطبوعات از آزاديبيان مناسبي برخوردار نباشند، نميتوانند وظيفه اطلاعرساني خود را به خوبي انجام دهند و طبيعي است كه فرآيند دستيابي به توسعه نيز در اين شرايط ميسر نميشود. بنابراين آگاهي، آزادي بيان، مطبوعات آزاد و توسعه، همگي مولفههايي هستند كه زنجيروار با هم ارتباط دارند و بدون بهرهمندي از هر كدام از اين حلقهها، دستيابي به توسعه پايدار ممكن نميشود.
با اين اوصاف بايد گفت كه بهرهمندي از رسانههايي كه هيچ محدوديتي نداشته و از آزادي كامل برخوردار هستند، يكي از زيرساختهاي اصلي دستيابي به توسعه است. اما در برخي جوامع شاهد هستيم كه وجود اين رسانهها آسيبهايي به همراه داشته كه گاه غيرقابل جبران است.
نكتهاي كه بايد در نظر بگيريم اين است كه بهطور قطع آزادي بيان و مطبوعات آزاد به خودی خود، هيچ تهديدي را ايجاد نمیکند و هيچ جامعهاي به صرف داشتن رسانههاي آزاد با تهديد روبهرو نميشوند.
ضمن اينكه در جامعه ايران بهرهمندي از مطبوعات آزاد حق مسلم و تعريف شدهاي است كه در قانون اساسي بهطور دقيق به آن اشاره شده است.
اما در تاريخ ايران دورانهايي وجود دارد كه بروز و ظهور رسانههايي از اين دست، تهديدی جدي براي كشور بوده و رفتارهاي افراطي بسياري از سوي همين رسانهها انجام شده است.
در ابتدا بايد حدود آزادي بيان را تعريف كرد و اين حدود تنها بايد در قانون مشخص شود. نكته مهم ديگر اين است كه من نيز منكر برخي رفتارهاي افراطي نيستيم، اما همين تندرويها را هم ناشي از بیتجربگی ميدانم.
بهعنوان مثال وقتي در برابر يك انسان گرسنه سفرهاي چرب پهن كنيم، ممكن است كه از هول حليم در ديگ بيفتد. هول حليم به اين دليل است كه فرد به اين باور قطعي نرسيده كه همواره غذا در دسترس او قرار دارد.
بنابراين اگر در جامعهاي به دليل تنگناهاي گذشته، ناگهان فضاي آزاد رسانهاي ايجاد شود، بهطور طبيعي تندروييهايي ظهور ميكند و انكارناپذير است. اما نميتوانيم به اين دليل جلوي آزادي مطبوعات را گرفت. اين راه و تجربهاي است كه بايد طي کنیم تا به عقلانيتی مطلوب دست پيدا كرد و هرگز نميتوان گفت كه آزادي مطبوعات تهديدي براي جوامع به شمار ميآيد.
با اين اوصاف وضعيت مطبوعات ما را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
به هر حال ما در اين حوزه مشكلات بسياري داريم و همانطور كه گفتم اين موضوع قصه بلند و پرغصهاي است. اما وضعيت در دولت تدبير و اميد نسبت به چندسال گذشته كه هر روز به خطوط قرمز اضافه شده و خطوط غير قرمز انگشتشمار و محدود بود، تفاوتهاي مطلوب بسياري پيدا كرده است. شاهد اين تفاوت مطلوب همين مصاحبهاي است كه درحال انجام آن هستيم، چرا كه در سالهاي گذشته كسي به اين موضوعات اهميت نميداد، چه رسد به اينكه درمورد آن مصاحبه و نظرخواهي شود.
البته اين نكته را بايد در نظر گرفت كه تا رسيدن به نقطه راه طولاني در پيش داريم.