شماره ۱۳۶۷ | ۱۳۹۶ سه شنبه ۲۲ اسفند
صفحه را ببند
«عباد غفوری» برگزار‌کننده یک رویداد فرهنگی در تهران است و از تلاشش برای بهبود فرهنگ مردم می‌گوید
همه چیز شدنی‌ است، اما باید تلاش کرد
همایش «صبح خلاق» یک رویداد کاملا رایگان است و همه مردم می‌توانند در آن شرکت کنند تصاویری که از رویدادهای ما منتشر شد با بهترین شهرهای دنیا مثل نیویورک و پاریس هم‌ترازی می‌کند خبرنامه ما به 600‌هزار نفر از شرکت‌کنندگان در سراسر دنیا ارسال می‌شود و آنها تصاویر تهران را جوری می‌بینند که شاید قبل آن فکرشم را هم نمی‌کردند

محدثه عیوض‌خانی| دو یا سه ماه پیش بود که با رویدادی به نام «صبح خلاق تهران» آشنا شدم. به‌طور ساده می‌توان این‌گونه تعریف کرد: «یک صبح جمعه، برنامه سخنرانی 20دقیقه‌ای، به‌علاوه صرف صبحانه». از طریق دوستی به این رویداد دعوت شده بودم. برای من که آدم سحرخیزی نیستم دیدن کلمه «صبح جمعه» و فکر این‌که روز تعطیل را باید زود از خواب بیدار شوم، واقعا دردناک بود. اما وقتی به «برج آزادی» محل برگزاری این رویداد رفتم با صحنه عجیبی روبه‌رو شدم، حدود 300 نفر از دختران و پسران جوانی که زودتر از من برای شرکت در این برنامه فرهنگی آمده و در صف انتظار ایستاده بودند، این موضوع را برایم جالب‌تر کرد. درباره‌اش بیشتر برای‌تان می‌گویم: «رویداد صبح خلاق (CreativeMornings) عنوان رویدادی بین‌المللی است که اکنون در بیش از 180 شهر در سراسر دنیا برگزار می‌شود و هدف از برگزاری آن ایجاد بسترهای لازم جهت شکوفایی و رشد خلاقیت در جامعه و همچنین افزایش سطح فرهنگ عمومی جامعه است. این رویداد در یک جمعه از هر ماه میلادی با یک موضوع واحد در سراسر دنیا برگزار می‌شود و تمام شهرهای برگزارکننده، از یک سخنران مرتبط با موضوع دعوت می‌کنند تا در رویداد سخنرانی کند. حضور در این رویداد برای تمام افراد جامعه آزاد و رایگان است.» برای این‌که درباره «صبح خلاق تهران» بیشتر بدانیم، با کسی صحبت کردم که این رویداد را به تهران آورده است. آقای «عباد غفوری» که درباره خودش، داستان «صبح خلاق» و مشکلاتی که با آنها مواجه بوده، با او به گفت‌وگو نشستم.

  لطفا کمی از زندگی‌تان برای ما بگویید و ما را با خودتان آشنا کنید.
من متولد 1370 هستم. در نوشهر به دنیا آمدم، ولی آن‌جا زندگی نکردیم. تا کلاس اول ابتدایی بابل زندگی می‌کردیم و بعد از آن به خاطر شغل پدرم که رستوران‌دار بود، به تهران آمدیم. در تهران به مدرسه رفتم و دبیرستان رشته ریاضی فیزیک خواندم. از نوجوانی به برنامه‌نویسی علاقه‌مند بودم. کمی کارهای مربوط به آن مثل کدنویسی و دیگر چیزها را انجام می‌دادم. وبلاگ هم داشتم. بعد از دبیرستان کنکور دادم و رشته نرم‌افزار را که دوست داشتم، هم در تهران و هم شمال قبول شدم، اما نرفتم. چون بررسی کردم و دیدم ساختاری که در دانشگاه آموزش می‌دهند آن ساختاری نیست که من خودم یاد می‌گیرم. در اصل چیزی که دانشگاه آموزش می‌داد تناسبی با بازار کار نداشت، بنابراین دانشگاه نرفتم و برنامه‌نویسی را خودم پیگیری کردم. همان سال‌ها یعنی تقریبا در 18سالگی شرکتم را ثبت کردم؛ یک شرکت برنامه‌نویسی. از ابتدا با مبلغ خیلی کمی که داشتم، کار را شروع کردم و تعدادی از دوستان هم به من اضافه شدند و کم‌کم کارمان شکل گرفت و ادامه پیدا کرد. در همین زمینه جلو رفتم. این را هم بگویم که من اصلا کلاس آموزشی نرفتم و همه آموزش‌هایم از طریق اینترنت بود. فقط یک دوره کلاس رفتم، ولی عملا این‌طور شد که چیزی را یاد می‌دادند که من از قبل بلد بودم. روش کار من در برنامه‌نویسی، روشی بود که خارج از ایران انجام می‌دادند و این تا حدی کار من را متمایز کرده بود. کم‌کم کارم به سمتی رفت که اختصاصا برنامه‌نویسی می‌کردم و این باعث شد کارهای تکنیکال مثل برنامه‌نویسی برای سازمان‌ها را انجام می‌دادم. هنوز هم در شرکتم این کار را دنبال می‌کنم. چند وقتی هم هست که در اتاق بازرگانی ایران و سوییس حضور دارم و سایت اتاق بازرگانی با من است.
