شماره ۴۲۸ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۵ آبان
صفحه را ببند
«مشاهده می‌شویم » سلیمان‌زاده در گالری الهه
دفتر خاطرات هنرمند

سایه کاتوزیان |   نرگس سلیمان‌زاده، هنرمند جوانی است که مجموعه آثار خود با عنوان «مشاهده می‌شویم» را در گالری الهه به نمایش گذاشته است. او با وجود تحصیل در رشته‌های گرافیک و مدیریت هنری، به دلیل علاقه به طراحی و نقاشی، دوره‌های آموزشی را نزد نصرت‌الله مسلمیان گذرانده و با انتخاب 14 اثر از میان 100 تابلویی که در مدت 3‌سال خلق کرده، نمایشگاه خود را برگزار کرده است. در این تابلوها که با تکنیک اکریلیک به وجود آمده‌اند وضع انسان معاصر بررسی شده است.
خانم سلیمان‌زاده ایده این تابلوها چگونه شکل گرفت؟
موضوع انسان و به‌ویژه درگیری‌های او با محیط اطراف همیشه دغدغه من بوده است. این آثار ارتباط زیادی با محیط زندگی و دنیای اطراف من دارد و به درونیات انسان و به‌ویژه زن تأکید می‌کند. در این کارها سعی کردم یک نوع واقع‌گرایی در زندگی روزمره را نمایش دهم. اعتراض به دنیای آشوبزده اطراف حرف اصلی این کارها است.
اما انسان در این کارها شکل واقعی خود را ندارد.
در نمایش فیگورها برای افزایش بیانگری، آنها را دفرمه کرده‌ام چون فکر می‌کنم لزومی ندارد همه چیز مانند واقعیت ترسیم شود و گاهی اغراق باعث می‌شود موضوع بهتر منتقل شود. این فیگورها را به صورت ذهنی و بدون طرح قبلی می‌کشم، چون اگر از قبل آنها را طراحی کنم حس و حال خود را از دست می‌دهند. به همین دلیل از ابتدا با رنگ و قلم مو آنها را طراحی می‌کنم.
حضور انسان در کارهای شما چه جایگاهی دارد؟
من به کار فیگوراتیو علاقه دارم چون بشر همیشه دغدغه ما و درواقع خود ما است. موضوع این کارها دغدغه‌های خود من بوده و چیزهایی را که با آنها زیسته‌ام به نمایش گذاشته و روابط بین آدم‌ها را به نقد کشیده‌ام. به نوعی می‌توان گفت این تابلوها دفتر خاطرات من است و همه آنها در لحظاتی به وجود آمده‌اند که احساس خاصی داشتم. به همین دلیل همه تابلوها را در لحظه کشیدم چون اگر برای زمان دیگری بماند حس من تغییر می‌کند و نتیجه نهایی متفاوت خواهد بود.
به همین دلیل کارهای شما بیان اکسپرسیو دارند.
بله، کارهای من فیگوراتیو اکسپرسیو هستند و برای کشیدن آنها از قلم‌های بزرگ با تاش قلم‌های آشکار استفاده می‌کنم. چون درشت بودن قلم اکسپرسیو بیشتری داشته و فرافکنی بهتری ایجاد می‌کند. جهان آشوب‌زده‌ای که مورد نظر من است به این شکل بهتر نشان داده می‌شود و با این قلم‌زدن‌ها تخلیه می‌شوم.
شخصیت‌های آثار حالتی از غم و آشفتگی دارند. چرا همه آنها را به این شکل تصویر کردید؟
چون در این کارها نگاه اعتراضی و حس‌های درونی افراد به نمایش درآمده است. نوع نگاه شخصیت‌ها به مخاطب نشان‌دهنده اعتراض سرکوب شده آنها است. سعی کردم تضادهای درونی آدم‌ها را در آثارم نشان دهم، مثلا همیشه درگیری‌هایی بین زن و مرد هست و من در بعضی کارها تحکم مرد نسبت به زن را به چالش کشیده و با اغراق آن را نشان داده‌ام.
