شماره ۱۳۶۷ | ۱۳۹۶ سه شنبه ۲۲ اسفند
صفحه را ببند
کنشگران جبهه مردم
واکاوی نقش و کارکرد یاریگرانه اصناف در تاریخ

|  نسیم خلیلی  |

از شاطر جلال پیروزی‌فرد
تا حاجی باقر شَعر‌باف
«چهارسوق ایثار»، کتابچه‌ای کوچک به کوشش ابوالقاسم شایق و غلامرضا حسن‌پور است که با نقشی از سقف گنبدین و مقرنس‌کاری بازارچه‌های تاریخی یزد، قصه‌هایی از یاریگری اصناف و بازاریان این شهر را در هنگامه‌های انقلاب و جنگ در تاریخ معاصر روایت می‌کند. قصه‌هایی دل‌نشین که در آنها بوی هل و گلاب کیک یزدی و عطر و عبیر‌اش گندم‌های سنتی را در میان صدای گلوله و آتش‌بار در پسِ خاکریزهای جبهه می‌توان حس کرد. راویان این کتاب، تاریخ اجتماعی یاریگری اصناف را در برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران روایت کرده و گواهی داده‌اند صنف قناد و شیرینی‌پز یزدی، در جایگه صنفی محبوب و پرکار در این شهر، چگونه برای روحیه‌بخشی یاریگرانه به رزمندگان به جبهه رفته‌اند تا در میانه جنگ کیک یزدی بپزند. نویسندگان این کتابچه همچنین از فالوده‌سازانی سخن رانده‌اند که در فالوده معطر یزدی به اندازه‌ای بسیار می‌پخته، با شربت گلاب و دیگر عرقیات خوش‌بو به همراه یک نفر با ماشین به شلمچه می‌فرستاده‌اند. آنها روایت کرده‌اند صنف‌هایی همچون صافکار، باتری‌ساز و تعمیرکار خودرو و آرایشگر و چلوکبابی، همچون یاریگرانی آرام و بی‌هیاهو چه محبوبیتی در میان رزمندگان جنگ داشته‌اند؛ همین‌گونه صنف نانوایان که با شوری سرخوشانه هزاران قرص نان را شبانه می‌پخته‌اند تا با هواپیما به خط مقدم بفرستند. محمد‌حسین نجفی، راوی این قصه درباره عطر نان تازه در شب‌های آرام یزد که همه مردم جز بسیاری از اهالی صنف نانوایان در خواب بوده‌اند، می‌نویسد «شاطر جلال پیروزی‌فرد رئیس صنف نانواهای یزد، انسانی بسیار دلسوز بود. او و برادرش شاطر ‌کاظم، شب با ماشین شخصی خودشان راه می‌افتادند و نانواها را برای پخت نان بسیج می‌کردند. با پیگیری این افراد در شهر یزد از شب تا صبح چندین ماشین پر از نان آماده ارسال می‌شد. دلیل پخت شبانه هم این بود که صبح مردم به خاطر جبهه با کمبود نان رو‌به‌رو نشوند». اصناف، آنچنانکه این روایت‌ها می‌نمایانند، در هنگامه رنج و بلاهای جامعه، تنها در اندیشه دستیابی به سود و پیشه روزانه‌شان نبوده که نه‌تنها می‌کوشیده‌اند نیاز جبهه‌های جنگ را برآورند، در اندیشه زیست روزمره همشهریانی نیز بوده‌اند که هر روز برکنار از جنگ برای سفره به نان تازه نیاز داشتند. راویان این کتاب، همسانِ این رویکرد را در میان صنف نانوایان که پیوندی نزدیک‌تر با مردم به نسبت دیگر صنف‌ها داشتند، در بخش تاریخی مربوط به انقلاب هم بازگفته، نوشته‌اند پس از دستور رهبران انقلاب برای اعتصاب سراسری، اعضای صنف نانوا به سراغ روحانی بزرگ شهر رفته، از او پرسیده‌اند «نانواها چه بکنند» و روحانی نیز در همراهی با مردم و نانوایان گفته ‌است «نان مردم را به موقع و باکیفیت بپزید». نویسندگان این کتابچه اما یادآور شده‌اند هرچند صنف نانوا با