شماره ۴۲۸ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۵ آبان
صفحه را ببند
گپی با سیامک عزمی در گالری والی
بیان عالم معنا با زبان تصویر

|  مریم درویش |  

سیامک عزمی متولد ۱۳۵۱ و فارغ‌التحصیل رشته زمین‌شناسی است اما از ‌سال 69 به صورت جدی به نقاشی پرداخته است. او با استفاده از مهارت خود در نقاشی رئالیستی، آثاری سمبلیک به وجود آورده است که مفاهیم خاصی را بیان می‌کنند. درواقع نقاشی برای عزمی کاربردی فراتر از زیبایی‌شناسی و خلق اثر هنری داشته و به ابزاری برای بیان افکار و اندیشه‌های او تبدیل شده است. عزمی سابقه شرکت در نمایشگاه‌های زیادی را داشته که از آن جمله می‌توان به نمایشگاه «وقت است که باز آیی» در گالری ساربان، «بازیچه‌ها» در گالری سیحون و آخرین نمایشگاه او با عنوان «دنیای ما» در گالری والی، اشاره کرد.

 از نحوه ورود خود به دنیای هنر بگویید.  
از زمانی که خودم را شناختم نقاشی می‌کشیدم و همواره نقاشی جزو قوت یومیه من بوده. هرکسی بنا به خلقت خویش دارای ظهور اسمایی از اسمای الهی است و این صفات شخصی انسان‌ها را رقم می‌زند، شاید ظهور اسم مصور که همان معرب نقاش است همیشه در روح من جریان داشته است. هیچگاه من نقاشی را انتخاب نکردم بلکه این نقاشی بود که مرا انتخاب کرد. البته در اوایل مسیر، بازسازی رئالیستی عالم خلقت مرا راضی می‌کرد ولی پس از تحول روحی که در 18 سالگی برای من اتفاق افتاد به دنبال بیان عالم معنا با زبان تصویر افتادم. آشنایی با آراء و نظرات بزرگان اندیشه و عرفان مرا بر آن داشت که به ترجمان عالم بالا به زبان عالم خاک همت بگمارم و اکنون همچنان در این طریقت سفر می‌کنم. به قول مولانا: لنگ و لوک و چفته شکل و بی‌ادب /  سوی او میغژ، او را می‌طلب.