در بیشتر کارها حضور حیوانات در کنار انسان دیده می‌شود. دلیل استفاده از آنها چیست؟
استفاده از عناصری مانند حیوانات مختلف در کارها برای این است که مفهوم مورد نظر را بهتر نشان دهم و موضوع را رؤیت‌پذیرتر کنم. مثلا حضور کلاغ در کارها با آنچه برداشت رایج است تفاوت دارد. در فرهنگ عامه کلاغ به‌عنوان یک موجود شوم شناخته می‌شود، اما به نظر من حیوانی بی‌پروا است که بدون اجازه به همه جا وارد می‌شود. درواقع کلاغ در این کارها نماد انسان‌های اطراف ما است که وارد زندگی ما شده و با رفتار خود ما را آزار می‌دهد. خواستم نشانه‌های معمولی که همه با آن درگیر هستند را وارد کار کنم و بگویم خیلی چیزها در زندگی معمولی بی‌ارزش به نظر می‌آیند، اما درواقع اهمیت زیادی دارند. مثلا همان کلاغ برای کسی ارزش ندارد، اما می‌توان طور دیگری به آن نگاه کرد. یا در کارهای دیگری گاومیش یا سگ را نشان دادم که نشانی اعتراضی هستند. در عین حال به دلیل علاقه زیاد و ارتباط خوبی که با حیوانات دارم از حضور آنها در کارها زیاد استفاده کردم.
زمینه تابلوها با رنگ‌های تخت و زنده در تضاد با فیگورها هستند. به چه دلیل از این شیوه بهره گرفتید؟
در این کارها سبک‌های مدرن و پست مدرن با هم ترکیب شده‌اند، یعنی موضوع کارها پست‌مدرن است اما با استفاده از رنگ‌های تخت به سمت کار مدرن رفتم. با استفاده از رنگ‌های تخت و حالت‌های آبستره در کنار فضای فیگوراتیو توانستم ساختارهای مورد نظرم را بهتر نشان دهم. استفاده از رنگ‌های شاد و زنده در زمینه تابلوها تضاد شدیدی با موضوع کار دارد.
تاثیر رنگ‌ها بر نمایش فیگورها چگونه است؟
در بعضی از کارها وقتی خواستم تعلیق و مرز بودن یا نبودن یک شخصیت را نشان دهم از سیاه و سفید استفاده کردم. مثلا در یک تابلو مرد و زنی دیده می‌شوند که با توجه به محل قرارگیری مرد، ممکن است حاکم به نظر برسد، اما مرد سیاه و سفید تصویر شده و زن رنگی است، بنابراین شخصیت مهم‌تری دارد. استفاده از رنگ‌ها هم به حال من در آن لحظه بستگی دارد.
در این تابلوها نوعی بی‌مکانی دیده می‌شود، یعنی فیگورها در هیچ فضای مشخصی قرار ندارند و اسباب و لوازم زندگی در کنار آدم‌ها وجود ندارد.
من به طبیعت بی‌جان علاقه ندارم و به همین دلیل هیچ وسیله‌ای در کارها دیده نمی‌شود. در آثار نقاشی فیگور، شئ و طبیعت یک تابلو را شکل می‌دهند، اما من فکر می‌کنم استفاده از عناصر زیاد که به موضوع ربط ندارد باعث می‌شود دریافت مفهوم کار به عقب بیفتد. احساس می‌کنم استفاده از رنگ‌های تخت و وسیع در کنار فضای آبستره و فیگور به اندازه کافی گویا هست و با پرهیز از جزییات، بهتر می‌توانم مفهوم مورد نظر را انتقال دهم. با وجود این ممکن است در کارهای بعدی دیدگاه من تغییر کند و از طبیعت بی‌جان هم در کارها استفاده کنم.


تعداد بازدید :  169