شماره ۱۴۱۴ | ۱۳۹۷ شنبه ۵ خرداد
صفحه را ببند
«انجمن یاران جامع»، همکلاسی‌هایی قدیمی بودند که به‌تدریج همدیگر را پیدا کردند و حالا در کنار دورهمی‌های ماهانه به مناطق محروم کمک می‌کنند
ماهی نمی‌دهیم ماهی‌گیری یاد می‌دهیم

تهمینه مفیدی| «انجمن یاران جامع»، سازمان مردم‌نهاد جوانی ا‌ست که شاید نامش را کمتر کسی شنیده باشد، اما این انجمن با تمام جوانی‌اش ویژگی دارد که در طول این سال‌ها کمتر میان خیریه‌ها دیده‌ام. اعضای این انجمن، همکلاسی‌های قدیمی دبیرستانی‌اند که پس از سال‌ها یکدیگر را یافته‌اند و با پیوندزدن ریشه‌های گذشته به حال، قصد کرده‌اند آینده‌ای روشن بسازند. این اتفاق برای نسل من که سرعت زندگی، هر روز حافظه و تاریخ‌شان را غارت می‌کند، چیزی شبیه به معجزه است. آنها حتی ارتباط‌ با دوستان آن سوی مرزهای‌شان را چنان حفظ کرده‌اند که بعضی‌های‌شان از طریق اسکایپ در جلسات کاری‌ حضور پیدا می‌کنند و در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت دارند. اما مهمترین دلیل انتخاب این انجمن برای مصاحبه برنامه‌ریزی دقیق و رویکرد حرفه‌ای آنها به مسأله کمک‌رسانی‌ است. در تمام این سال‌ها آنها سعی کرده‌اند از برخوردهای هیجانی با اتفاقات و محرومیت‌ها پرهیز کنند و تمام تلاش خود را به کار بسته‌اند تا بیماری را از ریشه درمان کنند و گرچه با این هدف روند حرکت کُند به نظر می‌آید، اما روزهای روشن‌تر زمانی از راه خواهد رسید و ماندگار خواهد شد، آن زمان تلخی و ناکامی سایه بلندش را از سر مردم این مناطق برمی‌دارد. مردمی که بار دیگر توانسته‌اند روی پاهای خود بایستند و دوباره زندگی از سر گرفته‌اند. اعضای«انجمن یاران جامع» با راه‌حل‌های موقتی مسکن‌وار مخالفند و معتقدند با برنامه‌ریزی و تخصصی‌‌کردن مسئولیت‌ها می‌توان در مسیر موفقیت قرار گرفت. در این مصاحبه پوران اسماعیلی هیأت‌مدیره، روشنک وهابی خزانه‌دار و علی ‌‌شکرابی رئیس هیأت‌مدیره از چگونگی شکل‌گیری این انجمن و اهدافش می‌گویند.

  ایده شکل‌گیری انجمن از کجا شروع شد؟
روشنک: برای این کار اصلا برنامه‌ریزی نشده بود. ما با همکلا‌سی‌های دبیرستان‌مان دوستی‌های ریشه‌داری داشتیم، ریشه‌هایی که با وجود دوری‌مان از یکدیگر خشک نشده بود و توانسته بود این انگیزه را در بعضی از ما ایجاد کند تا همدیگر را دوباره پیدا کنیم. آن زمان سایتی به نام «پرسپولیس» وجود داشت که در آن، ‌سال ساخت، نام و تاریخچه مدارس تهران نوشته شده بود، بسیاری از دانش‌آموزان سابق مدرسه‌های قدیمی توانسته بودند از طریق این سایت دوستان‌شان را پیدا کنند و ما هم از همین راه شروع کردیم و کم‌کم همدیگر را در تهران و راه‌های دور پیدا کردیم، بعد نوبت به پیدا کردن مدیر و معلمان مدرسه‌مان رسید. ایمیل مدیر مدرسه، آقای عباسی را که عزیز همه ما بود، پیدا کردم و با او تماس گرفتم. مدت طولانی خبری نشد و بعد از یک ماه پاسخ دادند. من، پوران و مهرداد حسینی یکی دیگر از همکلاسی‌های قدیمی تصمیم گرفتیم، برویم ایشان را ببینیم و آن لحظه خیلی عجیبی برای همه ما بود. آقای عباسی به‌حدی از هیجان می‌لرزیدند که باورکردنی نبود. سپس جمع یافته‌شده‌ها به اندازه‌ای رسید که در دی‌ماه 89 در «مدرسه جامع» که حالا به اسم «دبیرستان سعادت» تغییر نام داده بود، برای نخستین بار بعد از این همه‌ سال دور هم جمع شدیم، بعضی از ما 30سالی می‌شد که همدیگر را ندیده بودیم.
