حمیدرضا عظیمی| بیشتر کمدین است یعنی مردم او را با این عنوان میشناسند. دلیلش هم مشخص است. آنهایی که برنامههای تلویزیونی را نگاه میکنند خندوانه احتمالا یکی از انتخابهای آنها بوده است. به همین دلیل با او آشنایند بهویژه که برنامه او در خندوانه ازجمله برنامههایی بوده که مورد توجه هم قرار گرفته است. «امیر کربلائیزاده» بازیگر تئاتر است. رویایش حضور در تئاتر شهر بوده و بعد از مدتها هم به این آرزو رسیده است و وقتی داستان حضورش را در تئاتر تعریف میکند مشخص است دردسرهایی هم کشیده، البته طبیعی است چون میگویند هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد. نام او را کافی است در اینترنت جستوجو کنید و به صفحه ویکیپدیا که به او اختصاص یافته، مراجعه کنید. حضور در 39تئاتر، 3فیلم سینمایی، 5مجموعه تلویزیونی، 2فیلم تلویزیونی، 3فیلم کوتاه، 5استندآپ کمدی و 23جایزه در زمینه بازیگری، تقریبا نشان میدهد که مقابل چه نوع بازیگری قرار گرفتهاید. از این تعاریف که البته تعارف نیست بگذریم «امیرکربلائیزاده» آن طور که خودش میگوید و در همین مصاحبه هم بر آن تأکید داشته نخستین فردی است که در ایران استندآپ کمدی مستقل اجرا کرده است. او میگفت: این موضوع رسما اعلام عمومی شده و تاکنون کسی متعرض این ادعا نشده است البته تحقیق هم در این زمینه انجام داده که حرفش بدون مبنا نباشد. بهطور طبیعی وقتی با چنین فردی و چنین رزومهای مواجه میشوید تصور این است که چون کمدین است باید همهاش شوخی کنید و بخندید اما خبری از این حرفها نیست مصاحبه با او خیلی جدی پیش رفت و خبری از آن بازیگری که با رفتارهایش به خنده وادارتان میکند، نیست. آخرین نقشی هم که بازی کرده و این روزها درحال ایفای آن است باز هم کمیک است. او نقش سانچو را بازی کرده و انصافا خوب هم بازی کرده است. فرصتی دست داد تا با این کمدین جدی، همکلام شویم و با او درباره تئاتر صحبت کنیم. آنچه در ادامه میآید محصول این گفتوگو است:
شما یکی از بازیگران تئاتر هستید که در جامعه معروفیتی دارد که البته دلیلش حضور در استندآپ کمدی برنامه خنداونه بود که خیلی هم مورد توجه قرار گرفت. با این حال ممکن است مخاطب عمومی، از آغاز فعالیت شما اطلاعی نداشته باشد. دو روایت وجود دارد یکی اینکه با «تلخبازی قمر در عقرب» کارتان را شروع کردهاید و یکی هم این که با «پیکنیک برای جنگ». خودتان بگویید تئاتر حرفهای را چطور
آغاز کردید؟
کار حرفهای من با «تلخبازی قمر در عقرب» به کارگردانی خانم شهره لرستانی شروع شد که در کار بعدی ایشان یعنی «پیکنیک برای جنگ» هم حاضر بودم.
کار چطور بود. منظورم این است چطور وارد آن کار نخست شدید؟
من سال 1368 کار تئاتر را در کانون شهید مطهری تهران آغاز کردم یعنی همان کاخ جوانان سابق و تا سال 76 به صورت غیرحرفهای کار تئاتر انجام میدادم. سال 76 که در رشته مهندسی و طراحی سازه وارد دانشگاه شدم، کار تئاتر را ادامه دادم و جایزه بازیگری را در جشنواره دانشجویی گرفتم. آن زمان خیلی دوست داشتم وارد مجموعه تئاتر شهر شوم و درآنجا هم اجرا داشته باشم. آن زمان یکی از اهالی تئاتر آقای راسخراد در دانشگاه مربی ما بود و با خانم لرستانی هم، آشنایی داشت و من را به او معرفی کرد. خوب یادم هست که روز ملاقات لوحی که در جشنواره دانشجویی دریافت کرده بود را با خودم برداشتم و بردم که بگویم بله من بازیگر هستم و... خانم لرستانی هم بدون تعارف گفت، این لوح به درد خودت میخورد و اینجا باید بیایی و تجربه کنی. من هم پذیرفتم و بهعنوان عضوی از گروه حرکت، کار را شروع کردم و بعد حضور در نقش کوچک و اینطور به دنیای حرفهای تئاتر وارد شدم.