وجود میل باطنی، برای برآوردن نیاز روزمره مردم به نان به اعتصاب و مبارزه نپیوستند، اما در پی کارشکنی‌های حکومت، رنج و سخت فراوانی را تاب آوردند «حکومت شاهنشاهی برای توزیع گندم و آرد مشکل درست می‌کرد تا مردم را در تنگنا قرار دهد. هنگامی که موضوع را با حاج آقا در میان می‌گذاشتیم، ایشان از افراد خیرمند کمک می‌گرفتند و آرد و نان مردم تهیه می‌شد». این داده‌های تاریخی افزون بر آن‌که اهمیت یاریگرانه صنف نانوایان را در برهه‌های حساس تاریخی می‌نمایاند، آگاهی‌هایی جذاب درباره ساختار حمایتی اصناف در تاریخ معاصر ایران نیز دربردارد. کسانی که با کارکرد و جایگاه اصناف ایرانی در تاریخ آشنا بوده‌اند، همچون جان فوران در کتاب «مقاومت شکننده» نوشته‌اند آنان در گذر تاریخ به دو طبقه پشتوانه داشته‌اند؛ یکی بازرگانان که اصناف بیش‌تر برای آنها کار می‌کردند، دیگر عالمان روحانی. این روایتگران تاریخ یادآور شده‌اند روحانیان با میل بسیار، داوطلبانه پشتیبانی از طبقه‌های گوناگون اصناف را برعهده می‌گرفته، صنعتگران در سایه این پشتیبانی‌ها به آسودگی روزگار می‌گذراندند.
جهانگردانی که در دوره‌های گوناگون تاریخی به ایران سفر کرده‌اند نیز این توجه به نیاز مردم و دغدغه اجتماعی را در میان اصناف روایت کرده‌اند. کوتزیبیو، جهانگردنویس روس که به‌سال 1282 در ایران بوده، در گذر از بازار تبریز به واقعیت‌هایی درنگ‌آمیز درباره دغدغه‌های اجتماعی پیشه‌وران تبریزی دست یافته است و روایت می‌کند اگر یک خرده‌فروش کالاهای مشتری را در دسترس نداشت، به آسانی مسأله را فرو نمی‌گذاشت و برای رضایت مشتری و برآوردن آنی نیاز او، آن کالا را از همکاران خود وام می‌گرفت. هرچند شماری از پژوهشگرانی که درباره اصناف و ماهیت‌شان نوشته‌اند، بر این باورند یاریگری و دغدغه‌های اجتماعی، بخشی از کارکرد اقتصادی و اجتماعی اصناف در تاریخ ایران بوده اما واقعیت آن است که شاطر جلال و برادرش هر دو به‌عنوان یاریگرانی نیکو روش و محبوب به تاریخ پیوسته‌اند و آنان را در کنار صاحبان صنف‌هایی می‌توان پنداشت که از گذشته‌های دور نمادهای یاریگری صنفی در جامعه و زمانه‌شان بوده‌اند. مثلا مسگر ساده زمان شاه عباس یکم صفوی در اصفهان که مقصودبک نام داشته، برپایه داده‌های کتاب‌های تاریخ اجتماعی همچون «تاریخ ری و اصفهان» نوشته حسن جابری انصاری، نماد یاری به مردم و پایه‌گذار ساخت بازارچه، چهارسوق و کاروانسرایی برای همشهریانش بوده ‌است. پیشه‌ورانی دیگر همچون حاجی سیدحسن صباغ و حاجی باقر شَعرباف نیز در همین دسته می‌گنجند که محمدطاهر نصرآبادی در کتاب «تذکره نصرآبادی» روایت کرده است چگونه با نیک‌اندیشی بخشی از درآمدشان را برای یاری به اشخاص پریشان و محنت‌زده اختصاص داده بود و اگر کسی از اعضای صنف‌ها تهیدست از دنیا می‌رفت، هزینه‌های مراسم درگذشت و تدفین‌شان را می‌پرداختند. جز این پیشه‌وران دوست‌داشتنی و نامدار، بی‌شمار پیشه‌ورانی دیگر نیز در تاریخ اجتماعی به یاری مردم زمانه‌شان شتافته‌اند که نامی از آنها برجای نمانده اما