متین مسلم کارشناس سیاست خارجی
ابتدا بگذارید به این سوال پاسخ داده شود. مشکل اصلی این است اسراییل هر وقت بخواهد بساط جنگ و خونریزی راه میاندازد. از این بهتر نمیشود به افکارعمومی و شعور ملتها اهانت کرد و دنیا را به جنگ و آشوب کشاند.
شدت خشونتهای ارتش اسراییل در غزه و نابودی مراکز غیرنظامی، منازل مردم و زیرساختهای شهری و اقتصادی این منطقه طی تقریبا یک ماه گذشته نشان میدهد جدیدترین اقدامات اسراییل و نه الزاما آخرین آنها همچون موارد قبلی هیچ هدفی نظامی را آنگونه که نتانیاهو ادعا کرده دنبال نمیکند. اقداماتی که مصداق عینی جنایات جنگی، ضد انسانی و خلاف موازین و قوانین بینالمللی که حمله به مرکز غیرنظامی و درمانی را ممنوع اعلام کرده است. اینها همان اماکنی هستند که موردحمله قرار میگیرند و تاکنون موجب مرگ بیش از 1400نفرشده که بیش از 85درصد آنها کودکان، زنان و غیرنظامیان بودهاند. نوع اقدامات و شدت بمبارانهای بیهدف از همان ابتدا روشن کرد تلآویو صرفا بهدنبال بهانهای برای شروع جنگ بوده، همانگونه که در نبردهای قبلی2006 لبنان و 9-2008 غزه مشاهده شد و نتیجهای هم به دنبال نداشت. جنگهای 33روزه لبنان و 22 روزه غزه، به مانند امروز تناسب چندانی با بهانههای اعلامی، وسعت عملیات و البته فضای سیاسی بینالمللی ایجادشده نداشت (سکوت) و همان زمان نیز همه چیز مشکوک به نظر میرسید. به 8 دلیل: 1-نگاه آمریکاییها که در سخنان خانم رایس وزیرخارجه وقت ایالات متحده تجلی یافت. هنگامی که گفت نبردهای 33 روزه درد زایمان خاورمیانه است. 2- تجهیزات به کار گرفته شده و پیشآمادگی حیرتآور ارتش. 3- جابجاییهای نظامی، لجستیک گسترده و پشتیبانی وسیع نیروها.4- حمله به اهدافی که مشخص بود از ماهها قبل شناسایی شدهاند. 5- فعالشدن کمپینگهای سیاسی جهانی دیپلماتیکی تلآویو- واشنگتن.6- فعالشدن پروژههای ضدامنیتی و بروز ناامنیهای وسیع دو تا سه هفتهای در لبنان و بهخصوص بیروت قبل از جنگ 33روزه.7- بستهشدن مرز رفح از سوی مصر یک هفته پیش از آغاز جنگ 22روزه غزه. 8- و در نهایت عدم واکنش مورد انتظار از سوی جامعه عرب(البته پس از آغاز نبردها). شرایط فعلی نیز چندان متفاوت نیست. امروز هم از دید نتانیاهو و کابینه امنیتی اسراییل با توجه به فضای مشابه باید بهانه و شرایطی مشابه برای جنگافروزی فراهم میشد. ظاهر قضیه کشته شدن 3نوجوان شهرکنشین بود. اما تردیدی نیست، حتی اگر 3 نوجوان ربوده شده به قتل نمیرسیدند و با قتل نوجوان فلسطینی بنزین روی آتش ریخته نمیشد، مطمئنا آنها بهانهای دیگر برای این جنگ پیدا میکردند. بیایید یک بار دیگر شرایط قبل از هشتم ژوئیه و شروع جنگ نابرابر را بررسی کنیم. دو ماه قبل آغاز نبردها، اواخر آوریل کابینه اسراییل تشکیل و اعلام ائتلاف ملی میان محمود عباس با حماس را بهشدت محکوم و برای آقای عباس ضربالاجل قطع اتحاد با حماس را تعیین کرد. نتانیاهو تصریح کرد عباس میان صلح! و حماس یکی را باید انتخاب کند. حدود یک ماه ونیم بعد در 12 ژوئن 3 نوجوان اسراییلی ناپدید شدند، 2 هفته بعد اجساد آنها پیدا میشود و 24 ساعت بعد نوجوان فلسطینی به طرز فجیعی به قتل میرسد. بهانه لازم و بیمبنا برای نتانیاهوی عصبانی با اعلام مسئول دانستن حماس فراهم شد. حماس بهرغم اینکه هیچگاه عملیات خود علیه اسراییل را انکار نکرده و مسئولیت اقدامات خود را به وضوح میپذیرد و به آنها هم افتخار میکند هرگونه دست داشتن خود و نیروهای وفادار و حاشیهای مقاومت در این آدمربایی و قتلهای مشکوک را بهشدت تکذیب کرد. اما نخستوزیر خشمگین از توافق آوریل فلسطینیان که انتظار آن را نداشت، تصمیم خود را برای جنگ گرفته بود. آنهم زمانی که کابینه امنیتی پس از پایان نشستی فوقالعاده در اعتراض به توافق فلسطینیان، تلویحا به عباس پیغام داد منتظر باشد. نخستوزیر و کابینه سیاسی و امنیتی او به خوبی میدانستند یک اتحاد فلسطینی به مراتب بیش از جنگ و خونریزی برای اسراییل دارای عواقب امنیتی و سیاسی است و هزینه زیادی به دنبال خواهد داشت که به ریسک اجازه تشکیل دولت ائتلافی اتحاد ملی و در نهایت به رسمیت شناختن بینالمللی آن و تأسیس کشور فلسطین نمیارزد. دولتی که ضرورتا و در تحلیل نهایی