شماره ۴۲۸ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۵ آبان
صفحه را ببند
پدر «هستی» زندگی‌اش را داد تا دیگر شلیک، یک رسم و سنت نباشد
اهدای 1000 مترزمین برای حمایت از جان کودکان
هستی 11‌ساله در مراسم عزاداری قربانی یک رسم اشتباه در چهارمحال و بختیاری شد

شهروند| پدر دختربچه‌ای که در اثر تیراندازی در یک رسم غلط ،جان خود را از دست داد، با اهدای 1000 مترمربع زمین برای احداث موزه، ضمن زنده نگه‌داشتن یاد این کودک، در راستای تنویر افکار عمومی و حفاظت از محیط‌زیست اقدام کرد.
یک یادگاری از هستی
پس از گذشت یک‌ماه از مرگ تلخ هستی 11ساله که در یک مراسم عزاداری قربانی رسم تیراندازی شد، حالا خانواده هستی تصمیم گرفتند تا با اهدای یک زمین در نزدیکی مقبره دختر خردسال، فرهنگسرای حمایت از جان فرزندان در مقابل خرده‌فرهنگ‌ها و رسومات غلط و همچنین عدم شکار حیوانات و حفاظت از محیط‌زیست و هوای پاک تأسیس شود.
مهرماه امسال بود که هستی به همراه خانواده‌اش برای شرکت در یک مراسم عزاداری از شهر فارسان به مسجدسلیمان رفت و گلوله‌ای که از اسلحه یکی از حاضران در مراسم عزاداری شلیک شد، جان دختربچه بی‌گناه را گرفت.
اما ماجرا چطور رخ داد؟
رویا اسدی، مادر هستی در این‌باره گفت:  روز جمعه 11مهرماه بود که به ما خبر دادند عموی پدرشوهرم که از افراد بزرگ و سرشناس شهرستان مسجدسلیمان بود، فوت کرده است. ساعت 5 صبح روز شنبه 12مهرماه از شهرمان فارسان در استان چهارمحال و بختیاری به سمت مسجدسلیمان حرکت کردیم. حوالی ظهر به مقصد رسیدیم و به خانه عموی پدرشوهرم رفتیم. به محض ورود ما ناگهان 2مرد جوان که اسلحه در دست داشتند، شروع به تیراندازی هوایی کردند. هستی وقتی صدای شلیک گلوله‌ها را شنید خیلی ترسید و درحالی‌که خودش را پشت من پنهان کرده بود، وحشت‌زده می‌گفت «مامان من می‌ترسم.» آن روز به‌خاطر گرمای هوا، مراسم به بعد از ظهر موکول شد. حدودا ساعت 4 بعدازظهر بود که از خانه خارج شدیم و به سمت قبرستان رفتیم. این درحالی بود که تیراندازی‌های هوایی همچنان ادامه داشت.
او ادامه می‌دهد: وقتی به قبرستان رسیدیم بعد از غسل میت، همه پشت‌سر روحانی ایستادیم و نماز میت خواندیم. تصمیم نداشتم زمانی که می‌خواهند متوفی را دفن کنند همراه جمعیت بروم. با خودم گفتم در سایه صبر می‌کنم تا مراسم تمام شود اما نمی‌دانم چه شد که در بین جمعیت قرار گرفتم و دیگر نتوانستم خارج شوم. در همین هنگام بود که صدای شلیک گلوله بار دیگر به گوش رسید. فقط دوست داشتم مراسم زودتر تمام شود و به خانه برگردیم. شلیک تیرهای هوایی همچنان ادامه داشت و با هر شلیک، هستی می‌لرزید. در همین زمان بود که احساس کردم دست دخترم که در دستم بود، کشیده شد. فکر کردم که او از ترس قادر به حرکت نیست. به او که نگاه کردم. دیدم به طرف جلو خم شده و سرش پایین افتاده است. خواستم چیزی بگویم که ناگهان هستی روی زمین دراز کشید و سرش را روی دستش گذاشت و دیگر حرکت نکرد. با نگرانی صدایش کردم اما جوابی نشنیدم. خم شدم و او را در آغوش گرفتم و در همین هنگام بود که متوجه شدم دستم خونی شده است.
