شماره ۱۴۰۶ | ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
صفحه را ببند
گفت و گوی «شهروند» با متخصصی که در گرفتن رضایت 1500 خانواده برای اهدای عضو نقش داشته است
رکورد دار جلب رضایت برای ادامه حیات
خانواده ها چگونه برای اهدای عضو آماده می شوندو چه خانواده هایی رضایت نمی دهند؟ سال گذشته از سه هزار نفری که دچار مرگ مغزی شدند، اعضای هزار نفر، اهدا شد، یعنی با خاکسپاری دو هزار نفر باقیمانده، 6 هزار ارگانی که میتوانست زندگی هزاران نفر را نجات دهد، به زیر خاک رفت

زهرا جعفرزاده - شهروند| حرف که می زند، دست هایش را در هوا تکان می دهد و مدام حرکت ضربان قلب و دستگاه اکسیژنی راکه به طور مصنوعی، قلب را زنده نگه داشته، با دو دست نشان می دهد. یک دست دستگاه اکسیژن است و دست دیگر، قلبی که روی سینه می تپد. امیدقبادی، قدرت بیان بالایی دارد، همین هم یکی از فاکتورهایی شده تا به اسپانیا و آمریکا و ... برود و درس بدهد؛ درس رضایت گرفتن از خانواده ها برای اهدای عضو. او نایب رئیس هیأت مدیره انجمن اهدای عضو است، پزشک عمومی است که رشته مدیریت و برنامه ریزی مراکز اهدای عضو را در دانشگاه علوم پزشکی بارسلون اسپانیا گذرانده و برای تکمیل دوره اش به فیلادلفیای آمریکا رفته. او حالا متخصص رضایت گرفتن از خانواده ها برای اهدای عضو عزیزانشان، است و به افرادی که با خانواده های داغدیده برای گرفتن رضایت، ملاقات می کنند، آموزش می دهد. قبادی، نویسنده اولین کتاب برای آموزش مهارت های رضایت گیری است. مجموعه 85 تکنیک، یاد می دهد افراد چگونه با خانواده هایی که عزیزشان مرگ مغزی شده تعامل کنند و چطور آنها را به مرحله اهدای عضو، برسانند. او در کارنامه یازده ساله اش، رضایت گیری از 1500 خانواده را ثبت کرده.

 پذیرفتن مرگ کسی که قلبش هنوز می‌زند و این تصور را برای خانواده ایجاد می‌کند که هنوز زنده است، خیلی سخت است. چطور خانواده را برای کنار آمدن با این مسأله آماده می‌کنید؟
ما در پزشکی، دو نوع مرگ داریم؛ یکی مرگ قلبی است که 99‌درصد مرگ‌ها را تشکیل می‌دهد، دیگری مرگ مغزی که یک‌درصد از مرگ‌ها این‌طور اتفاق می‌افتد. در ایران سالانه 5 تا 8‌هزار مرگ مغزی اتفاق می‌افتد که مهمترین علت آن ضربه به سر به دلیل تصادف است. از این تعداد، حدود سه‌هزار نفرشان قابلیت اهدا دارند، یعنی 50 درصد. مابقی یا سن‌شان بالاست یا درگیر بیماری هستند. از این تعداد اما متاسفانه، تنها یک‌سوم‌شان اهدای عضو می‌شوند. در‌ سال گذشته که ما بیشترین آمار اهدای عضو را داشتیم، حدود 926 نفر به اهدای عضو رسیدند، این یعنی کمتر از یک‌سوم افرادی که می‌توانستیم اعضایشان را
اهدا کنیم.
 چند عضو هر یک نفر، قابلیت اهدا دارد؟
یک تا هشت ارگان؛ یعنی دو ریه، دو کلیه، قلب، کبد، روده و لوزالمعده. هر نفری که دچار مرگ مغزی می‌شود و شرایط اهدا دارد، می‌تواند یک تا هشت نفر را از مرگ حتمی نجات دهد. به همه اینها باید اهدای یک تا 53 نسج مثل تاندون‌ها، قرنیه، استخوان‌ها و ... را هم اضافه کرد. یعنی با اهدای این بخش هم یک تا 53 نفر از معلولیت نجات پیدا می‌کنند. حالا شما حساب کنید که ‌سال گذشته از سه‌هزار نفری که جان باختند، دو‌هزار نفرشان به اهدای عضو نرسیدند، یعنی این افراد 6‌هزار ارگان را با خودشان به زیر خاک بردند.