کوشش‌شان برای ساخت بناهای همگانی، نام صنف‌شان را در جایگاه یاریگر مردم در تاریخ زنده نگه داشته است. مسجدهای حمالان و شیره‌پزان و مدرسه کاسه‌گران در اصفهان روزگار صفوی و بسیار بناهای دیگر در دوره‌های گوناگون تاریخ ایران در این میان نمونه‌هایی روشن به شمار می‌آیند. کنت دوگوبینو، فیلسوف و جهانگرد فرانسوی هنگام سفر به ایران در دوره قاجار، اصناف ایران در روزگار ناصرالدین‌شاه را بسیار پویا دریافته، آنها را با اصناف فرانسوی در زمان سلطنت لویی برابر کرده است. مهدی کیوانی نیز در کتاب «پیشه‌وران و زندگی صنفی آنان در عهد صفوی» یادآور می‌شود «در بازارهای کنونی ایران، اعضای ثروتمند یک کسب، به اعضای فقیرتر و دچار پریشانی کمک می‌کنند؛ آنها این کمک را به‌عنوان وظیفه‌ای اخلاقی و مذهبی و تداوم رسم اصناف باستانی می‌بینند».
محاصره خلیفه المقتدر
و بست‌نشینی چینی‌بندزن‌ها
داده‌هایی در این میانه در منابع و پژوهش‌های تاریخ اجتماعی نشان می‌دهد پیشه‌وران و اصناف، گاه به مبارزانی در برابر ستم طبقه حاکم در پشتیبانی از خرده‌پیشه‌وران و توده‌های ضعیف مردم بدل شده‌اند. صباح ابراهیم سعید الشیخی در کتابی درباره اصناف در عصر عباسیان، گواه‌هایی دراین‌باره از تاریخ میانه اسلامی آورده است که البته بی‌تردید تنها به همان دوره محدود نشده، در دیگر دوره‌های تاریخی نیز نمونه‌هایی همسان آن می‌توان جست «در ‌سال 305 هجری قمری امیر بصره مقرر ساخت که بازارها باید میزان معینی کالا تولید کنند، پس بازاریان در برابر او به‌پا خاستند و او را در خانه‌اش محاصره کردند، تا آن‌جا که خلیفه المقتدر ناگزیر از برکنار کردن او گردید». الشیخی همچنین یادآور می‌شود «بارها اصناف در برابر مالیاتهایی که دولت وضع می‌کرد، ایستادگی کردند، بافندگان پارچه‌های پنبه‌ای و ابریشمی در بغداد، هنگامی که بویهیان مالیاتی بر مبنای یک‌دهم از تولیدات آنها مقرر ساختند، به‌پا خاستند و تا این مالیات ملغی نگردید، وضع آرام نگرفت». همسان این روایت را در تاریخ معاصر نیز می‌توان جست که زیست شورمندانه اجتماعی پیشه‌وران و صاحبان اصنافی را می‌نمایاند است که هرگز در گذر تاریخ در برابر بحران‌های اجتماعی آرام نمانده‌اند. نمونه روشن آن را در رخداد بست‌نشینی در دوره مشروطه می‌توان دید. نخست 60 نفر از بازرگانان  در باغ سفارت انگلیس در جریان یکی از این بست‌نشینی‌های معترضانه متحصن شدند اما شمارشان به‌زودی به 14‌هزار نفر رسید. کمیته سران اصناف، این جمعیت را که بیش‌تر از اهالی بازار بودند، سامان می‌بخشید. یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» به تفصیل از مناسبات و روزمرگی‌های این اصناف مبارز نوشته، به روایت‌هایی از ناظران این رخداد اشاره می‌کند که گفته‌اند بیش از 500 چادر در باغ سفارت دیده‌اند زیرا همه اصناف حتی پینه‌دوزها، گردوفروش‌ها و چینی‌بندزن‌ها نیز هریک چادری ویژه داشته‌اند. رویکرد یاریگرانه اصناف و رهبران‌شان در این اعتراض بزرگ مدنی اما آن‌جا است که کمیته سران اصناف با دریافت وجه‌هایی