  پس باید درآمد خوبی داشته باشید...
بد نیست. خیلی چشمگیر نیست، ولی راضی هستم.
  تا الان از این‌که دانشگاه نرفتید پشیمان نشدید؟ یا به این فکر نیفتادید که مدرک دانشگاهی داشته باشید؟
نه. هیچ‌وقت.
  با توجه به این‌که ما آدم‌های مدرک‌گرایی هستیم، برخورد بقیه با این موضوع چیست؟
من در مدتی که کار کردم، یعنی این 8 یا 9 سال، با اطمینان می‌گویم هیچ‌کس از من نپرسیده که دانشگاه رفتم یا نه، یا رشته دانشگاهی من چه بوده. من در معرفی خودم و کارم برای مشتری‌ها، جوری برخورد می‌کنم که قضاوتی روی این موضوع نداشته باشند. همیشه در شروع کار به‌طور کامل همه چیز را به مشتری توضیح می‌دهم. کاملا شفاف. این کار باعث اعتمادسازی می‌شود. اوایل هم که کار را تازه شروع کرده بودم، راستش پروژه‌ها آن‌قدر بزرگ نبود که مشتری بخواهد من را بررسی کند. مثلا طراحی سایت آموزشگاه موسیقی بود، یا کارهایی از این دست. در کل مهم این است که من چطور خودم را ارایه می‌کنم. اگه خوب خوب این کار را انجام ندهم، حتما مشتری سراغ مدرک و رشته دانشگاهی را می‌گیرد.
  هیچ وقت فکر نکردید از ایران مهاجرت کنید؟
نه اصلا. زمانی موقعیتش را داشتم، ولی نرفتم.
  برای کاری که انجام می‌دهید و تخصصش را دارید، موقعیت کاری در ایران بهتر است یا خارج؟
مهمترین چیزی که در آن‌جا هست و این‌جا نه، تخصصی‌بودن کارهاست. ما در بازار کار تعداد زیادی شرکت و آدم غیرمتخصص داریم که دارند کار می‌کنند و همین باعث شده سلیقه مردم پایین‌تر بیاید. خارج از ایران را تجربه نکردم، ولی چیزی که شنیدم این بوده که خارج از ایران یا حداقل در آمریکا که برنامه‌نویسی را با ساختار درستی کار می‌کنند، هر گوشه کار توسط یک نفر متخصص انجام می‌گیرد. این موضوع در پیشرفت کلی شغل‌شان خیلی موثر است. این‌جا این‌طور نیست. در زمینه کاری من و همچنین در حوزه استارآپ تازه و جوان هستیم. آنها خیلی از ما جلوترند. سرعت رشدمان بالاست، ولی هنوز راه زیادی داریم. برای کسی که در این زمینه‌ها متخصص است، مسلما امنیت شغلی و پتانسیل کاری در آن‌جا بالاتر است، ولی خدا را شکر این‌جا هم موقعیت‌های شغلی زیادی در این زمینه وجود دارد.