در کار جدیدی که روی صحنه دارید نقش «سانچو» را ایفا میکنید که نقشی کمدی است. علاقه شما به کمدی کاملا مشهود است. بهویژه اینکه در برنامه خندوانه تلویزیون هم حاضر شدید و استندآپ کمدی اجرا کردید. این علاقه شخصی شما بود یا نه زمان و تقدیر و شانس و.. دست به دست هم داد و شما را به این سو سوق داد؟
من نقشهای جدی هم بازی کردم اما خودم احساسم این بوده که در نقشهای کمیک، تبحر بیشتری دارم. البته برای ایفای نقشهای جدی هم کار و هم جوایزی دریافت کردهام و دوست دارم در این زمینه نیز حضور داشته باشم. در زمینه استندآپ کمدی هم نخستین نفری بودم که در ایران این نوع کار را انجام دادم. اما در ادامه سوال که گفتید چطور به سمت کارهای کمیک سوق پیدا کردم، معمولا پیشنهاد کارگردانها هم در این زمینه بوده و معمولا در این زمینه خواستهاند از من استفاده کنند. من هم بنا بر همین پیشنهادات نقشهایی که گمان میکنم میتوانم از پسشان بربیایم را قبول میکنم. مثلا در همین کار جدید که نقش سانچو را دارم، نقشی بود که از قبل دوست داشتم آن را بازی کنم درست از همان زمان که رمان را خواندم و وقتی پیشنهاد شد، آن را قبول کردم.
درباره اینکه نخستین کسی بودید که در ایران استندآپ حرفهای اجرا کردهاید، بیشتر توضیح میدهید که چطور مشخص شد نخستین فرد بودید؟
من نخستین کسی بودم که استندآپ را به صورت مستقل وحرفهای کار کردم و مدعی هم شدم. بعد از آن هم کسی حاضر نشد که اعلام کند که خیر، او بوده که این نوع اجرا را داشته است. حدود چهار پنجسال پیش این موضوع را رسما اعلام کردم و بعد از آن هم تا امروز کسی متعرض آن نشد. تحقیقات من هم نشان میدهد پس از انقلاب اسلامی کسی نبوده که به این شیوهای که من استندآپ را اجرا کردم، کاری را اجرا کرده باشد.
زمینه تاریخی این موضوع را بیشتر توضیح میدهید؟
قبل از انقلاب، یک استندآپ حرفهای در ایران توسط آقای نورمن ویزدم داشتیم و بعد از آن فقط دو تجربه توسط زندهیاد نوذری و آقای علی تابش داشتیم. غیراز آن فقط جوکرهایی داشتیم که جوک میگفتند و تقلید صدا میکردند اما استندآپ کمدی به معنی به چالش کشیدن مسائل و رفتارهای اجتماعی، سیاسی و حتی جنسی را نداشتیم غیراز همان دو موردی که عرض کردم. پس از انقلاب هم همان روند پارودی ترانهها و تقلید صدا وجک را داشتیم اما به شکل استندآپ و اینکه کسی بیاید و بهطور مستقل موضوعات و رفتارهای درست و غلط سیاسی اجتماعی را به چالش بکشد، کسی را نداشتیم. این را در سال 90 تحقیق کردیم و به نتیجهای نرسیدیم و کسی را نداشتیم و خودم شروع کردم به انجام این کار با یک استندآپ مستقل به نام ماجراهای آقای شهروند در چند کافه، بعد از اینکه در چند کافه این برنامه اجرا شد به چند کشور رفتم و وقتی برگشتم، آقای سجاد افشاریان مرا به برنامه خندوانه معرفی کرد و نخستین اجرای تلویزیونی حرفهای را انجام دادم که بعد از آن به برکت برنامه رامبد تب و تاب این نوع کار بالا گرفت و علاقهمندان زیادی پیدا کرد و دوستان دیگری هم این زمینه را تجربه کردند. بههرحال اینکه استندآپ مستقل برگزار شود و مردم برای آن بلیت بخرند که بروند و استندآپ ببینند، را فقط من انجام دادهام و همچنان این موضوع ادامه دارد. البته تجربیات دیگر مانند کنسرو خنده و نظایر آن وجود دارد که برنامههای ترکیبی است اما تأکیدم این است که استندآپ به معنای مستقل نداشتیم. البته خود من یک استندآپ دیگر هم به نام «صلح جهانی علیه تروریسم روانی» داشتهام که هم در تئاتر شهر اجرا شد و هم در حوزه هنری، الان هم یک استندآپ دارم به نام «گزیده» که شنبهها، در تئاتر شهرزاد
اجرا میشود.