از بازرگانان، معاش کارگرانی را برمی‌آوردند که به دلیل تحصن، دیگر درآمدی نداشتند. این رخدادها درحالی در دوره مشروطه روی می‌دهد که در زمانی نزدیک به آن دوره، حکومت قاجار در پی آگاهی از همین جایگاه مهم مبارزاتی و منتقدانه تاریخی اصناف می‌کوشد آنان را در مدیریت و امور حکومتی دخالت دهد؛ پاره‌ای منابع تاریخی روایت کرده‌اند اصناف افزون بر دیگر گروه‌های شهری مانند دسته‌های قومی، مذهبی و زبانی، طرف مشورت حکومت مرکزی در تعیین مامورانی مهم همچون میراب، مباشر، محتسب، داروغه، کلانتر، شیخ‌الاسلام و امام‌جمعه بوده، رییسان‌شان واسطه میان اعضای صنف از یک‌سو و مردم از سوی دیگر با حکومت به شمار می‌رفته‌اند. سرجان ملکم در کتاب «تاریخ کامل ایران» دراین‌باره می‌نویسد «در هر شهر و آبادی، در مورد هر امری، تجار و صنعتگران هر کدام سرکرده یا نماینده‌ای دارند که موظف به حفظ منافع خاص صنف خود است و شاه او را متصدی قرار می‌دهد و همه نظریات و خواسته‌های موجود را با حاکم شهر حل‌وفصل می‌کند». حکومت‌ها اما با وجود این آگاهی و اهمیت‌بخشی به اصناف، در بسیاری از زمینه‌ها از اهمیت و کارکرد آنها غافل شده، حتی گاه اصناف و یاریگریشان به مردم و جامعه را، رقیب قدرت متمرکز خود می‌دانسته‌اند. روزگار پهلوی اول از این منظر، به‌ویژه وضع اصناف در تاریخ معاصر از نظر تنوع رویکردها جالب توجه است؛ هرچند اصناف در میان این دوگانگی‌ها هرگز رویکرد یاریگرانه‌شان را رها نکرده‌اند. برنامه سراسری مدرنیزاسیون در گستره فراگیر فرهنگ، سیاست و جامعه ایران در دوره پهلوی اول، محدود کردن نیروی سنتی و تاریخی گروه‌هایی تاثیرگذار همچون اصناف را در نظر داشت؛ بخش‌هایی از جامعه که در نبودِ دولت نیرومند و یکپارچه مرکزی، سالیانی دراز به یک نهاد قدرتمند پشتیبانی برای مردم بدل شده بودند. حاکمیت اکنون می‌کوشید این نیرو و اهمیت را با جایگزینی نهادهای مدرن بپوشاند. این درحالی بود که هیأت اتحادیه اصناف تهران در آستانه کودتای رضاخانی، در اطلاعیه‌ای به همه اصناف اعلام داشت برای قطع ریشه فساد قاجاری برخاسته و قیام کرده و به گونه‌ای خود را در کنار اهداف رضاخان گذارده است. چنین تکاپوهایی دوگانه را نیز البته گونه‌ای یاریگری و دارای کارکرد اجتماعی می‌توان به شمار آورد که اصناف در تعامل با قدرت کلان سیاسی، در پشتیبانی از مردم انجام می‌داده‌اند. یاریگری‌هایی اینچنین به دلیل گرایش‌های سیاسی البته همواره مسیری یکسان نمی‌پیموده است؛ از همین‌رو آن اصناف و بازرگانان هنگامی که درمی‌یابند هدف پهلوی اول برپایی تجددی است که دستاورد آن در کوتاه‌مدت، هرچند با پایه‌گذاری صنایع نوین همراه است، اما به فراوانی واردات در برابر صادرات، گرانی کالاها و کاهش توان خرید مردم می‌انجامد، خط و مسیر خود را از حکومت جدا کرده، با پیوستن به گروه‌هایی دیگر در جامعه، با برنامه‌های غیربومی حکومت به رویارویی برخاسته، کوشیدند به روشی دیگر خود را همچنان یاریگران صنف‌های خویش و مردم اجتماع بدانند و بنمایانند.

 


تعداد بازدید :  180