  دوست دارم زودتر برویم سراغ «صبح خلاق». ایده برگزاری این رویداد چطور به ذهن شما رسید و اصلا چطور با آن آشنا شدید؟
خیلی اتفاقی با «صبح خلاق» آشنا شدم. یک وب‌سایتی بود که به سبب کار برنامه‌نویسی زیاد به آن‌جا سر می‌زدم. بار نخست اسم «صبح خلاق» creative morning را در آن وب‌سایت دیدم. برایم جالب شد که این creative morning چیست. جست‌وجو کردم و همین‌طور سایت آن را دیدم و کمی با کاری که می‌کنند آشنا شدم. اواخر فروردین ‌سال گذشته بود. فهمیدم که این رویداد درواقع یک‌جور همایش است. راستش همیشه جزو مخالفان سرسخت بیشتر همایش‌هایی بودم که در ایران برگزار می‌شود، چون اتفاقی که در آنها می‌افتد گاهی شبیه به کاسبی است. برنامه به این شکل پیش می‌رود که می‌گویند یک همایش برگزار می‌کنیم، وزیر و نماینده وزیر را دعوت می‌کنیم، اسپانسر می‌گیریم و درنهایت یک مقدار پول برای‌مان می‌ماند. چیزی که سخنران‌ها ارایه می‌دهند هم بی‌فایده است. مطلبی را از اینترنت جست‌وجو می‌کنند و همان را به مردم تحویل می‌دهند. من خودم هیچ‌وقت در این همایش‌ها شرکت نمی‌کنم و اصلا دوست ندارم.
اما درباره «صبح خلاق» چیزی که در وهله نخست برایم جالب شد، این بود که یک رویداد کاملا رایگان است، دوم این بود که همه می‌توانند در این رویداد شرکت کنند و هیچ‌کس بررسی نمی‌شود و این‌که از یک جامعه همه افراد می‌توانند جذب شوند، اتفاق جالبی بود.
این دو مورد نخستین چیزهایی بود که در سایت دیدم و در اصل باعث شد بقیه مطلب را ادامه دهم. آن موقع creative morning در 160 شهر دنیا برگزار می‌شد. من هم برایم جذاب شد که تلاش کنم آن را به تهران بیاورم. این موضوع را با بچه‌های شرکت در میان گذاشتم. راستش آن موقع فکر می‌کردم نمایندگی‎اش را خیلی ساده می‌دهند! برای گرفتن نمایندگی لازم بود یک فیلم تهیه کنیم. به این شکل که باید همه اعضای تیم برگزار‌کننده به سطح شهر بروند، جاهای مختلفش را نشان داده و توضیح دهند که چه کسی هستند و چرا می‌خواهند این رویداد را برگزار کنند.
برای فیلمبرداری در سطح شهر نیاز به مجوز داشتیم، بنابراین به «ناجی فیلم» رفتم که مجوز بگیرم. با هر سختی که بود برای چهار روز این مجوز را گرفتیم و با وجود مشکلات فراوان فیلم را ساختیم و با زیرنویس در سایت creative morning آپلود کردیم. فرم‌هایی که بود را پر کردیم و بعد از آن مصاحبه یک‌ساعت‌ونیمه اینترنتی داشتیم. در مورد همه چیز توافق وجود داشت جز یک مورد، اما آن هم برطرف شد و قرار بر این بود که یک ماه صبر کنیم تا اگر تیم دیگری برای برگزاری این رویداد در تهران اعلام آمادگی نکرد و شرایط ما برای انجام این کار مناسب بود، قرارداد ببندیم. درنهایت موفق شدیم و قرارداد یک‌ساله بستیم. درصورت نداشتن تخلف قراردادمان تمدید می‌شود.
  از چه زمانی شروع به کار کردید و نخستین رویداد چطور برگزار شد؟ آیا مردم استقبال کردند؟
از اردیبهشت امسال شروع به کار کردیم. نخستین رویداد در سالن 130 نفره موزه قصر برگزار شد. از همان ابتدا برایم مهم بود که همه چیز با کیفیت خوبی برگزار شود، از پذیرایی تا باقی موارد. مثلا در مورد پذیرایی تأکید داشتم کیفیت باید جوری باشد که انگار از مردم بابت آن پول گرفته‌ایم. استقبال هم زیاد بد نبود، فقط سه ردیف از صندلی‌ها خالی ماند و بقیه پر شد. در کل برای بار نخست تجربه خیلی خوبی از آب درنیامد.