 درست است و این درحالی است که براساس آمارهای اعلام‌شده، نزدیک به 25‌هزار نفر در فهرست انتظار دریافت عضوند.
بله و این‌که هر سه ساعت، یک نفر از این افراد جانش را از دست می‌دهد، یعنی سالانه سه‌هزار نفر، افرادی که با وجود داشتن شرایط اهدا، نباید فوت می‌کردند. گاهی یک‌نفر، بیماری لاعلاجی دارد که در بدنش گسترش پیدا کرده و ما هیچ کاری نمی‌توانیم برایش انجام دهیم، اما یک نوجوان 17ساله به قلب نیاز دارد، از آن طرف یک نفر با قلب سالم خاک می‌شود.
   به‌ اعتقاد شما، چه اتفاقی باید می‌افتاد؟
ببینید! دو دلیل عمده در دنیا وجود دارد که ارگان‌ها به مرحله اهدا نمی‌رسند. دلیل اولش این است که 50‌درصد اهدای عضو در دنیا فرهنگ‌سازی است که البته، الان وضع در ایران خیلی خوب شده. آمار اهدای عضو در ایران، در‌ سال 84، 5‌درصد بود، الان به 70‌درصد رسیده است. هر چند که 30‌درصد آن آگاهانه و 40 درصد، رضایت‌گیرانه است.
   هر رضایت‌گیری حدودا چقدر طول می‌کشد؟
در ایران 6 تا 90ساعت. درحالی‌که در بارسلون، 3 تا 5دقیقه طول می‌کشد و در 91‌درصد رضایت اتفاق می‌افتد. البته این‌که بخواهیم خانواده‌ها را قانع کنیم که ضربان قلب عزیزشان با اکسیژن مصنوعی می‌زند و فرزندشان، همسرشان، پدر یا مادرشان فوت کرده، واقعا کار سختی است، به‌ویژه برای مادر.
  مشکل در پذیرش مرگ است؟
مشکل در ناآگاهی است، یعنی نمی‌دانند که ما دو نوع مرگ داریم. چون برایشان اطلاع‌رسانی نشده و کار فرهنگ‌سازی به‌خوبی صورت نگرفته است. آنها باید بدانند که یک نوع مرگ وجود دارد که قفسه سینه بالا و پایین می‌رود، اما فرد فوت کرده.
   فکر می‌کنم این سخت‌ترین بخش است.
بله، همین‌طور است. تصورش را بکنید که یک جوان 20 تا 40ساله از خانه بیرون رفته، ضربه به سرش وارد شده و فوت کرده. قبول این اتفاق که در یک ثانیه رخ داده، برای خانواده خیلی سخت است، مخصوصا برای مادر که‌ هزار آرزو برای فرزندش دارد. به‌طور کلی، اهدای عضو در دنیا، یک تراژدی دو قسمتی است. قسمت اول این‌که مادر بفهمد عزیزش فوت کرده، قسمت دوم این است که میان خاکسپاری 8 ارگان یا نجات جان 8 انسان، یک کدام را انتخاب کنند. قسمت دوم این تراژدی در کشورهای مثل ایران، کار ساده‌ای است، چون افراد معتقدترند، انسان‌دوست‌ترند و به دنیای دیگر اعتقاد دارند. مشکل در ایران، بخش اول است، دلیلش هم اقدامات ضعیف در زمینه فرهنگ‌سازی است. مردم نمی‌دانند که چنین مرگی هم وجود دارد، یعنی قلب می‌زند اما فرد دیگر فوت کرده است. ما در کشورهای دیگر، با بخش اول خیلی مشکلی نداریم، فرد می‌پذیرد که عزیزش فوت کرده اما برایش مهم نیست که ارگان‌ها به افراد دیگری اهدا شود و جان چندین نفر نجات پیدا کند.