پوران: مدیر، معلم و دانش‌آموز با موهای سفید یک‌جا جمع شدیم و از روی کارت‌هایی که عکس‌های قدیمی‌، نام و نام‌خانوادگی‌مان را نشان می‌داد، همدیگر را پیدا می‌کردیم و فاصله 30ساله را برمی‌داشتیم. ما هنوز هم وقتی به هم می‌رسیم، همان نوجوانان 17-16 ساله‌ایم.
  بعد از چند گردهمایی تصمیم گرفتید آن را هدفمند کنید؟
علی: خیلی زود. بچه‌های مدرسه ما علاوه بر واحدهای نظری، واحدی عملی متنوعی را گذرانده بودند، به همین دلیل در مقایسه با دانش‌آموختگان مدارس دیگر توانمندتر بودند و از طرفی همه در بهترین‌های دانشگاه‌های داخل و خارج از کشور در رشته‌های مختلف درس خوانده و هرکدام آدم‌های خوشحال و موفقی بودند. مدیر مدرسه‌مان پیشنهاد داد که نشاط حاصل از این موفقیت‌ها را در قالب کاری عام‌المنفعه تسری دهیم.
یک سالی طول کشید تا متوجه شویم چطور و از کجا باید شروع کنیم. در شروع یک کتابخانه ساختیم که منابع مالی آن خیلی سریع جمع‌آوری شد و تجربه موفقی داشتیم. ساخت این کتابخانه اعتماد به توانایی‌های‌مان را افزایش داد، راه را ادامه دادیم و به‌عنوان یک انجمن ثبت شدیم.
  چه شد که سراغ سیستان‌وبلوچستان رفتید؟
روشنک: ما تصمیم گرفتیم حوزه فعالیت‌های‌مان را در منطقه‌ای محروم متمرکز کنیم، برای همین سراغ ایلام رفتیم. ایلام استان محرومی‌ است که کمبودهای قابل توجهی در زمینه آموزش و پرورش دارد. در مسیر این تحقیقات سیستان‌وبلوچستان را هم در دستور کارمان قرار دادیم و در سفری که به آن‌جا داشتیم، متوجه شدیم شدت محرومیت در این استان با هیچ استان دیگری قابل مقایسه نیست.
ما دانش‌آموختگان مدارسی بودیم که فرصت بهرمنده‌شدن از بالاترین سطح آموزش را یافته بودیم و از میزان تأثیرگذاری آن خبر داشتیم، از طرفی هم باور داشتیم آموزش، نقش مهمی در کاهش فقر دارد، برای همین اساس کارمان برپایه پررنگ‌تر کردن اهمیت آموزش شکل گرفت. نخستین پروژه ما در «ایرانشهر» و «کتابخانه مهتاب» بود، بعد از آن ما وارد «دشتیاری»، محروم‌ترین منطقه آموزشی سیستان‌وبلوچستان شدیم که امروز شرایط آن به شکل قابل توجهی تغییر کرده است.
