مهدیه حمزهای مدرس دانشگاه
در روزنامهنگاری اجتماعی، ارزشهای خبری سنتی روزنامهنگاری (که؟ چه؟ کی؟ کجا؟ چرا؟ و چگونه؟) به خدمت گرفته میشوند تا به این پرسش اصلی مخاطب پاسخ گویند: چرا این مطلب (اعم از خبر، گزارش و ...) برای من و جامعه من حایز اهمیت است؟ در واقع، روزنامهنگار اجتماعی تلاش میکند در گزارش خود آنچه از مبانی جامعه درحال خورده شدن و از بین رفتن است را کشف کند و به آن بپردازد. در این راه، آمار و اطلاعات مستند مقیاسهای عینی او برای پروراندن سوژه خبر اجتماعی است بدون اینکه از جریان واقعی رویدادها و موضوعات دور شود و به حاشیه برود. مثلا وقتی درباره به خطر افتادن بهداشت و سلامت عمومی بر اثر بیماری ایدز سخن میگوید، سخن او بر پایه آماری است که از میزان افزایش بیماران مبتلا به ایدز و از سوی منابع آگاه منتشر شده است یا وقتی درباره افزایش چشمگیر خشونت و جرایم مرتبط با آن هشدار میدهد گزارش او مبتنیبر آماری است که از منابع موثق به دست آورده است. سعی دیگر روزنامهنگاری اجتماعی، آموزش دادن به جامعه درباره چگونگی مواجهه با خطرات و آسیبهای اجتماعی است و در این راه میتواند از ظرفیت جامعه برای مقابله با این آسیبها یا تقلیل صدمات جبرانناپذیر بهره بگیرد. برای سنجش میزان نزدیکی روزنامهنگاری هر کشوری به معیارهای روزنامهنگاری اجتماعی در زمینه مسائل جامعه، باید نقش رسانهها را در موضوعات حساس اجتماعی بررسی کرد و پرسید تا چه حد روزنامهها توانستهاند در حل مسائلی که جامعه و کشور با آن مواجه میشود به کار بیایند و مفید باشند؟ اگرچه وظیفه اصلی روزنامهها و روزنامهنگاران حل مسائل اجتماعی نیست ولی مردم تا چه اندازه معتقدند رسانهها در شرایطی که جامعه با مسائل خاص مواجه میشود حداقل آگاهی بخش باشند؟ اصلا چند درصد از مردم هر روز روزنامه میخوانند؟ چند درصد عادت به خریدن روزنامه دارند و روزنامه در سبد خانوار آنها جای دارد؟ بهخصوص قشر زنان 34- 18 ساله که عمده هدف آگهیگران جوامع مختلف نیز هستند آیا عادت به مطالعه روزنامه دارند؟ شمارگان روزنامهها چه میزان است و آیا طی سالهای اخیر دچار افت شده است؟ در وجه آرمانی، در صورتی که پاسخ تمام این پرسشها مثبت باشد به این معنا که هر یک از من و شما موارد بسیاری را از آگاهی بخشی مطبوعات در زمینههای مختلف اجتماعی به یاد داشته باشیم؛ درصد بالایی از مردم و زنان جوان جامعه، در برنامه روزانه زندگی هر روزهشان جایی و وقتی هم برای خرید و مطالعه روزنامه داشته باشند و شمارگان مطبوعات نیز همواره در حد بالایی باشد میتوان ادعا کرد که جامعه هنوز نسبت به مطبوعات امیدوار است و روزنامهها جایی در زندگی مردم دارند و روزنامهنگاری اجتماعی زنده است و نفس میکشد. اما اگر پاسخ این پرسشها هیچیک از اینها که گفتیم نباشد به این معنا که ما روزنامهها را قهرمان ملی خود در مسائل اجتماعی ندانیم؛ آخرین باری را که روزنامه خریدیم و به خانه بردیم و مطالعه کردیم به یاد نداشته باشیم؛ مطبوعات در سبد خانوارمان جایگاهی نداشته باشد؛ شمارگان مطبوعاتمان دچار افت شده باشد و تعداد بسیاری از آنها هر روز خمیر شوند؛ آنگاه باید برگردیم و نگاه دوبارهای به مسیر رفتهمان بیندازیم و روزنامهنگاریمان را درمان کنیم تا جان بگیرد و بتواند به دردهای اجتماعی بپردازد تا هرکس، هر صبح، برای خواندن روزنامه اشتیاق داشته باشد و بداند در آن مطلبی هست که به زندگی او مربوط میشود؛ مطلبی که کلماتش برای او ساده و قابل درک هستند و با او ارتباط برقرار میکنند. ارتباط برقرار کردن با جامعه بسیار سخت است و از آن سختتر، پرداختن به مسائل اجتماعی و حل آنهاست. مطمئنا همانطور که قبلا هم گفته شد هیچکس انتظار ندارد روزنامهها به حل مسائل اجتماعی بپردازند چراکه ریشه مسائل اجتماعی بسیار عمیقتر از دانش روزنامهنگاران است و ابعاد پیچیدهای دارد و روزنامهنگاران هم جامعهشناس، تحلیلگر مسائل اجتماعی و همه چیز دان نیستند. اما میتوان فضایی را برای روزنامهها ایجاد کرد که بتوانند بدون ترس از تابوهای اجتماعی و محدودیتهای سیاسی و اقتصادی، در چارچوب اصول اخلاقی و عرفی که جامعه به آن پایبند است و با ترکیب دانش اجتماعی و روزنامهنگاری، به صورت شفاف و بیحاشیه، اخبار و گزارشهایی را منعکس کنند که نیاز اجتماعی است.
به قول ادوارد ام. فوهی( Edward M. Fouhy) مدیر اجرایی مرکز پیو برای روزنامهنگاری اجتماعی (Pew Center for Civic Journalism) آنچه ما توصیه میکنیم این است که به صدای جامعه گوش کنید. صدای شهروندان را بشنوید و آن را بهعنوان یکی از اصول تهیه و سازماندهی برخی مطالب- و نه تمام آنها- ملاک و معیار خود قرار دهید تا بتوانید بر احساس بیگانگی شهروندان با روزنامهها غلبه کنید.