 شما از قوی نبودن فرهنگ‌سازی برای پذیرش مرگ و عبور از مرحله اول گفتید. به نظر شما چه کاری می‌توان در این بخش انجام داد تا میزان اهدای عضو در کشور بالا برود؟
ببینید! ما باید کاری کنیم که فرهنگ اهدای عضو در جامعه نهادینه شود. در بخش دیگر هم ما روی تیم‌هایی کار می‌کنیم که با خانواده‌ها رو در رو می‌شوند. یعنی گروهی که به زبان ساده مثلا به مادر بگوید عزیزت فوت کرده.
 از نظر پزشکی، زمانی که یک فرد دچار مرگ مغزی شد، می‌تواند گزینه اهدای عضو شود؟
خیر، باید یک زمانی بگذرد. ما کوردیناتورها یا رضایت‌گیرهایی داریم که در مرحله اول کارشان معاینه است. مرگ مغزی با معاینه چهار پزشک معالج و معتمد وزارت بهداشت که متخصص داخلی، بیهوشی، اعصاب و جراح اعصاب هستند، باید به تأیید برسد. یعنی این‌طور نیست که هر کس ضربه مغزی شد، دچار مرگ مغزی هم شده است. ایجاد مرگ مغزی بین یک تا پنج روز طول می‌کشد. تفاوتی که مرگ مغزی با مرگ قلبی دارد این است که مرگ قلبی در جامعه رخ می‌دهد اما مرگ مغزی در جامعه اتفاق نمی‌افتد. ممکن است یک نفر ضربه به سرش وارد شود، به بیمارستان منتقلش کنند و در بیمارستان خونریزی کند و درنهایت مرگ مغزی برایش اتفاق بیفتد.
 شما به سختی اعلام خبر بد به خانواده‌ها اشاره کردید؛ این موضوع در ایران چه فرقی با سایر کشورها دارد؟
من مدرس بین‌المللی رشته مدیریت رضایت‌گیری هستم. آن‌چه متوجهش شده‌ام این است که بحث مادر ایرانی و آلمانی یا چینی و ایتالیایی نیست. بحث مادر است، پدر است. آنها هیچ فرقی با هم ندارند، زمانی که خبر مرگ مغزی را به یک مادر چینی می‌دهید، هیچ فرقی با مادر ایرانی ندارد. مهم این است که شما خبر مرگ یک بچه را در کمترین زمان ممکن به یک مادر بدهی، کار فوق‌العاده سختی است، مهر مادری در همه‌جای دنیا یکسان است. علم رضایت‌گیری هم علم رویارویی درست انسان با یک خانواده داغدیده در بدترین شرایط ممکن است.
 بعد از مرگ مغزی، چقدر برای اهدای عضو فرصت وجود دارد؟
از وقتی فرد دچار مرگ مغزی می‌شود تا زمانی که بتوان از اعضایش استفاده کرد، ماکسیمم در دنیا، 14 روز فرصت است. در ایران اما ماکسیمم، 6 تا 7 روز فرصت وجود دارد، دلیل آن هم نبود امکانات پیشرفته برای نگهداری از اعضاست. بنابراین در ایران زمان کمی برای این کار داریم، چون ساعت به ساعت، ارگان از بین می‌رود. در 12 تا 16ساعت اول، ریه از دست می‌رود، بعد قلب قابلیت اهدا را از دست می‌دهد، پس از آن کلیه و کبد و به تدریج سایر ارگان‌ها. این‌طور نیست که ما 6، 7 روز برای رضایت‌گیری از خانواده‌ها فرصت داشته باشیم. ما باید در همان دقایق اولیه رضایت را بگیریم. یعنی مهم این است که فرد با فرهنگ اهدای عضو آشنا شده باشد. از آن طرف، کسی که برای رضایت‌گیری اقدام می‌کند، باید حرفه‌ای این رشته باشد. چون اگر نتواند به رضایت‌گیری برسد، خانواده را در یک داغدیدگی مزمن قرار می‌دهد. ممکن است آنها در آینده افسوس بخورند که کسی نتوانسته آنها را برای اهدای عضو قانع کند. ممکن است دچار عذاب وجدان شوند، وقتی سایر خانواده‌هایی که این اقدام را کرده‌اند، ببینند.