  چطور ثبت‌نام کردید؟
همیشه باید فقط از طریق سایت بین‌المللی ثبت‌نام انجام شود. ما اجازه تشکیل سایت دیگری برای ثبت‌نام نداریم.
اما در شبکه‌های اجتماعی تبلیغ رویدادمان را انجام دادیم. بعد از برگزاری رویداد نخست، عکس‌های زیادی از آن را در شبکه‌های اجتماعی‌مان منتشر کردیم. این باعث شد آدم‌های بیشتری با آن آشنا شوند. سخنران رویداد نخست آقای «امیرهوتن‌ هاشمی» بودند. موضوع سخنرانی «فراتر از انتظار» بود. ایشان کسی هستند که ایران‌گردی کرده و فیلم‌هایی با کیفیت فوق‌العاده بالا از کشورمان تهیه می‌کنند. این ویدیوها کیفیت جدیدی از ایران را ارایه می‌دهند و از نظر ما این کار چیزی فراتر از انتظار است. برای رویداد دوم همان سالن 130 نفره را گرفتیم، اما این بار تعداد بیشتری آمدند و حتی عده‌ای ایستاده بودند. خیلی بهتر برگزار شد. برای صبحانه اسپانسر گرفتیم و پذیرایی خوبی انجام شد. موضوع این رویداد «سرندیپیتی» بود. ترجمه این کلمه «خوش‌شانسی اتفاقی» است. این را بگویم که هر ماه به همراه تم یا موضوع، متنی هم درباره آن موضوع فرستاده می‌شود. در آن متن درباره «سرندیپیتی» نوشته شده بود که این کلمه برگرفته از داستان سه شاهزاده سرندیپ است که از کتابی نوشته «امیرخسرو دهلوی» گرفته شده و داستانش این بود که این سه شاهزاده مدام خوش‌شانسی‌های اتفاقی برای‌شان رخ می‌داد. این جالب بود که «امیرخسرو دهلوی» این داستان را نوشته و بعد یک نویسنده انگلیسی «سرندیپیتی» را از آن استنباط کرده است. نخستین چیزی که به ذهن می‌رسد، دعوت از یک آدم خوش‌شانس است. اما من فکر کردم وقتی بحث از «امیرخسرو دهلوی» شده چرا از ادبیات حرف نزنیم. کسی که شعر را بشناسد و بگوید چرا آن‌قدر شعر ایران بزرگ شده تا جایی که در کل دنیا درباره «امیرخسرو دهلوی» حرف می‌زنند. برای همین تصمیم گرفتیم از «محمدرضا عبدالملکیان» برای سخنرانی دعوت کنیم، البته این کار ریسک‌هایی هم داشت، مثلا این‌که مخاطبان ما جوان هستند و آقای «عبدالملکیان» سن‌شان خیلی از آنها بالاتر است، اما ایشان آمدند و صحبت‌های جذابی کردند و من خیلی از این دعوت خوشحال بودم. اصولا همیشه ما این‌طور هستیم که وقتی بزرگان‌مان بیمار می‌شوند یا از دنیا می‌روند، یادشان می‌افتیم. اما فکر می‌کنم ما کار قشنگی کردیم که از این شاعر معاصر دعوت کردیم و ایشان هم از این بابت خیلی خوشحال بودند. رویداد سوم با موضوع «بقا» برگزار شد و سخنران‌مان مدیر انجمن یوزپلنگ ایرانی بودند. خانم «قاسم‌زاده» که به همراه آقای «اسلام دهکردی» برای مراسم آمدند و سخنرانی خوبی هم شد.  چیزی که از ابتدا روی آن تأکید داشتم این بود که سخنران باید جلوی مردم شخصیت خودش را داشته باشد، به همین خاطر هیچ آموزش و کمکی به آنها نمی‌کنم و حتی متن سخنرانی را از آنها نمی‌خواهم. تنها چیزی که می‌گویم این است که فکر کنید می‌خواهید با دوستان‌تان صحبت کنید. مردم هم این صداقت را می‌فهمند و برای‌شان دلنشین‌تر است.