مادر هستی می‌گوید: شوکه شده بودم. بدن دخترم را وارسی کردم و متوجه شدم که یکی از گلوله‌های شلیک شده از سوی شرکت‌کنندگان در مراسم، به کتف او اصابت کرده است. یکی از مردها خودش را به ما رساند و هستی را در آغوش گرفت. در همان لحظه همسرم و پدرش که متوجه ماجرا شده بودند، آمدند. آنها هستی را سوار ماشین کردند و به طرف بیمارستان راه افتادند. ما هم پشت سر آنها حرکت کردیم و راهی آن‌جا شدیم.
هستی به بیمارستان 22بهمن مسجدسلیمان منتقل شد. گلوله‌ای که از اسلحه دولول شکاری شلیک شده بود به کتف چپش برخورد کرده و جراحت عمیقی ایجاده کرده بود. تیم پزشکان تلاش زیادی کردند که هستی دوباره به زندگی بازگردد اما به‌خاطر شدت جراحات وارده و خون زیادی که از او رفته بود، دختربچه 11ساله خانواده اسدی دوام نیاورد و جانش را از دست داد.
با مرگ دختر خردسال، پلیس وارد ماجرا شد و تحقیقات درباره مرگ دختربچه شروع شد و در همان بررسی ابتدایی مرد جوانی که با شلیک اسلحه شکاری باعث مرگ هستی شده بود، بازداشت شد و این درحالی بود که هستی در قبرستان شهر فارسان آرام گرفته بود.
یک تصمیم بزرگ
حالا چند روزی است که مراسم چهلم هستی برگزار شده است و هنوز خانواده دختر 11ساله جای خالی او را احساس می‌کنند. اما ماجرای هستی به همین‌جا ختم نشد چرا که والدین او پس از برگزاری مراسم چهلم دخترشان دست به کاری زدند تا نام دخترشان برای همیشه ماندگار شود. پدر هستی در اقدامی خیرخواهانه 1000 مترمربع از زمینی را که در نزدیکی محل دفن دخترش به‌تازگی خریده بود برای احداث موزه‌ای با اهداف فرهنگی و محیط‌زیستی به سازمان محیط‌زیست استان چهارمحال و بختیاری واگذار کرد.
وی در گفت‌وگویی با «شهروند» درباره این کار خداپسندانه‌اش می‌گوید: من و همسرم‌ سال 72 باهم ازدواج کردیم و پس از یک‌سال پسرمان به دنیا آمد. 8‌ سال طول کشید تا با کلی دعا و راز و نیاز سرانجام خدا، هستی را به ما داد. با ورود هستی به زندگی‌مان همه چیز برایمان تغییر کرد. به دنیا آمدن او برایمان سرشار از خیر و برکت بود.
وی در ادامه گفت: حالا که این اتفاق افتاده است، دوست داشتم کاری انجام دهم تا روح دخترم برای همیشه در آرامش قرار بگیرد و از طرفی یک فرهنگ‌سازی نیز انجام شود. به همین‌خاطر با همسر و بزرگ‌ترهای فامیل مشورت کردم و در نهایت تصمیم گرفتم 1000 متر از 3000 متر زمینی را که مدتی قبل از مرگ دخترم در نزدیکی محل دفن او خریداری کرده بودم را برای احداث موزه در نظر بگیرم. پس از این‌که این زمین را به سازمان محیط‌زیست واگذار کردم برای شروع کار موزه، اسلحه شکاری‌ای که داشتم و حتی یک‌بار هم با آن شلیک نکرده بودم را اهدا کردم تا بعد از ساخت موزه در آن‌جا نگهداری کنند. امیدوارم این کار باعث شود بقیه مردم نیز اسلحه‌هایش را تحویل این موزه دهند. از طرفی درخواست کرده‌ام در کنار این موزه یک خیریه نیز تأسیس شود تا در این مرکز از حقوق کودکان دفاع شود.
وی درباره روند پیگیری پرونده مرگ دخترش می‌گوید: پس از آن ماجرا ما شکایت کردیم و طبق آخرین خبری که در دست دارم فرد ضارب در زندان به سر می‌برد. تا به امروز که هیچ‌کدام از خانواده ضارب پا پیش نگذاشته است اما در هر صورت اعلام کرده‌ایم اگر خانواده فرد ضارب تلاش خود را بکنند تا این رسم غلط برای همیشه برچیده شود و مجلس قانونی درباره این رسم تصویب کند، آن موقع می‌توانیم درباره بخشش فکر کنیم اما در غیراین‌صورت تنها خواسته ما قصاص کسی است که دخترمان را برای همیشه از ما گرفته است.

 


تعداد بازدید :  197