 خانواده با اهدای عضو به رضایت از خودش می‌رسد؟
بهترین کار برای خانواده‌ای که عزیزش دچار مرگ مغزی شده، این است که برای اهدای عضو، رضایت دهد. بعدش رها می‌شود و بعد 7، 6 بچه دیگر خواهد داشت، به خودش مغرور می‌شود، احساس می‌کند کادر درستی کرده و جایگاه رفیعی برای فرزندش قایل می‌شود و... بنابراین خیلی مهم است که خانواده به رضایت برسند.
 درست است اما به‌ هرحال ممکن است شرایط طوری باشد که رضایت‌دادن برای خانواده سخت باشد، یا حتی بعضی از خانواده‌ها تصورات نادرستی داشته باشند یا از اطرافیان سرزنش شوند.
بله، همه اینها وجود دارد. ممکن است در شرایط تلخ، افرادی که از خانواده درجه دو هستند، آنها را از این کار منصرف کنند یا گاهی می‌گویند که یک‌نفر دچار مرگ مغزی شده بود و به زندگی برگشته. یعنی تفاوت مرگ مغزی و کما را نمی‌دانند. در این شرایط یک‌نفر به اسم رضایت‌گیر از راه می‌رسد و باید این خانواده را از بحران بیرون بکشد، قانعش کند که بین خاکسپاری 8 ارگان و نجات جان 8نفر، دومی را انتخاب کند.
 با این توضیح، کار رضایت‌گیر خیلی می‌تواند سرنوشت ساز باشد.
بله همین‌طور است، رضایت به اهدای عضو، الان در دنیا یک سرفصل پزشکی و روانشناسی است که اساتید برجسته‌ای روی این رشته کار می‌کنند که ترکیبی از جامعه‌شناسی، روابط عمومی و روانشناسی است.
چند ‌سال است که این رشته راه‌اندازی شده است؟
در دنیا حدود 53‌سال است که روی این موضوع کار می‌شود. در ایران، سابقه اهدای عضو، 15‌سال است، اما سابقه کار علمی برای رضایت‌گیری، حدود 6، 5‌سال است. در دنیا رشته‌ای به نام رضایت‌گیری برای اهدای عضو نداریم، این یک سرفصل است که در کشورهای پیشرو دنبال می‌شود.
 پیش از این، روند رضایت‌گیری از خانواده‌ها برای اهدای عضو به چه صورت بود؟
روند اهدای عضو در ایران از ‌سال 82 شروع شد اما از وقتی که ابلاغیه وزارت بهداشت برای این کار صادر شد، 15‌سال می‌گذرد. 10‌سال قبل، کسانی برای رضایت‌گرفتن از خانواده‌ها اقدام می‌کردند که روابط عمومی بالاتری داشتند. یعنی هرکس که بهتر حرف می‌زد، با خانواده‌ها صحبت می‌کرد. البته الان هم رضایت‌گیرهایی با خانواده صحبت می‌کنند که قدرت بیان بالاتری داشته باشند.
 یعنی لازم نیست که حتما پزشک باشد؟
می‌تواند پزشک باشد، می‌تواند پرستار باشد و می‌تواند هیچ‌کدام از اینها نباشد.
 مهمترین مشکلی که برای رضایت‌گرفتن در ایران وجود دارد، چیست؟
ما به رضایت‌گیرها می‌گوییم که تصور کن آن مادری که قرار است خبر مرگ فرزندش را بدهی، مادر خودت است، اگر توانستی این کار را انجام بدهی، یعنی در کارت موفق شده‌ای. ما در بخش اعلام خبر مرگ با مشکل
 مواجه هستیم.
 با این شرایط، خود رضایت‌گیر هم شرایط سختی را تجربه می‌کند.