به همین شکل رویدادها برگزار شد و تا به امروز 10ماه «صبح خلاق» را برگزار کرده‌ایم.
  از کدام رویداد بیشتر استقبال شد و مردم بیشتر دوست داشتند؟
رویداد چهارم که سخنران آقای «عشایری» متخصص مغز و اعصاب بودند و برای موضوع «نبوغ» از ایشان دعوت کردیم. این دعوت از طریق آقای «حسین دهباشی» صورت گرفت. سخنران خیلی خوبی بودند و بازخورد بسیار عالی گرفتیم، همین‌طور رویداد ششم ما که با سخنرانی آقای «پرویز پرستویی» برگزار شد و باز هم از طریق آقای «دهباشی» توانستیم ایشان را به «صبح خلاق» دعوت کنیم. این برنامه در سالن همایش کانون زبان فارسی در مجموعه «موقوفات دکتر محمود افشار» برگزار شد. حدود 330 نفر نشسته و تقریبا 60 نفر هم ایستاده این سخنرانی را گوش دادند. مایلم موضوعی را هم این‌جا مطرح کنم. من از «رضا غیابی»، برگزار‌کننده تداکس تهران، یک نکته خیلی مهم یاد گرفتم. «رضا غیابی» به من گفت باید جوری پیش بروی که همه «صبح خلاق» را بشناسند، نه سخنران را. مهم این است که مردم به ما اعتماد داشته باشند که آدم‌های خوبی دعوت می‌کنیم و فکر می‌کنم به این هدف هم رسیده‌ایم. یک ماه سخنران‌مان را بعد از ثبت‌نام معرفی کردیم. ثبت‌نام خیلی عادی برگزار شد و جالب بود که مردم از قبل منتظر نبودند تا بدانند سخنران این ماه کیست.
  آقای غفوری سوالی که دارم این است که چطور می‌شود یک یا چند نفر بدون دریافت هیچ پولی تصمیم بگیرند یک کار اینچنینی انجام دهند. چه چیزی باعث می‌شود وقت و هزینه‌تان را برای این کار صرف کنید؟
راستش من همیشه مشکلات را که می‌دیدم فکر می‌کردم هیچ چیز سریع درست نمی‌شود. بلکه باید کم‌کم تغییر اتفاق بیفتد. کسانی که امروز در کشور مسئولیت دارند، از خود مردم هستند که به جایگاه بالاتر رسیده‌اند. ما اگر از اساس روی مردم کار فرهنگی انجام دهیم، کم‌کم جامعه بهتری خواهیم داشت و اتفاقات جالب‌تری می‌افتد. همه ما می‌دانیم که این یک روند طولانی است و صبر زیادی می‌خواهد، اما شدنی ا‌ست. شما 10‌سال پیش وقتی به اداره دولتی می‌رفتید، کارمند هر جور با شما صحبت می‌کرد، نمی‌توانستید اعتراضی کنید. اگر اعتراض هم می‌کردید، به جایی نمی‌رسید، اما الان این‌طور نیست. مردم حقوق شهروندی خود را می‌شناسند. هر چیزی که فکر کنیم هیچ‌وقت در ایران اتفاق نخواهد افتاد، حتما یک روزی می‌افتد، حتی اگر تا آن موقع موهای‌مان سفیده شده باشد. اما باید تلاش کرد. درباره «صبح خلاق» از ابتدا که شروع شد خیلی دنبال این بودم که فقط سخنرانی نباشد و در کنارش کارهای فرهنگی هم داشته باشیم. یکی از چیزایی که باعث بالا رفتن فرهنگ مردم می‌شود، قرار گرفتن در محیط‌های فرهنگی است. مثل نمایشگاه‌های نقاشی، شب شعر یا رونمایی کتاب و غیره. ما این امکان را فراهم می‌کنیم تا هنرمندان برای فعالیت‌های هنری خود به شکل رایگان تبلیغ کنند. خوشبختانه حدود 5‌هزار نفر ما را می‌شناسند و دنبال می‌کنند و این امکان خوبی برای دیده شدن فعالیت‌های هنری است. شاید 5‌هزار نفر رقم خیلی کوچکی در 80‌میلیون نفر جمعیت باشد، ولی حداقل یک قدم است که ما می‌توانیم برداریم. تصمیم‌مان این است که اصلا سراغ جاهایی که هزینه‌های تبلیغاتی هنگفتی دارند، نرویم. مثلا تئاتر یا فیلمی که بازیگر معروف دارد یا کسی که گیشه یا بیلبورد در اختیارش است. ما در رویداد هفتم یک میز به اسم «میز فرهنگ» داشتیم. برای مثال از هنرمندانی که درحال برگزاری نمایشگاهی بودند و هزینه تبلیغاتی زیادی هم نداشتند، خواستیم بروشور یا توضیحات‌شان را روی این میز بیاورند. البته برای بار نخست به نتیجه دلخواه نرسیدیم، اما در آینده به راه‌های دیگری برای این کار فکر خواهیم کرد.