 در سابقه کاری شما آثاری با موضوعات اعتقادی و دینی دیده می‌شود، مانند پروژه قرآن کریم. چطور از قرآن به‌عنوان موضوع کار خود بهره گرفتید؟
قرآن کتابی است که تفاوت آن با سایر کتاب‌ها مانند تفاوت خدا با مخلوقاتش است. کتابی سراسر زیبایی و شگفتی و نور. توفیق بزرگی بود که در محضر این کتاب نورانی، به زبان الکن، ناقص و محدود تصویر، قطره‌ای از دریای بی‌نهایتی را تصویر کنم. در کلام خدا دریایی از ایده‌ها و سوژه‌های هنری است با کمی تعمق در این دریای بی‌انتها می‌توان به قدر ظرفیت و عطش خویش بهره‌مند شد. اگر هنر به دنبال کشف حقیقتی باشد بهترین مرجع قرآن کریم است.
یکی دیگر از مجموعه‌های شما «قیامت» نام داشت. این مجموعه چگونه شکل گرفت؟
پروژه قیامت شامل 110 تابلوی تصویرسازی است که از سکرات موت تا عالم برزخ و قیامت را بیان می‌کند. این پروژه به سفارش مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان انجام شد. این آثار در اکثر شهرهای ایران و چندین کشور دیگر ازجمله ایتالیا، انگلیس، ترکیه و... به‌صورت دوره‌ای به نمایش درآمده و استقبال چشمگیری از این مجموعه شده و البته کتابی با عنوان (رستاخیز) از همین آثار به چاپ رسیده که در همان ‌سال اول 13 بار تجدید چاپ شد و جالب است بدانید تمام نسخه‌هایی که در نمایشگاه لندن ارایه شد در همان روز نخست افتتاحیه به فروش رسید و استقبال از این مجموعه همچنان ادامه دارد.
 به‌نظر شما در جامعه معاصر چه پیوندی میان موضوعات اعتقادی و هنر وجود دارد؟
ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که زمستان معنویت است. این روزها بی‌دینی و بی‌اعتقادی مد روز و نشانه روشنفکری شده است. روزگار ما روزگار تولید و مصرف است، روزگار ما به قول سهراب سپهری روزگار معراج آهن است، سلطه پول، شهوت و شهرت! و البته جنگ، افسردگی، تبعیض، ظلم، اضطراب و... ماحصل این عروج نامبارک آهن! در این آشفته بازار دنیا، هنر هم دچار آشفتگی بی‌سابقه‌ای شده که در تاریخ هنر بی‌سابقه است. تلاش عده کمی از هنرمندان است که با همت مردانه خود همچنان روح معنویت را در پیکره هنر معاصر نگه می‌دارند. البته بر این عقیده‌ام که هر چیز باید به زبان روزگار خود بیان شود و معنویت در هنر معاصر باید به زبان معاصر ترجمه شود تا مخاطب امروز موفق به درک و فهم بیشتر آن شود.
 بعد از این دوره عروسک‌ها و اسباب‌بازی‌ها وارد آثار شما شدند. دلیل استفاده از آنها چه بود؟
نمادگرایی یکی از راه‌های تبدیل اندیشه به فرم است. عروسک و اسباب‌بازی نماد و تلخ‌خندی است به وضع انسان معاصر. انسان‌های شبیه به هم که محصول کارخانه‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی هستند. انسان‌هایی که دچار دور باطل تولید و مصرف گشته‌اند. انسان‌هایی که سخت دچار بازی بیهوده دنیا هستند و بازیچه‌هایی که به دست حاکمان تاریک ثروت و رسانه تمام عمر خود را به دنبال سراب خوشبختی‌های دروغین تلف می‌کنند. دنیای رنگین ما جایی برای بی‌رنگی آسمانی نگذاشته است. عروسک‌ها را می‌خرند، می‌فروشند، حراج می‌کنند و هر وقت که خواستند دور می‌اندازند. این زندگی عروسکی است... باید از این دور باطل خارج شد. خوشبختی جای دیگری است، جایی که انسان، انسان باشد.
 در نمایشگاه اخیر شما در گالری والی هم شخصیت اصلی آثار اسباب‌بازی‌ها بودند.
بله این مجموعه نگاهی بود به پدیده‌هایی که امروزه در دنیای ما می‌گذرد و سعی کردم یک تحلیل انتقادی نسبت به آنها انجام دهم. در این کارها از پرسوناژ عروسک و اسباب بازی استفاده شد، چون دنیای ما به سوی بازی، بازیگری و بازیچه شدن می‌رود و پرطرفدارترین چیزها در دنیای فعلی آنهایی هستند که چاشنی بازی در آنها وجود داشته باشد. این بازی در همه پدیده‌ها از سیاست تا روابط اجتماعی تزریق شده است. بازی و بازیچه بودن انسانی که از ماهیت اصلی خود دور شده و در وادی بازی افتاده در این کارها نشان داده شده است. درواقع این اسباب‌بازی‌ها ما آدم‌هایی هستیم که به شدت جذب بازی شده‌ایم. در کارهای قبلی که از عروسک‌ها استفاده شده بود بیان رمزآمیزی وجود داشت اما کارهای این مجموعه با صراحت حرف خود را بیان می‌کنند و صریح‌ترین نوع انتقاد از وضع انسان معاصر در این مجموعه شکل گرفته است.
 به جز اسباب بازی، در این مجموعه نکته مشترک دیگری دیده می‌شود که نقشه جهان است. قصد شما از تأکید برآن چه بود؟
می‌خواستم با به تصوير کشيدن نقشه دنيا در اين تابلوها به دو بعدي بودن آن  اشاره کنم. دو بعدي بودن اين دنيا باعث آماري است که هر روز از بيماري‌هاي مختلف، مشکلات اجتماعي و بحران‌هاي بشري ارایه می‌شود. بنابراين دنياي ما به شدت نیازمند بعدهاي ديگر است و بايد نگاه معنوي‌تر و آسماني‌تری به ماهيت انسان داشت.
شما سابقه حضور در حراج تهران را هم دارید. به نظر شما حراجی‌ها چه تاثیری بر جامعه هنر دارد؟
هر حرکت اقتصادی در هنر و همچنین حراجی‌ها، بر جسمیت هنر می‌افزاید و باعث تنومندی پیکر هنر می‌شود. رونق اقتصادی در هنر همیشه به نفع هنرمندان و دست‌اندرکاران هنری است. اگرچه هر پدیده‌ای ضعف‌ها و قوت‌هایی دارد ولی باید هر روز در رفع عیوب این پدیده‌ها کوشید. حراج‌ها المپیک هنر هستند ولی نه تمامی هنر. گاه هنرمندانی هستند که نه حراجی دیده‌اند و نه حراجی می‌شناسند ولی پوریای ولی هنرند. روح هنر جای دیگری است.


تعداد بازدید :  154