  زمین «کتابخانه مهتاب» را مهتاب نوروزی، سوزن‌دوز مشهور سیستان‌بلوچستانی در اختیار شما قرار داد، چطور توانستید اعتماد را برای این کار به دست آورید؟
علی: مهتاب نوروزی زن بسیار فهمیده‌ای بود که در اوج فقر هم دلش می‌خواست برای بچه‌های روستای زادگاهش کاری کند. ما روزهای پایانی عمرش به او رسیدیم تا آرزویش را با کمک همدیگر برآورده کنیم. او هزار متر زمین برای احداث کتابخانه در اختیار ما قرار داد، آن زمان ما هنوز به‌عنوان انجمن ثبت نشده بودیم که از طریق انجمن حامی وارد کار شدیم. متاسفانه عمر او به اتمام کار کتابخانه قد نداد و ما آن را در نخستین سال مرگش افتتاح کردیم.
  ساخت کتابخانه چقدر طول کشید؟ منابع مالی این پروژه تنها از طریق دوستان همکلاسی تامین شد؟
روشنک: تقریبا یک سالی طول کشید. بله، همه دست‌به‌دست هم دادیم و منابع مالی و نقشه‌ها را تهیه کردیم و پروژه با مشارکت نهاد کتابخانه‌های عمومی برای اجرا به انجمن حامی تحویل داده شد.
  برخورد مردم منطقه با شما چطور بود؟
پوران: مردم مناطق محروم به دلیل سختی‌هایی که روزگار به آنها تحمیل کرده، به آدم‌ها کم‌ اعتمادند و این بسیار طبیعی‌ است. در سال‌های اخیر بسیاری از خیریه‌ها برای کمک‌رسانی وارد این منطقه شدند و این اعتمادسازی کم‌کم دارد اتفاق می‌افتد. بعد از ساخت کتابخانه مهتاب حوزه فعالیت‌های‌مان را به روستای صدیق‌زهری منتقل کردیم. آن‌جا دو مدرسه و کتابخانه ساختیم. درنهایت هدف ما توانمندسازی مردم و بی‌نیاز کردن آنها از حضورمان در این مناطق است.
  و نخستین قدم دور کردن آنها از موج ناامیدی ا‌ست؟
روشنک:  ناامیدی در وجود مردم این مناطق موج می‌زند. آنها خودباوری و توانایی‌های‌شان را از یاد برده و جای خالی آن را با خشم و تعارضات پر کرده‌اند. ما برای عبور از این موانع با کمک جامعه محلی روی الگوی توسعه کار می‌کنیم و کم‌کم نقش خود را از خَیر به تسهیلگر تغییر دادیم.
  درواقع از آنها هم برای انجام امور کمک می‌گیرید؟
پوران: در جمع‌آوری منابع مالی با ما همکاری می‌کنند که برای‌مان خیلی ارزشمند است. حتی دانش‌آموزان با رقم‌های کوچک با ما همراه می‌شوند و مثلا در ساخت «کتابخانه کامیاب» که به‌تازگی آن را تاسیس کرده‌ایم، تمامی اهالی روستا در تمامی زمینه‌ها به ما کمک کردند.
  این کتابخانه با کمک مادر یکی از همکلاسی‌های ازدست‌رفته‌تان تجهیز شد؟
علی: ما دوستی داشتیم که به رده‌های علمی بالایی رسیده بود و در سانحه‌ای از دست رفت. خانم طیار، مادر کامیاب آقایی، دبیر ما بود، بنابراین فعالیت‌های آموزشی برایش اولویت داشت. ایشان ابتدا در روستای آلتین کِش قزوین با کمک ما و انجمن حامی نخستین کتابخانه را به نام کامیاب ساختند و بعد از آن دومین کتابخانه کامیاب را در صدیق‌زهی تجهیز کردند و حالا کتابخانه‌هایی که ما در این روستاها ساختیم، به شکل غیرقابل انتظاری مورد توجه بچه‌ها قرار گرفته است. در کتابخانه مهتاب هم زینب نوروزی، خواهرزاده مهتاب، مسئول بخش کتابداری‌ است. به خاطر مسئولیتش دوره‌های کتابداری گذراند و یاد گرفت چطور مردم را با کتابخوانی آشنا و کودکان را به آن مشتاق کند.