  حتما برای برگزاری «صبح خلاق» با مشکلاتی هم مواجه بوده‌اید. این‌طور نیست؟
بله، حتما همین‌طور است. برای ما سالن بزرگترین مشکل است. هر جایی که می‌رویم با قیمت‌های خیلی زیاد مواجه می‌شویم. مثلا برای یک نیم‌روز مبلغ بیش از 6میلیون تومان درخواست می‌کنند! وقتی می‌گوییم ما یک کار فرهنگی رایگان انجام می‌دهیم، با این جمله مواجه می‌شویم: «این مشکل خودتونه!» این اتفاق در مورد سالن‌های ارگان‌ها به شکل وحشتناک‌تری اتفاق می‌افتد. در جاهای دولتی نمی‌گویند این مشکل خودتان است، می‌گویند: «برای چی داری رایگان برگزار می‌کنی؟ دنبال چی هستی؟ چه فکری را می‌خواهی تزریق کنی؟» یعنی فکرشان به چیزهای دیگر منحرف می‌شود. این دیدگاه مسموم و خطرناک است. با همین دید می‌توانند خیلی راحت جلوی کار ما را بگیرند. بدون این‌که این سختی را به خود بدهند تا درباره کارمان تحقیق کنند و پی ببرند به این‌که شاید یک نفر واقعا دارد کار فرهنگی انجام می‌دهد. این حرف‌های‌شان البته منع قانونی برای ما ندارد، چون سندی بابت این حرف ندارند، اما این فکرهایی که دارند، خیلی اذیت می‌کند و واقعا دلسرد‌کننده است. چرا این آدم‌ها باید درباره من که هم‌وطن آنها هستم و با این کار درواقع دارم به آنها و فرزندان‌شان خدمت می‌کنم، چنین فکری کنند.
درباره هزینه که گفتم می‌توانم مثالی بزنم. ما نخستین‌بار سالن برج آزادی را با این توافق که داریم کار فرهنگی می‌کنیم به مبلغ 2میلیون‌و500هزار تومان اجاره کردیم. به ما گفتند از این به بعد سالن را یا رایگان در اختیارتان قرار می‌دهیم یا با مبلغ خیلی کمتر از این، ولی برای ماه بعد که خواستم با رئیس برج آزادی صحبت کنم، با رقم 10‌میلیون تومان مواجه شدم! این شد که مجبور شدیم مکان دیگری را پیدا کنیم. وقتی تبلیغ‌مان را برای رویداد در مکان جدید شروع کردیم، از آزادی زنگ زدند و گفتند با همان مبلغ 2میلیون‌و500‌هزار تومان می‌توانند به ما سالن بدهند. این رفتار بازاری با یک رویداد فرهنگی اصلا زیبا نیست. اما کار فیلمبرداری که قبل‌تر توضیح دادم هم با سختی‌های زیادی همراه بود. ما مجوز فیلمبرداری داشتیم، اما هر جایی که سه‌پایه دوربین را می‌گذاشتیم، امکان نداشت مانع کار ما نشوند. مجوز ناجا را قبول نداشتند و از صد جای دیگر مجوز می‌خواستند. اسپانسر گرفتن هم خیلی سخت است. از ابتدا که رویداد شروع شد، از هزینه شخصی‌ام گذاشتم و هنوز هم این کار را می‌کنم، چون آنچنان نمی‌توانیم اسپانسر بگیریم، وقتی دنبال اسپانسر می‌رویم و می‌گوییم رویداد رایگان و برای عموم آزاد است، می‌گویند «وقتی تخصصی نباشد برای چی در آن تبلیغ کنیم؟!» جایگاه و دید شرکت‌ها روی مسئولیت اجتماعی‌شان اصلا جایگاه قابل تعریفی نیست. شرکت‌ها به این فکر نیستند که سراغ کسی بروند که کار فرهنگی انجام می‌دهد و مخاطبش قشری است که صبح جمعه‌اش را برای یادگیری یک چیز جدید می‌گذارد.