ما در دوره‌های آموزشی به آنها یاد می‌دهیم که همدرد باشند اما دردمند نشوند. هرچند که این اتفاقات بی‌تأثیر نیست، بعضی از اعضای تیم رضایت‌گیر، بعد از مدتی کار را رها می‌کنند، چون برایشان سخت است. به ‌هرحال از نظر روانشناسی، رویارویی با فرد داغدیده، خیلی سخت است و رضایت‌گیر از صبح تا شب با همین افراد ارتباط دارد.
 سخت‌ترین کار اعلام خبر بد مرگ، به مادر است؟
چون مادر و خواهر دلسوزترند. ببینید به‌طور کلی، هورمون پرولاکتین در مادر ترشح می‌شود که دو کار مهم انجام می‌دهد؛ یکی عامل شیردهی به نوزاد است و دومی، مهر مادری ایجاد می‌کند.
   این افراد باید چه دوره‌هایی را بگذرانند؟
سه دوره، مقدماتی، متوسط و عالی است. دوره مقدماتی 12ساعت طول می‌کشد، متوسط، 30ساعت و عالی 90ساعت. در این دوره‌ها به آنها نحوه مواجهه با موضوع و رضایت‌گیری آموزش داده می‌شود.
  انجمن اهدای عضو ایران چه نقشی در این ماجرا دارد و چه زمانی به ماجرای اهدای عضو ورود
 پیدا می‌کند؟
در همه جای دنیا، فرهنگ‌سازی به عهده سازمان مردم‌نهاد سپرده شده است. در ایران هم این تیم در انجمن اهدای عضو ایران که 15‌سال سابقه فعالیت در این زمینه دارد، تشکیل شده و افرادی مثل دکتر نوبخت، رئیس کمیسیون بهداشت مجلس، دکتر فاضل، رئیس سازمان نظام‌پزشکی و هنرمندانی مثل ثریا قاسمی، پرویز پرستویی، مجیدمجیدی و... در تشکیل آن نقش داشتند. فرهنگ‌سازی، آموزش و پژوهش از سوی وزارت بهداشت در قالب یک تفاهمنامه رسمی به این انجمن سپرده شد. یعنی درحال حاضر، تنها مرکز معتبر و رسمی برای فرهنگ‌سازی و آموزش تیم‌ها و جامعه و ثبت اطلاعات، انجمن اهدای عضو ایران است. در این انجمن، کمیته آموزشی به اسم آیروس وجود دارد که به همه رضایت‌گیران سراسر کشور آموزش می‌دهد. ما در انجمن با 6‌هزار خانواده‌ای که اهدا‌کننده عضو بودند، ارتباط داریم و در تلاش هستیم تا برای آنها پرونده الکترونیک تشکیل دهیم.
 به نظر شما خود ایرانیان چقدر تمایل به اهدای عضو دارند؟ در آماری اعلام شده بود که 46‌درصد آمریکایی‌ها تمایل به اهدای عضو دارند، اما این عدد در ایران 10‌درصد بود.
خب، لازم است توضیحی بدهم، 10‌درصد ایرانیان کارت اهدای عضو دارند، علتش این نیست که آنها انسان‌دوست نیستند، علتش می‌تواند این باشد که دسترسی برای گرفتن کارت اهدای عضو، شاید کمی سخت باشد. به همین دلیل ما در تلاش هستیم تا با اپلیکیشنی برای تلفن‌همراه، این دسترسی را آسان کنیم. اگر دسترسی آسان باشد، بالای 80‌درصد ایرانیان، کارت اهدای عضو می‌گیرند. البته این کارت مجوز اهدای عضو نیست، نماد فرهنگ‌سازی دارد، حتی یک‌نفر که مبتلا به سرطان است و تمام بدنش بیمار است هم، با گرفتن کارت اهدای عضو تصمیم‌اش را نشان می‌دهد.