پوران: زمانی که ما وارد این کار شدیم، بی‌تجربه بودیم و تلاش‌ «یاران جامع» ما را به این نقطه رساند. بچه‌هایی که مسئولیت کتابخانه‌ها را برعهده گرفتند، از دوره‌ها و کارگاه‌های شورای کودک استفاده کردند و تمام امور مربوط به کتابخانه و کتابداری را یاد گرفتند، همچنین در هر بخش که مسئولیت آن را برعهده می‌گیرند، آموزش می‌بینند و مدام خودشان را به‌روز می‌کنند.
  تامین کتاب‌های کتابخانه را چطور شروع کردید؟
روشنک: کتاب از نظر کتابخانه بخش عمده و در سبد کالاهایی ا‌ست که همواره باید تهیه شود. بخشی خریداری می‌شود و بخش دیگر، ما گروه بزرگی هستیم که رمان، کتاب کودک و دایره‌المعارف‌های خوبی در خانه‌های‌مان داریم که دیگر آنها را استفاده نمی‌کنیم، با فراخوان‌هایی که می‌دهیم، کتاب‌ها جمع‌آوری می‌شود.
  تا آن‌جا که به یاد دارم در موقعیت‌های بحرانی هم با خیریه‌های دیگر همکاری داشته‌اید.
علی: بله. در زلزله کرمانشاه هیچ نهادی نمی‌توانست نسبت به این اتفاق بی‌تفاوت باشد و ما اول چادر و بعد از آن چکمه، پتو، پالتو، لوازم بهداشتی و سایر نیازمندی‌های مردم را از طریق ستاد انجمن حامی ارسال کردیم.
  در عکس‌های‌تان دیدم که هر‌ سال مهر ماه هم برای بچه‌های مناطق محروم سیستان‌وبلوچستان بسته‌های تحصیلی آماده می‌کنید.
روشنک: پنج ‌سال است که هر پاییز برای تمامی بچه‌های روستای صدیق‌زهی 850 بسته‌ لوازم‌تحریر درحد تامین نیازهای یک ساله‌شان آماده می‌کنیم و در راستای همان هدف توانمندسازی که از آن حرف زدم، معلم‌های منطقه برای خرید لوازم تحریر بچه‌های روستاهای دیگر نزدیک به 3‌میلیون تومان جمع‌آوری کردند که برای‌مان خیلی خوشحال‌کننده بود. با این روش اعتمادبه‌نفس آنها در یاری رساندن به مردم منطقه‌شان افزایش می‌یابد.

  الان در منطقه بمپور سوزن‌دوزی توسط خواهرزاده مهتاب تدریس می‌شود؟
پوران: بله. سوزن‌دوزی این منقطه به دلیل کار با نخ ظریف و طراح‌های پرکار از بهترین سوزن‌دوزی‌های سیستان‌‌وبلوچستان است. ما در کنار کتابخانه مهتاب کارگاه سوزن‌دوزی احداث کردیم که خانم‌های روستا آن‌جا آثارشان را تولید کنند و بفروشند. نقش‌های سوزن‌دوزی اصالت دارند، اصالتی که با تلاش جمعی دوزندگان‌شان قوت بیشتری می‌گیرد. در کنار این کارگاه هم اتاق کودکی تجهیز کردیم تا بچه‌ها در ساعات کاری مادرها سرگرم باشند.
  خانواده‌های طبقات محروم با خشونت‌های خانگی مواجه‌اند آیا تا امروز آماری به دست آمده که براساس آن کمک‌های خیریه‌های گوناگون در کاهش این آسیب‌ها تأثیر داشته باشد؟
علی: متاسفانه هیچ آمار رسمی در سیستان‌وبلوچستان وجود ندارد. اما پرواضح است که به دلیل محرومیت این مناطق سهم بزرگی از آسیب‌های اجتماعی دارند، ولی ما باور داریم که کمک به توسعه می‌تواند بر این آسیب‌ها تأثیری مثبت داشته باشد.
از نظر درمانی هم آن‌جا مشکلات زیادی دارد، متوجه شدم پزشکانی از طرف انجمن برای رسیدگی به بیماران به روستا رفته بودند.