در رزومه شما غیراز تئاتر هم اثر سینمایی وجود دارد و هم مجموعههای تلویزیونی، حضورتان در سینما و تلویزیون چطور بود. ضمن اینکه معمولا این سوال از افرادی که در هر سه مدیوم سینما، تلویزیون و تئاتر حضور دارند وجود دارد که کدام را بیشتر دوست دارند؟
خانه اصلی من تئاتر است. البته وقتی اسم شما بازیگر است باید در مدیومهای مختلف تجربه بازیگری داشته باشید. خود من تئاتر خیابانی هم کار کردهام. سالها در نمایش خیابانی بودهام و بعد نمایش صحنه را هم تجربه کردهام. در زمینه تلویزیون وسینما هم احساس کردم که باید تجربه داشته باشم به همین دلیل این کار را انجام دادم و در سال آینده به صورت جدیتر بازی در دنیای تصویر را ادامه خواهم داد.
شما همانطور که گفتید هر سه مدیوم سینما، تلویزیون و تئاتر را تجربه کردهاید، کدام سختتر است؟
به نظر من هرکدام از اینها سختیهای خاص خودش را دارد. اما هنر تئاتر زنده است و همه چیز در حضور تماشاگر اتفاق میافتد در هنر تئاتر شما نمیتوانید اجرا را متوقف کنید و هر اتفاقی افتاد باید کار ادامه پیدا کند. تماشاگر باید شما را بدون اینکه افکت تصویری و صوتی استفاده کنید باور کند. در سینما و تلویزیون سختیهای خودش وجود دارد بهویژه در سینما که سختیهایی در حوزه بازیگر وجود دارد که البته در تلویزیون هم همین است.
گفتید خانهتان تئاتر است، بنابراین از مسائل و مشکلاتش آگاه هستید. معمولا از دوستانی که تئاتر کار میکنند میشنویم که عوامل زیادی وجود دارند که مانع ادامه در این حوزه میشوند. بدون هیچ تعارفی بازیگر معیشتش از محل بازیگری است اما بهعنوان کسی که تجربه این کار را دارید به نظر شما آیا یک بازیگر میتواند فقط با بازی در تئاتر معیشت خودش را تأمین کند؟
بعید است به این دلیل که شرایط تئاتر خیلی با امنیت شغلی همراه نیست و ما در این کشور گروههای تئاتری ثبت شده نداریم که مثل تمام گروههای حرفهای دردنیا سالی 4 یا5 تئاتر یا دستکم سالی دو یا سه تئاتر با اجراهای زیاد در سراسر کشور داشته باشند. مثلا در بسیاری از کشورها وقتی تئاتری اجرا میشود علاوه بر سالن اختصاصی گروه، به صورت رپرتوار در کل کشور اجرا میکنند حتی بعد از این مرحله هم همان نمایش در کل اروپا یا اگر متعلق به آمریکاست در کل آمریکا اجرا میشود. در این صورت منافع ملی زیادی برای گروه وجود دارد که میتواند از پس هزینهها برآید. افرادی هم که با گروه کار میکنند به راحتی میتوانند حقوقشان را از محل همین اجراها، دریافت کنند. ولی در ایران یک کار اگر با اقبال مواجه شود، 30 یا 40 اجرا دارد. و باید شانس داشته باشید که دوباره همان نمایش را در سالنهای دیگر هم اجرا کنید. به همین دلیل بازیگران تئاتر امنیت شغلی مناسبی ندارند و حمایتهای لازم از بازیگران حرفهای انجام نمیشود. بازیگر نمیداند که آیا کار بعدی هست یا نه حتی نمیداند گیشه نمایش خوب خواهد بود که درآمدی از این محل داشته باشد یا خیر.
