مهرداد احمدی شیخانی آموزگار
چند وقتی است که هر موقع هشدار و توجهی نسبت به سوریهای شدن وضعیت کشور از طرف برخی از فعالین داده میشود، با این واکنش برخی روبهروایم که شرایط ایران به هیچ وجه چنین امکانی را فراهم نمیکند و اصلا چنین آیندهای برای ایران متصور نیست و حتی گفته میشود این هشدار فقط یک تلاش غیرصادقانه برای ایجاد نگرانی و دلهره از سوی «استمرار طلبان» است. چنین گفتهای، هم از سوی بخش بزرگی از منتقدین داخلی و هم مدعیان اپوزیسیونی خارج کشوری، بارها و بارها مطرح شده است. اگر حتی فرض را بر این بگیریم که همه کسانی که میگویند هشدار نسبت به لیبیزاسیون و سوریهای شدن ایران، هشدار بیوجهی است، از سر روشنگری چنین میگویند، قطعا ضروری است که دلایل و مستندات خود را برای این عدم نگرانی بیان کنند. من با همه کندوکاوی که در استدلال این دوستان کردهام، غیر از بدیهی دانستن اینکه ایران سوریه نخواهد شد دلیلی ندیدم. اما چرا این دوستان چنین گمان دارند و شرایط ایران را متفاوت از لیبی و سوریه، یا حتی عراق و افغانستان و یمن میبینند؟
شرایط برای ایجاد رخدادهایی از جنس لیبی، سوریه، یمن، عراق یا افغانستان، متاثر از اوضاع بیرونی و درونی است. در هر پنج کشوری که نامشان آمد، وضعیت بیرونی به دخالت مرگبار آمریکا، غرب و متحدین منطقهایاش منجر شد. سوال این است که آیا این کشورها در این مدت تغییر هویت دادهاند و یا حتی منتقد آن دخالتهای مرگبارشان شدهاند؟ یا آیا آمریکا نسبت به گذشته به نگاه تلطیف شدهای به خاورمیانه رسیده است و یا حتی دخالت در فرآیند کشوری مثل ایران را نادرست میداند؟ چه شاهدی داریم که آن بلایی که آمریکا بر سر عراق و افغانستان آورد یا همپیمانانش بر سر یمن آوردند، یا نابود کردن سوریه و لیبی، برای ایران رخ ندهد؟ مگر غیر از این است که بعد از واقعه 11 سپتامبر، خاورمیانه را شخم زدند؟ از لیبی به عنوان مرفهترین کشور آفریقا با شعار حقوق بشر و دموکراسی که بسیار هم شعارهای خوبی است، الان غیر از نامی روی نقشه جغرافیا چه مانده است؟ آیا اصلا دیگر کشوری به اسم لیبی وجود خارجی دارد؟ یا همین ارتش 30 هزارنفری که آمریکا میخواهد برخلاف تمام موازین بینالمللی در سوریه راه بیندازد، حتی یک نفر از آنهایی که میگویند سوریهای شدن ایران یک توهم است، در کجا نقدی و اعتراضی برای آن نوشتهاند؟ چه تغییری در اوضاع بیرونی حاصل شده که نباید نگران بود؟ با حاکمیت و رئیسجمهوریِ معقولتری در آمریکا روبروییم یا این جمله که باید جنگ را به درون خاک ایران برد، از سوی حاکمان سعودی گفته نشده است؟ اسراییل هم که دیگر جای خود دارد.
و اما وضعیت درونی. در اعتراضات یک هفتهای دی ماه گذشت ـ که همه اعتراض را حق مردم میدانند ـ آنچه به سرعت شاهد بودیم و در بیشتر تصاویر منتشر شده در فضای مجازی دیده شد، سرعت تحویل مسالمت به خشونت در آن اعتراضات بود. گمان نمیکنم هیچ کس منکر آن باشد که آن اعتراضات بعد از گذشت حداکثر سه روز، دیگر صورت مسالمتآمیز نداشت و تصاویر و فیلمهای آتش زدن و شکستن، وجه غالب تصاویر منتشر شده بود. اینکه دلیل خشن شدن اعتراضات چه بود یک وجه است، اما اینکه در کوتاهترین مدت، یک اعتراض یک هفتهای، دیگر ماهیت مسالمتآمیز نداشت، وجه دیگر ماجراست. همین تحول سریع مسالمت به خشونت در اعتراضات، با هر دلیلی که برای آن بیاوریم، حکایت از آن دارد که بخشی از جامعه، به شدت مستعد گذر از مسالمت به خشونت است. بخش حاکمیتیِ وجه درونی هم که اصلا از طرف آنهایی که معتقدند سوریهای شدن ایران یک ترس بیمورد است، مورد عنایت نیست. حال میماند که چرا نباید نسبت به سوریهای شدن اوضاع کشور هشدار نداد و چرا عدهای از آوردن هر دلیلی برای عدم نگرانی از این وضعیت پرهیز میکنند و نظر خود را بدیهی میدانند.
بارها در یادداشتهای مختلف نوشتهام که برای تحلیل وضعیت ایران «از روی خاورمیانه نپریم» و یادمان باشد که تحولات در خاورمیانه به شدت مستعد آن است که تبدیل به نیم میلیون کشته و 10 میلیون آواره شود. در همین کشور همسایه خودمان افغانستان، چند هفته پیش در کابل نزدیک به 150 کشته و 350 زخمی در سه عملیات تروریستی به جای ماند، آن هم در وضعیتی که ترامپ در اعلام استراتژی جدید آمریکا برای افغانستان زمانبندی دو ساله (تا نیمه 2019) برای به پایان رساندن جنگ در این کشور را اعلام کرد. وقتی استراتژی آمریکا و همپیمانان منطقهایش برای خاورمیانه، به فروپاشی 5 کشور انجامیده، چه دلیل مستند و منطقی داریم که این استراتژی را برای ایران در نظر ندارند؟