محمود عزیزی بازیگر و مدرس دانشگاه
یکی از هنرمندان بنام کشورمان سالها پیش در یکی از مجلات سینمایی چند خطی درباره دغدغههایش نوشت: «وقتی یک هنرمند خودش را در اختیار حقوقی ماهیانه قرار میدهد، رسالت خود را نسبت به جامعهای که در آن زندگی میکند، مخدوش کرده است». درد دلهای این هنرمند، دقیقا همان موضوعی است که جامعه کنونی ما با آن دست به گریبان است. در جامعه کنونی نهادهایی وجود دارد که به طریقه کارفرمایی کارهای محوله را انجام میدهد. گویی این نهادها رسالت اصلی خود را فراموش کردهاند و نماینده ملت بودن را از خاطر بردهاند. آنها به یاد ندارند که امکانات در دست خود را به نمایندگی از مردم دریافت کردهاند و وظیفه دارند این امکانات را به نحو عادلانه میان مردم تقسیم کنند. ما سابقه زندگی در کشوری را داریم که واژههای مروت، انصاف و مردانگی در آن نقشی روزمره بازی میکردند، در آن روزگار استفاده از این واژهها در زندگی عادی تمام افراد جامعه ظهور و بروز داشت، به عبارت بهتر مردم با آن واژهها زندگی میکردند. مطبوعات امروز ما، طرح سوالی مبنیبر اینکه چرا واژههایی از این دست از زندگی مردم رخت بربستهاند را فراموش کردهاند. روزنامههای امروز ما نتوانستند بهطور جدی مسأله «حقوق شهروندی» را بررسی کنند. آنها نتوانستند مردم را آنگونه که باید از حقوق شهروندی مطلع کنند. سوال اینجاست چرا جزییات حقوق اجتماعی را در مطبوعات نمیخوانیم اما بحثهای سیاسی به وفور در روزنامهها دیده میشود؟ آیا مطبوعات نماینده گروههای سیاسی و اجتماعی خاص هستند یا دوست دارند به جز اعضای گروه سیاسی متبوعشان، بقیه افراد جامعه هم رغبت خواندن آنها را داشته باشند؟ چرا تا این حد دچار خطکشیهای سفت و سخت شدهایم؟ تا چه زمانی قرار است این خطکشیها را ادامه دهیم. هر کدام از ما درباره رسالت مطبوعات آزاد صحبتهای فراوانی شنیدهایم اما حقیقت این رسالت کجاست؟ معتقدم روزنامه نخواندن مردم از آنجا نشأت میگیرد که مطبوعات ما آنگونه که شایسته است مسائل را توضیح نمیدهند و زوایای پنهان موضوعات را برای عموم مردم روشن نمیکنند. اگر بناست جنجال مطبوعاتی به وجود بیاید موضوعاتی از این دست باید بهعنوان بنمایه جنجال مذبور مورد استفاده قرار گیرند. متاسفانه امروز جنجالها فراوان است، اما بنمایه بسیاری از آنچه امروز شاهدش هستیم از ارزش حقیقی برخوردار نیست. برخی روزنامهها به جای پرداختن به مسائل ریشهای و بحث برانگیز به موضوعاتی میپردازند که تاریخ مصرف بسیار کوتاهی دارند. به گمان من بسیاری از مسائل در جامعه ما هست که هنوز مطبوعات به آنها نپرداختهاند. ممکن است با طرح این موضوعات، پیشنهادهایی در ذهن خوانندگان شکل بگیرد و با پیگیری موضوع ضرر کمتری متوجه جامعه شود. این موضوع بزرگترین انتقادی است که متوجه مطبوعات امروز ما است. سوال مهم این است که چه چیز در مطبوعات ما قابل استناد است؟ اگر مطبوعات ما قابل استناد نباشند مردمی که فردا در این کشور زندگی میکنند چگونه میتوانند از اتفاقاتی که پیشینیانشان تجربه کردهاند، آگاهی پیدا کنند؟ اگر قرار باشد روزنامهها مورد وثوق مردم باشند باید تاریکیهای جامعه را بیان کنند. تنها از همین طریق است که میتوان به عزمی ملی برای حل مشکلات امیدوار بود. زیرا مسئولان به همه موضوعات اشراف ندارند و تا زمانی که مطبوعات این زوایای پنهان را به مردم نشان ندهد نمیتوان درصدد رفع موانع و مشکلات برآمد. من دوست دارم در جامعهای زندگی کنم که مطبوعاتش به من آرامش و آگاهی دهد. من از مطبوعات رهنمود و امید میخواهم. اگر اینگونه باشد میتوان روزنامههای این مملکت را خواند.