از سوی مجامع بینالمللی و مجمع عمومی سازمان ملل بالاخره تایید و به رسمیت شناخته میشود. (یا حداقل در مرحله مقدماتی از سوی کشورهای عضو اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی به رسمیت شناخته میشد). شخصا فکر میکنم عامل اصلی حمله کنونی به غزه و از دید تلآویو«حل نهایی مسأله حماس» باید در همین فضا و دلایل مربوط به تشکیل دولت وحدت ملی صورت گرفته باشد. خصوصا که تشکیل چنین دولتی عملا حماس یا جهاد اسلامی را به نیرویی سیاسی با تعهدات حقوقی مشخص تبدیل میکرد و راه را برای به رسمیت شناختن آنها در مجامع عربی و بینالمللی ولو در قالب دولت ملی فلسطین هموار میکرد. این همان پروژهای است که محور 4 گانه عربی و آنکارا مدتهاست دنبال کرده و هدف اصلی آن وارد کردن حماس و جهاد اسلامی در فرآیندی سیاسی بود و با موافقت اولیه حماس به نظر میرسد تا حدی موفق شدند. طرحی که پارهای منابع غیررسمی گفتهاند دوحه و آنکارا و بعدها قاهره از یکسو و ظاهرا ریاض و ابوظبی از سوی دیگر(به علت نفوذ فوقالعادهشان روی محمود عباس) در تدوین و تعیین خطوط آن نقش محوری ایفا کردند. 4 کشور عربی خصوصا قطر با هماهنگی آنکارا از مدتها پیش و به دلیل نفوذ روی خالد مشعل، هنیه و محمود عباس دنبال طرحی به نام دولت اتحاد ملی بهویژه با حضور حماس بودند و پس از اطمینان از پیشرفت کار موضوع را نیز به اطلاع آمریکاییها رساندهاند. در این میان بهرغم اختلافات قاهره و آنکارا پس از روی کار آمدن سیسی، پارهای گزارشهای غیررسمی دیگر نیز حکایت از آن داشت داود اوغلو وزیرخارجه ترکیه محور گفتگوها و انتقال دهنده جزییات طرح به آمریکا بوده است. اما صرفنظر از مواضع کاخ سفید که مشخص نشده چیست؟ اما گفته شده این طرح به شرط به بازی گرفتن قاهره مورد توجه وزارت خارجه قرار گرفت. این موضوع به خودی خود موجبات خشم بیسابقه تلآویو از کاخ سفید بهخصوص کری را فراهم آورد. به نحوی که حملات بیسابقه رسانههای اسراییلی و برخی اعضای کابینه نتانیاهو علیه اوباما و کری آنچنان بالا گرفت که صدای مقامات واشنگتن را درآورد. جین ساکی روز سهشنبه گذشته در رابطه با جنگ و فضای اختلافات کشورش با تلآویو گفت: «دیدگاه ما این است که شرکا و متحدان نباید چنین برخوردهایی با یکدیگر داشته باشند.» پس با این شرایط اسراییل در حمله به غزه به دنبال چیست؟آیا میتواند به اهداف خود برسد؟ پاسخ مثبت نیست. اولا فلسطینیان امروز دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند که نگران آن باشند، حتی صلحی که به آنها وعده داده شده بود. ثانیا از جنبه نظامی ارتش چه به دست آورد؟ نابودی چند تونل دستساز؟ قطع موشکپراکنی؟ خلع سلاح حماس و جهاد اسلامی؟ هرچقدر جنگ 22 روزه 2008-9 ارتش علیه اهداف مشابه قبلی موفق بود، امروز نیز آنها موفق خواهند شد. فعلا که طرفین براساس طرح مصریها که مبنای آن ایجاد یک آتشبس پایدار، آغاز مذاکره میان دولت عباس،حماس و اسرائیل با ضمانت اجرایی آمریکا و نظارت مصر است به آتشبسی فعلا 72ساعته موقت(تا فردا) موافقت کردهاند. اما اگر موفقیتی حاصل شود باز هم اسراییل در انتهای بحران چیزی به دست نخواهد آورد، مگر آنکه تصور کند قتلعام مردم و ویرانی منازل آنها پیروزی بزرگی ست! در این فضا نتانیاهو شاید حداکثر بهعنوان امتیاز تنها بتواند تاثیری روی پروسه اتحاد ملی فلسطینیان بگذارد (شاید)، یا برای آرامش، با سکوت مجامع بینالمللی به ساخت دهها هزار خانه غیرقانونی در اراضی سال 67 اقدام نماید یا درنهایت پول هنگفتی هم از کنگره و کاخ سفید بابت امنیت خود و توسعه طرح گنبد آهنین بگیرد که گرفت، اما او، کابینه و ارتش کماکان در خانه اول هستند. ولی باید دید موضع فلسطینیان خصوصا حماس و محمود عباس از این به بعد چه خواهد بود. اینکه آتشبس 72 ساعته میتواند به یک آرامش پایدار تبدیل شود، جای تردید دارد. اسراییل که با لغو کامل و دایمی محاصره غزه موافقت نخواهد کرد، حماس نیز بعد از ویرانی و قتلعام گسترده به کمتر از این یا خلع سلاح(مطابق طرح مصریها) رضایت نخواهد داد. پس منطقا اگر تصور کنیم شرایط صرفا به فضای قبل از 8 ژوئیه باز خواهد گشت«یعنی توافق برای صلح مسلح» چندان تصوری غیرواقعی نیست.