علیاکبر محمدخانی/طنزنویس
[email protected]
همانطور که میدانید در فیلم تایتانیک یک پسر لات و بیسروپا به نام جِک با یک دختر خانوم به نام رَز دور از چشم خانوادههایشان به شکل مشکوکی دنبال دُمب هم را گرفته و در سوراخ سمبههای کشتی قایم میشدند. میدانم از آن زمان تا حالا بزرگترین سوال ذهنیتان این بوده که این دختر خانوم و آقا پسر در سوراخ سمبههای کشتی تایتانیک چه میکردند؟
با وجود اینکه میدانم افشای این اسرار احتمال ترور بیولوژیکم توسط سرویسهای بیگانه را بالا میبرد، ولی باز میگویم، چون اگر نگویم اطلاعات به این مهمی را باید به گور ببرم.
خیلی دربسته میگویم که در کشتی تایتانیک آخرین نسخه از کتاب ابوعلیسینا درباره دکتری وجود داشته که این دو جوان تشنه علم آن کتاب را برداشته و یک جای خلوت میبرده و با مطالعه آن به شکل علمی و عملی دکتربازی را تمرین میکردند. ناخدای کشتی هم از آن بالا حواسش پرتِ تلاش مجاهدانه این دو جوان طالب علم میشده که ناغافل کشتی به آن گندگی را مثل گاپ به کوه یخ زده و باعث غرق شدن کشتی میشود.
بعد از آن ماجرا خارجیها با از این لباس غواصی چسبانها که آدم خجالت میکشد بپوشد به کف دریا رفته و کتاب به آن کلفتی را برای خودشان استاد کردند و با خواندن خمیر آن کتاب، آمپول را کشف کرده و به جایش یک تف ناقابل هم کف دست ما نگذاشتند.
حال که دهانم باز شده بگذارید یک ماجرای دیگر را برایتان تعریف کنم، حتما از رابطه پیچیده انیشتین با دکتر حسابی خبر دارید؛ گویا انیشتین به شدت به دکتر حسابی حسودیاش میشده، چون دکتر حسابی دکتر بود و او دکتر نبود، که اگر بود حتما همه دکتر انیشتین صدایش میکردند، نه انیشتین خالی. حسودی انیشتین تا جایی پیش میرود که یک شب که دکتر حسابی داشته برای انیشتین سنتور میزده انیشتین فرصت را غنیمت شمرده و از حال قمصور دکتر در آن لحظات سوءاستفاده کرده و به شنیعترین روش دکتر حسابی را حسابی تخلیه اطلاعاتی میکند و بدینترتیب فناوری ریاضی فیزیچ را به خارج میبرد.
این دو مثال نشان میدهد اصولا اجنبیها مرض دارند و مدام درحال دزدی و کاپیبرداری از ما هستند. مثلا اینها آمدند دیدند ما یک چیز جالبی داریم به نام «گردش آزاد اطلاعات.» گفتند، «اِ،نه، خیلی جالب است، ما چرا گردش آزاد اطلاعات نداشته باشیم؟» پس مفهوم به این تُپلی را برای خودشان کاپی کردند.
اما چون خنگ هستند و چشمهایشان زاغ است و موهایشان را مِش میکنند، احمقانهترین برداشت را از مفهوم به این باقلوایی کردند، چون بعد از کاپیبرداری از مفهوم وطنیِ ما، کارشان این شده بود که شب و روز در تلگرام و اینترنت بچرخند و در اطلاعات خصوصی مردم آزادانه گردش کنند.
هر چقدر هم ما به ایشان گفتیم: «نکنید این کارها را، این گردش آزاد اطلاعات با آن چیزی که شما اجرا میکنید فرق میکند» زیر بار نمیرفتند.
اینها اصرار ما را که دیدند گفتند خب بگویید ببینیم «گردش آزاد اطلاعات یعنی چه؟»
ما گفتیم ساده است، بروید برای کارمندان روزنامه اطلاعات خودتان یا اطلاعات فرودگاه یا هر اطلاعات دیگر لوبیاپلو با سبزی خوردن و فلاسک چای و هندوانه جور کنید و با مینیبوس یا وانت به اطراف شهر ببرید تا اینها آزادانه در طبیعت گردش و وسطی بازی کنند.
ولی آنها چون فکر میکردند ما داریم آنها را اسکل میکنیم، به همان روش خندهدار خودشان به «گردش آزاد در اطلاعات خصوصیِ» مردم مملکت خودشان ادامه دادند.