 خودتان هم در بحث رضایت‌گیری ورود
 پیدا کرده‌اید؟
من 11‌سال رضایت‌گیری کردم و بیشتر فعالیتم در بیمارستان مسیح دانشوری بود. در این 11سال، در رضایت‌گیری 1500 خانواده نقش داشتم. یک زمانی خودم رضایت‌گیر بودم و شرایط برای خانواده‌ام خیلی سخت بود. صبح تا شب و شب تا صبح، با تلفن صحبت می‌کردم، به‌طوری که همسرم اتاق کارم را آگوستیک کرده بود تا صدای من بیرون نرود. الان وضع بهتر شده است، چون دیگر رضایت‌گیرها را آموزش می‌دهم و مسئول آنها هستم.

خانواده‌ها چه زمانی برای اهدای عضو رضایت نمی‌دهند؟

یزدان شفی‌خانی- رضایت‌گیر ارشد- می‌گوید که گاهی خانواده‌ها اعلام می‌کنند که فرد فوت‌شده در زمانی که زنده بوده، از اهدای عضو خوشش نمی‌آمده و راضی به این کار نیست. در این زمان ما هم نمی‌توانیم کار زیادی از پیش ببریم. برخی از خانواده‌ها به پزشکان بی‌اعتماد هستند و ماجرای قاچاق عضو را اعلام می‌کنند. گروهی هم هستند که به برخی خبرها مثل زنده‌شدن یک بیمار پس از ماه‌ها مرگ مغزی، استناد می‌کنند و امید دارند که فرد به هوش‌ آید یا زنده شود. انتشار اخبار نادرست در این زمینه خیلی تأثیر دارد. گاهی پیش می‌آید که یک برنامه در صداوسیما، تمام اقدامات فرهنگ‌سازی تیم اهدای عضو را زیر سوال می‌برد. مثلا بعد از یکی از برنامه‌های تلویزیونی، میزان رضایت‌گیری از خانواده‌ها سخت شد. برخی از خانواده‌ها هم هستند که تخصص پزشکی دارند، جست‌وجوی زیاد می‌کنند و به یکی از موارد علمی استناد می‌کنند، مثلا در فلان مورد، فرد می‌تواند زنده بماند، که البته اینها درست نیست و تنها تلاش خانواده برای نپذیرفتن مرگ است.
آمار رضایت‌گیری یزدان شفی‌خانی، بالای 90‌درصد است و عمده‌ترین مشکل را بی‌اعتمادی خانواده‌ها به کادر درمان می‌داند.

خانواده داغدار
چگونه برای اهدای عضو آماده می‌شود؟

مصاحبه اولیه: در این مرحله، نخستین ارتباط با خانواده داغدیده برقرار می‌شود. رضایت‌گیر، به آنها اعلام می‌کند که باید بیمار، معاینه شود و امیدوار است که خبرهای خوبی داشته باشد. رضایت‌گیر معاینه می‌کند، اما خبر خوبی ندارد. به خانواده اعلام می‌کند که خیلی دوست داشت خبر خوبی برای آنها داشته باشد، اما متاسفانه این‌طور نشد. نکته‌ای که باید به آن توجه کرد، این است که هیچ‌کس حق ندارد خبر بد را به خانواده اعلام کند، جز خودِ رضایت‌گیر. در مرحله اول، افراد موثر خانواده شناسایی می‌شوند. این‌که چه‌کسی نقش تعیین‌کننده را دارد، چه کسی نقش آرام‌کننده و چه کسی تاثیرگذار منفی است. گاهی مادر، تاثیرگذار مثبت است و پدر، تاثیرگذار منفی. همه اینها در مرحله اول مشخص می‌شود.
مصاحبه گروهی: مرحله بعدی، مصاحبه گروهی است. اعلام خبر بد 5 مرحله دارد که در آنها، شناسایی افراد هم صورت می‌گیرد. یعنی این‌که آنها از چه قومیتی هستند، کجا زندگی کرده‌اند، در چه سطح فرهنگی و... قرار دارند. اگر خبر بد را پذیرفته باشند، درخواست برای اهدای عضو صورت می‌گیرد، اگر خبر را قبول نکرده باشند، درخواست برای اهدای عضو، کار اشتباهی است. دراین مرحله جلسه‌ای در بیمارستان با خانواده برگزار و تلاش می‌شود تا خبر بد اعلام شود. در این مرحله چند اتفاق می‌افتد، یک خانواده‌ای انکار می‌کند، یکی دچار خشم می‌شود، یکی تقصیر را به گردن پزشکان می‌اندازد. گاهی میان خود اعضای خانواده اختلاف ایجاد می‌شود که مثلا تو نباید برایش موتور می‌خریدی و...