روشنک: همان‌طور که گفتم تنوع دانش‌آموختگان ما خیلی زیاد است و گاهی در سفرها از یاران جامع، پزشکی برای معاینه بیماران با ما همراه می‌شود، اما برنامه متمرکز درمانی نداریم و نمی‌توانیم از چارچوب‌هایی که وزارت کشور برای انجمن تعریف کرده، دور شویم. به تازگی فعالیت‌هایی در راستای فعال‌شدن درمانگاهی در این منطقه انجام داده‌ایم و قصد داریم کمک کنیم پزشک‌های حاذق وارد این درمانگاه‌ شوند، ولی خودمان به شکل مستقیم در این حوزه‌ فعالیتی نداریم.
  چه دورنمای مشخصی برای صدیق‌زهی دارید؟
پوران: ما به‌عنوان خَیِر وارد این کار شدیم اما در روند محرومیت‌زدایی خَیِر بودن را کنار می‌گذاریم. درواقع آرزوی نهایی ما فعال شدن جامعه محلی و ترک صدیق‌زهی‌ است. فعالیت مدام به شکل خَیِر، جامعه را در رخوت نگه می‌دارد، به همین دلیل ما خود را تسهیل‌گر می‌دانیم. این مناطق هنوز بشدت کمبود فضای آموزشی دارند و بسیاری از بچه‌ها هنوز زیر سایه درخت، اتاق ‌خانه‌ها و به شکل شیفتی درس می‌خوانند.
   چرا یک مرتبه خیریه‌های زیادی به سمت استانی سرازیر شدند که تا دیروز فراموش شده بود؟
پوران: یکی از مهمترین دلایل این هم‌یاری شبکه‌های اجتماعی‌ هستند. شبکه‌های اجتماعی با انتشار عکس، فیلم و نشان دادن زندگی فراموش شده مردم این منطقه و مصایب آنها جامعه را بیدار کردند و این بیداری حلقه‌های زنجیره‌ای را ساخت که از کمک‌های سازمان‌های مردم‌نهاد تا کمک‌ها فردی شروع شد و امروز به کمک نیکوکاران محلی رسیده است. ‌سال گذشته 37درصد مدرسه‌های سیستان‌وبلوچستان توسط نیکوکاران محلی و 73‌درصد توسط سایر نیکوکاران ساخته شد و البته با وجود این ساخت‌‌وسازها هنوز ما با کمبود 6000‌هزار فضای آموزشی مواجهیم. اتفاقات خوب دیگر برگزاری اجتماعات بزرگ فعالان سیستان‌وبلوچستان در تهران است. هر روز بر تعداد دانشجویان بلوچستانی در تهران افزوده می‌شود و همین مسأله باعث برقراری پیوندها، برگزاری نشست‌ها و هم‌اندیشی کسانی شده که در حوزه‌های مختلف در این استان فعالیت می‌کنند.
  گردهمایی‌های دیگری هم برای جمع‌آوری منابع مالی داشته‌اید؟
روشنک: ما از روز اول که وارد این مسیر شدیم، تصمیم گرفتیم از هم دور نشویم و در‌سال 2بار گردهمایی گروهی داشته باشیم و همه در آن شرکت کنند. این اتفاق باعث نزدیک شدن بیشتر ما به هم و خودباوری‌مان شد. بعضی از دوستان دستپخت‌های خوبی داشتند، پیشنهاد دادند برای کمک به انجمن شیرینی بپزند و بفروشند و خلاصه هرکس اندازه توانش کار انجام می‌دهد. در همین زلزله کرمانشاه تعدادی از بچه‌ها شال‌گردن بافتند. می‌دانید این حس توانستن مهم است. سال‌ها پیش پیرزنی آلمانی که از بازماندگان جنگ جهانی بود برایم تعریف می‌کرد که آن زمان با کمک خانواده‌اش برای مردم شال‌گردن می‌بافته. مسأله فقط انجام کارهای بزرگ نیست. با کارهای کوچک هم می‌شود کاری کرد.