  شما حتما یک تیم همراه در کنار خود دارید. دوست دارید درباره آنها هم بگویید؟
از همه کسانی که در این کار شرکت می‌کنند، متشکرم. تشکرم بابت این نیست که کنار من هستند، به خاطر این است که آن‌قدر آدم‌های خوبی‌اند و آن‌قدر جرأت دارند که وقت‌شان را به صورت رایگان می‌گذارند، تا برای مردم شهر کاری انجام دهند و این باعث افتخار من است که با این آدم‌ها دوست هستم. در مورد بچه‌ها چیزی که می‌شود گفت این است که انسان‌های خاصی هستند، کسانی که می‌شود به آنها اعتماد کرد. هرکدام‌شان می‌توانند از زمانی که برای این کار می‌گذارند، در جای دیگر کسب درآمد کنند، اما این کار را نمی‌کنند. نه به دنبال معروفیت هستند و نه برندسازی شخصی. آنها همیشه همراه بودند و تلاش کردند تا «صبح خلاق» به این‌جا برسد.
  برنامه آینده‌تان چیست؟
کار خیلی مهمی که قصد داریم انجام دهیم این است که «صبح خلاق» را در شیراز هم با یک تیم جدید، اما زیر نظر خودمان برگزار کنیم، همچنین تصمیم به ایجاد یک موسسه فرهنگی-هنری و در کنار آن راه‌اندازی یک نشریه داریم، اردیبهشت نیز با 700نفر جشن تولد رویداد «صبح خلاق» را با موضوع «بازی» برگزار خواهیم کرد.
  آقای غفوری به‌عنوان آخرین سوال بفرمایید که این رویداد چه تأثیری می‌گذارد؟ منظورم این است که چه نفعی برای شرکت‌کنندگان و حتی جامعه دارد؟
از همان شروع کار برای من تصاویر و ویدیوهایی که از برنامه صبح خلاق گرفته می‌شد، خیلی اهمیت داشت، چون تهران جزو بیست‌وچندمین شهرهای بزرگ دنیاست، پس باید با کیفیت کارمان را انجام می‌دادیم تا در حد شهرهای بزرگ دنیا باشد. درنهایت تصاویری که از رویدادهای ما منتشر شد، با بهترین شهرهای دنیا مثل نیویورک و پاریس هم‌ترازی می‌کند. اما نکته جالبی که باید بدانید این است که صفحه‌ای در اینستاگرام به نام سی‌ام‌یونیورس وجود دارد که در این صفحه تصاویری از برگزاری‌های خوب دنیا به نمایش گذاشته می‌شود تا سایر شهرها هم آن را ببینند و ایده بگیرند و از هر شهر تقریبا به‌طور میانگین یک عکس وجود دارد. در این 10 دوره‌ای که ما برگزار کردیم تا الان سه عکس از تهران منتشر و در خبرنامه‌مان هم چاپ شده است. مثلا یکی از عکس‌ها، عکس دسته‌جمعی بود که زیر برج آزادی انداخته بودیم و در توضیحش نوشته بودند «محل برگزاری حیرت‌انگیز صبح خلاق تهران»، بنابراین این کار تأثیر مثبتی روی وجهه شهر تهران و کشور ایران در دنیا داشته است. همین خبرنامه به 600‌هزار نفر از شرکت‌کنندگان رویداد در سراسر دنیا ارسال می‌شود و آنها تهران را جوری می‌بینند که شاید قبل آن فکرشم را هم نمی‌کردند.

دیدگاه‌های دیگران

ر
راضیه |
مخالف 0 - 3 موافق
سلام مطالب درج شده رو خوندم خیلی جالب بود واز همت وتلاش غفوری ودوستان عزیزشون قدردانی میکنم.موفق باشید

تعداد بازدید :  1077