اعلام درخواست برای اهدای عضو: درخواست برای اهدای عضو، پس از پذیرش خبر بد اتفاق می‌افتد. ممکن است این پروسه چند روز طول بکشد. درخیلی از موارد، خانواده‌ها از قضاوت‌شدن از سوی فامیل، می‌ترسند. می‌گویند به ما می‌گویند رفته‌ایم اعضای بدنش را فروخته‌ایم و برگشته‌ایم. مشکل معمولا در قسمت اول است، پس از پذیرش، می‌توان آنها را راضی کرد.
تلاش برای گرفتن رضایت از سایر اعضای خانواده: گاهی پیش می‌آید که خانواده راضی هستند اما مثلا مادر که در خانه است و از خانه بیرون نمی‌آید، در جریان نیست. در این مرحله رضایت‌گیر به خانه فرد داغدیده می‌رود و سعی در قانع‌کردن افراد می‌کند.«یزدان شفی‌خانی» می‌گوید که گاهی خانواده‌ها مسائلی را اعلام می‌کنند که ما به این نتیجه می‌رسیم که مثلا در روستا یا شهرشان، بنرهایی با همین موضوع نصب کنیم. مثلا در یک روستایی در لرستان ما از ورودی روستا تا آخر آن، بنرهایی نصب و موضوع را اعلام کردیم.

«یزدان شفی‌خانی»، هماهنگ‌کننده ارشد تیم رضایت‌گیری برای اهدای عضو از سال‌ها تجربه‌اش
در مواجهه با خانواده‌ها می‌گوید:
هر خانواده، یک داستان

شهروند | یزدان شفی‌خانی، پزشک عمومی است و نزدیک به 6‌سال در زمینه رضایت‌گیری از خانواده‌ها برای اهدای عضو کار کرده و حالا هماهنگ‌کننده ارشد اهدای عضو در دانشگاه‌های علوم پزشکی ایران و البرز است. او در کارنامه‌اش بیش از 236 رضایت مستقیم و 400 رضایت غیرمستقیم را دارد. او در دفتر انجمن اهدای عضو ایران، از تجربه رضایت‌گیری و خاطراتی که در این سال‌ها داشته، می‌گوید.
شناسایی افراد برای اهدای عضو چگونه اتفاق می‌افتد؟
«ما سه سیستم شناسایی خانواده‌ها برای اهدای عضو داریم، یکی از آنها شماره‌های تیم اهدای عضو است که در بخش ویژه بیمارستان‌ها قرار گرفته، زمانی که سطح هوشیاری بیماران پایین می‌رود، با ما تماس می‌گیرند و اعلام وضع می‌کنند، ما آمار این بیماران را به‌طور مرتب گرفته و چند بار در روز تماس می‌گیریم، همچنین شب‌ها از ساعت 8 تا 11 تیم بازرسی به محل می‌فرستیم. بعد از مشخص‌شدن وضعیت، معاینه انجام می‌شود، یعنی دوباره سطح هوشیاری بررسی و پس از آن با خانواده صحبت می‌شود.»
رضایت گرفتن از کدام یک از اعضای خانواده سخت‌تر است؟
«در بحث رضایت گرفتن، موضوع قومیت خیلی مهم است، مثلا اگر در خانواده‌های آذری و شمالی رضایت مادر گرفته نشود، رضایت‌گیر هیچ کاری نکرده است، در قومیت‌های جنوبی اما پدر نقش تعیین‌کننده‌ای دارد، البته خانواده با خانواده متفاوت است و هر خانواده داستان خودش را دارد. مثلا خود من وقتی برای یک پرونده آماده می‌شوم، حتما قبلش جست‌وجو می‌کنم که آن خانواده کجا زندگی می‌کند، پیش‌شماره تلفن همراهش مربوط به کدام شهر است و... این کار را برای ما راحت‌تر می‌کند.»