علی: به نظر می‌رسد تنها با کمک مالی قابل‌توجه می‌شود همه چیز را از سر باز کرد و گفت خب ما کمک کردیم. البته که این کمک‌های مالی مهم است اما ببینید این همه منابع مالی به کرمانشاه سرازیر شد، چه اتفاقی افتاد؟ همه خیریه‌ها قصد کمک دارند اما کمک، مدیریت جدی و برنامه‌ریزی لازم دارد. ما اگر به توسعه محلی اهمیت می‌دهیم برای این است که دیگر حضور ما در آن منطقه الزامی نباشد. همین چند وقت پیش مردم روستا تقاضای پیش‌دبستانی کرده بودند و این یک اتفاق بزرگ است و نشان از بازگشت امید به خانه‌های مردم را دارد. مردمی که تا دیروز حتی امید به داشتن کلاس درسی برای بچه‌های‌شان نداشتند.
من فکر می‌کنم یکی از دلایل بدبین شدن مردم به فعالیت‌های مردمی و خیریه‌ها این است که پول را می‌دهند ولی نتیجه لازم را نمی‌بینند.
پوران: در این سال‌ها با وجود افزایش فشارهای اقتصادی، کمک و توجه مردم به خیریه‌هایی که به نتیجه کار آنها اعتماد دارند، بیشتر شده است. خیریه‌هایی که شفاف و پاسخگویند، همیشه می‌توانند روی کمک مردم حساب کنند.
علی: ما کار خیریه نمی‌کنیم. از روز اول هدف‌مان این بود که در کنار دوستی‌ها کاری کنیم تا دِین‌مان را نسبت به امکانات آموزشی که در گذشته داشته‌ایم، ادا کنیم. کار ما توسعه پایدار است که تنها از طریق مطالعه، برنامه و آموزش ممکن می‌شود. برای همین تفکر ما با نگاه بسیاری  از کسانی که در فعالیت‌های خیریه شرکت دارند، تفاوت دارد و همین تفاوت دیدگاه باعث می‌شود توأم با برنامه‌ریزی برای ارتقای سطح زندگی مردم این منطقه، کیفیت و تنوع، دانسته‌های‌مان را بالا ببریم و مدام درحال یادگیری و آموزش‌دیدن باشیم تا خطای کمتری داشته باشیم. در همین راستا ما هم سعی کرده‌ایم رفتار و اهداف‌مان در آینده طولانی مدت تأثیر منفی بر زندگی مردم مناطق محروم نداشته باشد. به‌عنوان مثال  ساخت‌وسازهایی در بسیاری  از مناطق انجام شده که اصلا نیازی به آن نداشته‌اند. امروز در بسیاری از مناطق ایران درحالی مدرسه ساخته شده که به دلیل مهاجرت‌های بسیار، شاگردی در آن وجود ندارد. علاوه بر ساخت‌وساز مدارس باید شرایطی برای روستایی‌ها فراهم کرد تا بتوانند در روستا بمانند. آب و شغل بحران جدی مناطق محروم است. این مردم تقریبا هیچ شغلی ندارند. اقداماتی در راستای خودباوری جوانان و باور توانایی‌های‌شان هم باید رقم بخورد و همه اینها مستلزم برنامه‌ریزی ا‌ست، برنامه‌ریزی که اگر وجود نداشته باشد، ناامیدی و بدبینی با خودش به ارمغان خواهد آورد.
  شما از روز اول مطمئن بودید که می‌توانید منابع مالی‌تان را تأمین کنید؟
علی: هزینه اولیه‌ با همکاری نهاد کتابخانه‌های ملی تبدیل به 45‌میلیون تومان شد. این پول در کمتر از چند ماه به دست ما رسید و همین باعث شد اعتماد به نفس و شجاعت‌مان برای انجام کارها بیشتر بالا برود.
  تابه‌حال در مسیر پاگرفتن پروژه‌ها با مشکل برخورد کرده‌اید؟
روشنک: بعضی از پروژه‌های ما با همکاری دولت ساخته می‌شود. ما سهم خودمان را در این پروژه‌ها پرداخت کرده‌ایم، ولی از آن‌جایی که دولت بودجه ندارد، کار کُند پیش می‌رود و این خوشایند نیست.


تعداد بازدید :  916