غیر از این مواردی که گفتید، مشکلات صنفی دیگر در این حوزه وجود دارد؟ بههرحال بهعنوان فردی که بیش از چهل نقش ایفا کرده و 20سال در فضای تئاتر حضور داشته احتمالا برخی از مشکلات صنفی، برایتان روشن است و بازیگران جوان هم که تازه وارد کار میشوند به امثال شما و گفتههایتان نگاه میکنند که چه مشکلاتی در این مسیر وجود دارد تا امکان رویارویی با آن را پیدا کنند...
بله درست است. موانع دیگری هم وجود دارد اما بخشی از این موانع فردی و برخی دیگر صنفی است. بخشی از کار این است که شما بهعنوان یک بازیگر همیشه باید آماده و سرحال باشید یا دستکم بتوانید در این حالت خودتان را نگه دارید، نقشهای مختلف را تجربه کنید. بتوانید با بیکاری کنار بیایید. با گروههای خوب ملحق شوید و همیشه به روز خودتان را نگه دارید. بخشی هم مربوط به موضوعات روزانه مثل مشکلات معیشتی است و در حوزه صنفی هم فقدان ثبات مدیریتی در این حوزه است و قوانینی که برای اصناف هنری وبه ویژه برای بازیگری باید وجود داشته باشد. بهعنوان نمونه یک نفر پله پله مدارج مختلف را برای ورود به عرصه تئاتر طی میکند و ناگهان میبیند یک نفر بدون هیچ ضابطه و رابطهای نقش اصلی یک تئاتر را از آن خود میکند. فقدان ضوابط و قوانینی برای ایفای نقش در سالنهای حرفهای، باعث میشود یک جوان نداند که شکل وارد شدن درست به عرصه هنر چیست.
شما این روزها مشغول بازی در کار هملت و دنکیشوت هستید، چطور به این مجموعه پیوستید؟
این موضوع به این برمیگردد که آقای فنائیان از قبل مرا میشناختند من در جشنوارههای مختلف چند جایزه از دست ایشان گرفته بودم و با ایشان در یکی از سریالها که کارگردانش بود، به نام «همه بچههای ما» همکاری داشتم، و اتفاقا در آن سریال نقش جدیهم بازی کردم. دراین نمایش هم ایشان و تهیهکنندگان از همان زمان که قرار بود این کار ساخته شود، به من پیشنهاد نقش سانچو را دادند و من هم با توجه به پیشینه این نقش تصمیم به پذیرش آن گرفتم.
از همان آغاز این نقش به شما پیشنهاد شد یا خیر شما خودتان انتخاب کردید با توجه به اینکه گفتید از گذشته درفکربازی این نقش بودید؟
نه خود آقای فنائیان این پیشنهاد را دادند و از همان آغاز همین نقش پیشنهاد شد و من هم آن را پذیرفتم.
نقشهای شما به ویژه همین نقش سانچو که گفتم (یا دیگر نقشهای کمدی که بازی کردید) به نظر باید نوعی بداهه گویی هم داشته باشد
درست است؟
بله بداهه یکی از ابزار بازیگری است اما برخی به اشتباه فکر میکنند هر جای میتوان دیالوگی را در قالب بداههگویی اضافه کنند. بداهه باید در راستا و در بطن اثر باشد و اگر درست استفاده شود، مخاطب نمیتواند تشخیص دهد این دیالوگ خود نمایش بود یا بداهه. باید در به کار بردن درست جای بداهه، ظرافت وجود داشته باشد که این با تجربه به دست میآید و بازیگر به مرور زمان یاد میگیرد بداهه را کجا و چطور استفاده کند که با خود اثر همخوانی داشته باشد. در بکار بردن بداهه نباید طوری باشد که دیالوگ از اثر بیرون بزند و جدا از اثر به نظر برسد و باید در روند کمیک اجرا یا در روند، کارگردانی موثر باشد.