بهترین حالت یک خانواده
 برای رضایت گرفتن کدام حالت است؟
«رضایت‌ گرفتن از خانواده شهری معمولی، نسبت به بقیه خانواده‌ها راحت‌تر است. برخی از خانواده‌ها با تحصیلات بالا دچار وسواس زیاد می‌شوند و
به خطا می‌روند.»
روزانه چند مورد مرگ‌مغزی
و آماده برای اهدای عضو گزارش می‌دهند؟
«من مسئول تیم اهدای عضو دانشگاه علوم‌پزشکی ایران و البرز هستم، موارد مرگ‌مغزی به تخت‌های‌ آی‌سی‌یوی مراکز درمانی ارتباط دارد. مثلا دانشگاه شهید بهشتی، یک مرکز تروما دارد، اما دانشگاه علوم‌پزشکی تهران، سه مرکز تروما دارد. موارد مرگ‌مغزی به شرایط اقتصادی هم بستگی دارد، زمانی که اتفاقی می‌افتد، فشار افراد بالا می‌رود و ممکن است منجر به سکته و مرگ‌مغزی آنها شود. اما به‌طور کلی، روزانه یک تا دو مورد از مرگ‌مغزی در این دو دانشگاه گزارش می‌شود و ماهانه 20 تا 25 اهدایی داریم که 5 تا 7 مورد آن در البرز اتفاق می‌افتد و 10تا 20 مورد آن در دانشگاه علوم‌پزشکی ایران، مواردی هم هستند که اعلام می‌شوند، اما گزینه اهدای عضو نیستند.»
تیم‌هایی که برای رضایت‌گرفتن
 فعالیت می‌کنند، چند نفر هستند؟
«ما در کرج 15بیمارستان و 5 مرکز فعال داریم. این تیم، 5 نفره است که گاهی افراد از خود بیمارستان هستند و گاهی بیرون از بیمارستان. بعضی وقت‌ها تیم‌های‌مان 60 نفره هم می‌شود.»
سخت‌ترین مورد رضایت‌گیری چه بود؟
«مادری بود که بعد از زایمان دچار تشنج و بعد از آن مرگ‌مغزی شد. صحنه دردناک این بود که مادر و همسرش، نوزاد را بالای سرش می‌آوردند تا گریه کند و مادر صدای بچه را بشنود و بیدار شود. این رضایت‌گیری خیلی سخت بود، اما درنهایت این اتفاق افتاد. یک مورد دیگر هم بود که مردی فوت کرده بود و خانواده اصلا رضایت نمی‌دادند. یک شب همسر آن مرد در خواب دید که همسرش به او می‌گوید شیر را داخل یخچال بگذارد، اگر نگذارد می‌گندد، همین را به مادر همسرش گفت و آنها رضایت دادند. به‌هرحال خانواده‌ها دنبال نشانه هستند.»
برای مرگ‌مغزی چه کسی باید رضایت بدهد؟
«تمام آن افرادی که از او ارث می‌برند، همه‌شان باید رضایت بدهند. مثلا ما یک موردی در بیمارستان عرفان داشتیم که یک مرد، 5 زن داشت. ما باید از همه آنها رضایت می‌گرفتیم، به همین دلیل هماهنگ کرده بودیم تا یکی‌یکی با همسر و فرزندانش صحبت کنیم، حتی موقع خداحافظی با آن فرد هم یک‌ساعت به یک‌ساعت به آنها وقت داده بودیم تا آنها با هم برخوردی نکنند. برای این پرونده من 40 امضا گرفتم.»
حس بعد از رضایت گرفتن برای اهدای عضو چگونه است؟
«همه فکر می‌کنند زمانی که رضایت گرفته می‌شود، حس خوب ایجاد می‌شود، من اما زمانی حس خوبی پیدا می‌کنم که گیرنده عضو، حال خوبی داشته باشد و جراحی با موفقیت انجام شده باشد.»


تعداد بازدید :  287