سانچو جدیدترین نقش شماست اما شما به دلیل استندآپی که در تلویزیون اجرا کردید معروفیت دارید. اثر آن کار تلویزیونی را میتوانید در این تئاتر از طرف مخاطب ببینید؟ منظور ارتباط با مخاطب و رفتارهای اوست؟
ببینید این اثر به تازگی روی صحنه رفته و یک هفته از اجرای آن میگذرد بنابراین باید اجازه دهیم تا اجراهای بیشتری انجام شود و آنجا این اثر را ببینیم.اما آنچه مشخص است این نمایش هم مانند هر اثر دیگر دو نوع مخاطب دارد. یک عده آدمهایی که اثر را دوست داشتند و دسته دیگر مخاطبانی که اثر را دوست ندارند اما درباره سانچو، هر دو گروه این نقش را دوست داشتند و این برای من در مقام بازی، خیلی مهم است تا بدانیم بازیگر کار خودش را درست انجام داده تا بتواند هر دو گروه را راضی نگه دارد.
این دوشقگی تماشاگران، اینکه گروهی نمایش را دوست دارند و گروهی نه، برای نمایش ایرادی ایجاد نمیکند؟
خیر. این موضوع نشان از زنده بودن تئاتر است. در همین نمایش چنین موضوعی، نشان از زنده بودن جریان تئاتری دارد یا اگر برای هر نمایش دیگر این اتفاق بیفتد، نشان از زنده بودن است. اگر این اتفاق بیفتد یعنی آن نمایش، نمایش خوبی است که واکنش ایجاد کرده و برخی طرفدار آنند و برخی هم از آن خوششان نمیآید. نمایشی که صددرصد مخالف داشته باشد معلوم است که ایرادی دارد و نمایشی که صددرصد موافق داشته باشد، باید پیگیری کنیم چون باید موردی در آن باشد که چنین اتفاق افتاده است. چون بعید میدانم نمایشی وجود داشته باشد که همه تماشاگران بگویند دوستش داریم. به هر حال به اعتقاد من این تضادها و جمع اضداد است که فضای یک نمایش را حرفهای میکند. اما درباره این نمایش من کمتر شنیدیم که ناراضی باشند به ویژه کسانی که هر دو رمان را خواندهاند و با آنها آشنایی داشته باشند. این پارودی و اتفاقی که در نمایش میافتد قطعا برای آنهایی که با رمانها، آشنایی دارند جذابتر از آنهایی که است با کار آشنایی ندارند. اما نمایش سعی میکند در طول کار با توضیح واضحات هر دو داستان را توصیف کند تا تماشاگری که آشنا نیست هم، با موضوع آشنایی
پیدا کند.
سوالات من تمام شد. اگر موضوع خاصی به نظرتان میرسد برای مخاطبان بگویید
به نظر من تئاتر با تماشاگرش زنده است. وقتی چراغ تئاتر روشن میشود که تماشاگران حضور داشته باشند و نمایش را ببینند و وقتی تئاتر در ایران میتواند موفق باشد که مسئولان مربوطه آن را یک نیاز بدانند و آن را در سبد فرهنگی مردم قرار دهند نه اینکه در اولویت چندم باشد؛ تئاتر جریان ساز است و معانی خیلی زیادی را به جامعه منتقل میکند. این هنر 2500 سال قدمت دارد و با اینکه هنرهای مختلف در فضای کنونی وجود دارد، تا الان زنده مانده و به حیات خودش ادامه میدهد. این یعنی اینکه تئاتر هنری باریشه است و این ریشهها توانسته آن را سرپا نگه دارد در تمام دنیا هنرمندان تئاتر جزو مفاخر آن کشور به حساب میآیند و در کشور ما هم باید حمایتهای بیشتری از آن شود.